څېړنوال عبدالرحيم بختانى خدمتگار
آتشپرستى و آتشکده ها در آرياناى باستان
آتشپرستى و آفتاب پرستى در آرياناى باستان به صورت تخمينى پنج هزار سال قبل از ميلاد در زمان زردشت يا زرا تشراى بلخى آغاز گرديد . زردشت در حدود ٦٦٠ ق م په دنيا آمده و در کتاب اوستا تمام او امر خود را درج نموده ، که در آوامر او به روشنى ، حرارت و آفتاب ارزش زياد داده شده است . به همين دليل در زمان زنده گانى زردشت و بعد از آن مردم به آتش و آفتاب ارزش زياد قايل شدند و به مرور زمان به عبادت آن پرداختند که در تاريخ باستان به نام آتشپرستى مشهور گرديد و در مناطقى که آتش را جمع آورى مينمودند آنجا را اتشکده مى ناميدند ، که در مورد آتشپرستى و آفتاب پرستى در آرياناى باستان از روى منابع معتبر تاريخى معلومات ذيل ارايه ميگردد :
زردشت به وحدت و عظمت بى مانند خداوند يگانه ( اهور مزده = سرود دانا ) قايل شد ، و از خدايان سابقى که آرياييان به آن عقيده داشتند صرف نظر کرد . وى گويد که بعد از خداى يکتا ، از آغاز جهان دو روان وجود دارد که يکى طريق نيک و ديگرى راه بد را مى پيمايد وسراسر زنده گى عبارت از يک پيکار درونى است که بر ضد نيرو هاى شر ادامه دارد ، و در اين جنگ دايمى نور يا ظلمت يا خرد و اهريمن مقابل يکديگراند ، و زردشت در آئين خود قربانى حيوانات و خوردن شراب مسکر سوما را که آريائيان قديم داشتند از بين برده است . در ائين زردشت عقيده بروز باز پسين و محاسبه اعمال و فتح راستى و شکست دروغ و بهشت و برزخ و پل جنوات (( صراط )) و جود فرشته گان موجود است . و آذر ( آتش ) را هم مقدس شمر ده اند ، و هم از اينرو همکيشان و يا پيروان زردشت براى تقدس آذر ( آتش ) همواره آتشکده ها داشته اند (( ١ )) .
منايعى که ، براى برسى مذهب مردمان آسياى مرکزى و ايران در دست داريم عبارت اند کتاب اوستا . در آنزمان قبايل حيوانات ، سگ و گاو را مى پرستيدند ، پرستش زمين ، آسمان ، آب و آتش بيش از همه رايج بود . پرستش آتش با پرستش خداى قبايل ايرانى موسوم به اهورا مزدا رابطه بسيار نزديکى داشت . پرستش ستاره گان ، مخصوصاً آفتاب که به وسيله خداى ميترا مجسم مى شد ، نقش خاص داشت ، پرستش ميترا با زراعت و مالدارى پيوند دارد (( ٢ )) .
در مورد آتش و آتش پرستى مورخ مشهور افغانستان على احمد کهزاد در (( تاريخ افغانستان )) چنين ياد آورى نموده است : (( در عصر اوستائى باشند گان آريانا چنين عقيده داشتند که بهترين حربه اضمحلال عناصر مضره آتش است . بناً عليه روشن کردن آنرا در کانون خانواده و حفاظت آنرا شب و روز از وظايف مذهبى خود مى شمردند و معتقد بودند که در روشنى اتش (( سپنته مينو )) يا خرد مقدس محافه اشيان و خانواده ايشيان است و عناصر مضره کارى ساخته نمى توان . به اساس همين رويه و عقيده آتش کده هائى خارج کانون خانواده هم ساخته شد و آتش کده هاى مخصوص مرض وجود کرد و آتش و آتشکده به اندازه ئى در ديانت او ستائى صاحب مقام بزرگ شد که ديانت مذکور را اتش پرستى هم ناميدند ( ٣ ) .
در مورد آتشپرستى و آتشکده ها و طريقه آتشپرستى در تاريخ اديان چنين تذکر داده شده است
: (( پاکى آتش و حفظ آن از لوث کدورات و پليريها يکى ازرسوم مهمه زردشتيان است . مقدس ترين آتش است که از شانزده آتش جداگانه ترکيب شده باشد که هر کدام از آنها به نوبت در ضمن يک سلسله عبادات مفصل و تشريفات طولانى مرتبه تقدس حاصل کرده اند ، از جمله اداب طهارت آتش آن است که چند شاخه هيزم از چوب صندل معذر تراشيده و توده مى کنند و بر فراز شراره ، بيدون آنکه آنرا لمس کنند ، قاشقى فلزى نگاه مى دارند که روز کوچک در ميان آن است و در آن نيز خرده ريزه چوب ضدل ريخته اند ، پس آنگاه آن توده چوبهاى مقدس رامشکل مى سازند و به قرائت ها و سرودها مشغول مى شوند . اين عمل را نود و يک بار تکرار ميکنند . آتشهاى ديگرى نيز هستند که اصل هر يک از آنها در درخشش برق يا از سايش سنگ چخماق يا از آتش مخصوص معابد وبتخانه و محل تفريق و خانه هاى مقدسان و ابرار روشن شده و هر يک در درجات قدس و ظهارت مختلف مى باشند و بالاخره شانزده آتش مطهر که مدبران از شانزده منبع مختلف جمع کرده اند ، در کوره مقدسى در آتشخانه افروخته مى شود و مدبران در حالى که با پارچه لطيفى دهان خود را بسته اند و از دور تنفس مى کنند ، آن را مشتعل مى سازند (( ٤ )) .
آتشرستى در آرياناى باستان و ايران باستان و اطراف آن زياد مروج بود ، که مورخين از آتشپرستى و آتشکده ها در اين مناطق چنين يادورى مينمايند : (( معمارى ساسانى با تحولاتى د بنا له روشن آشکانيان است و اين تحولات تا اندازه يى تحت نفوذ تحولات مذهبى مى باشد . در شهر سازى ذرح ها به کلى د گرگون ګشت و در بناى پرستش گاهاو معابد و برج هاى آتش سپک هاى نوينى به وجود آمد . سقف هاى هلالى و گنبددر معمارى . به ويژه در ساختمان آتشکده ها بسيار رواج ياف . مهم ترين آتشکده زمان ساسانى آتشکده بيشاپور است ، آتشکده فيروز آباد و برج وابسته به آن بسى قابل توجه مى باشد ز در اين برج ها که اغلب مجاور آتشکده ها بنامى شد ، بر قراز نايش آتش مقدس مى سوخت و اين طرح براى آن ب،د تا آتش مقدس در فضاى پلند و آزاد به سوزد . ذرح ساختمانى آتشکده ها اغلب عبارت از تالارى بود که به وسيله جهارستون بر پا مى شده و روى آن آن را سقف گنبدى مى پوشاينده است و زير اين گنبد ها آتش مقدس همواره در مجمر ها يى مخصوص مى سوخته است . در آتشکده ها از نقاش کمستر و در قصورو کاخ ها بيشتر استفاده مى شده است . نقاشى هاى ديوارى اغلپ روى گچ کشيده شده و حاشيه آى ها را گچ برى مى نمودند . موضوع نقاش ها کمتر مراسم مذهبى و بيشتر نمايش صحنه هاى از جنگ و تعاوير شاهنشاهان در حالات و کار هاى مختلف بوده است . هم چنين است موضوع نقش برجسته ها و حجارى ها که حاوى موضوع هايى مذهبى و تذشيناتى تشريفاتى است و تفاضر و بزرگ داشت شاهان (( ٥ )) .
( ١ ) _ تاريخ مختصر افغانستان _ پوهاند عبدالحى حبيبى _ ١٣٧٧ پيشاور _ ( ص ١٢ _ ١٣ )
( ٢ ) _ داکتر محمد باقر مومنى و ديگران _ تهران _ ١٣٧٣ هـ ش ( صفحه ٣٦٣ ) .
( ٣ ) _ تاريخ افغانستان _ جلد ١ ، ٢ ، ٣ _ على احمد کهزاد _ کابل _ ١٣٨٤ هـ ش ( صفحه ٢٠٤ )
( ٤ ) _ ترايخ اديان و مذاهب جهان _ مبلعى آبادانى _ تهران . ( ص ٣٨٤ ) .
( ٥ ) _ تاريخ اديان _ جلد دوم _ تاليف : هاشم رخى _ تهران _ ( ص ٦٠٦ ) .