در زبان كهن پشتو «رفتار»، «تحرک» و «روش» را‌ معني «يون» داده اند. در فرهنگ بحران و كشاكش  ساليان واپسين افغانستان، واژه ي «يون»، رفتار، تحرک و روشي در برابر كنشي بود كه با كينه توزي، بدخواهي و شيطان صفتي كوشش مي كردند با ترسيم خط فاصل از خصومت هاي  عقده يي، تني چند از پيروان حزب به اصطلاح «ستم ملي»، گروهك هاي حزبي و ضد اسلامي، افغانستان را كه خانه ي اقوامی به نام ملت افغان بود، ميان فرهنگ باخته گان «اوفزاده »، بقایای استعمار انگلیس و سياه دستاران سياه دل «ولايت فقيه»، به روبل، كلدار و تومان بفروشند.  

«يون» در كتاب فرهنگ بحران، از سوي كسي و از جانب فردي گنجانيده نشده است. اين واژه، پس از تبارز ملی، جايش را در اجتماع باز مي كند تا روش، تحرک و رفتاري شود كه مردمان اين سرزمين، يادشان نرود: این جا (افغانستان) خانه ی ماست و به نام افغان، حیثیت داریم.  

واژه ي «يون» در فرهنگ سالیان دشوار افغانستان، بسيار واضح و درخشان است. اين واژه، از رنگ هایي  شكل گرفته است كه ريشه در ژرفاي ديار كهن و نامور ما دارند. رنگي كه از ماهیت سرزمين، فرهنگ و مردم، شکل گرفته باشد، تصوير شفاف آن است و اين نقش  تا زماني كه با اصل اش شناخته می شود،‌ خوانا و پُر معناست.  

«يون» در معني دوم، مفهوم و افاده ي آن دانش،‌ ارزش و فرهنگ مردمان افغانستان است كه آزاد زيسته اند؛ مرد ميدان بوده اند و حرمت  قلم، برادري و مادروطن را بسيار خوب  مي دانند.  

«يون» در تيتر فرعي توضيح مي دهد، دفاع مي كند و مي خواهد بگويد كه قوم پشتون افغانستان، همان گونه كه از سده هاست، از مردمان اصیل این خطه اند، از مدافعان و آن پيروان راه الهي نیز اند كه اسلام ناميده مي شود و دوست دارند با عزت و حرمت، مانند گذشته ي تاريخي خویش، سربلند، با وقار و با هوشياري بر هندسه ي افغانستان، منافع و خواسته هاي مردم آن كه افغان  ناميده مي شوند، از حيثيت، جغرافيا و اصالت هاي فرهنگي خویش نگهداري كنند.  

*** 

شرق افغانستان، نزد مردم ما به «مشرقي» شهره است. باشنده گان اين سمت، بيشتر در خانوارهاي پشتون شكل مي يابند و نورستانيان و پشه ييان، شمالي ترين سمت اين      افتيده گي به شمار می روند.  

پشتون هاي مشرقي در جامعه ي پشتون ها و در افغانستان، با نام توده هاي فرهنگدوست و شيفته ي كتاب و قلم، معروف اند. جشن «گل نارنج» كه به پخش طراوت پندار هاي فرهنگيان مي پردازد، رسم كهن و سنت نيكويی ست كه بر چكاد اهل مشرقي مي درخشد.  

خصوصيت جغرافيايي سمت مشرقي، اين صوب را از گرما و تازه گي فصلي برخوردار   می کند تا در بيشترين ماه هاي سال سبز و شاداب باشد. ننگرهار هميشه بهار، مُعرف  گوشه اي از شادابي و نشاط مشرقي ست.  

و اما ولايت لغمان، آن دامنه اي از بهار مشرقي می شود كه با رنگ سبز، بر ضمير و پيكر مردم اش تاثير می افگند و گاه و ناگاه، رونقي را می آفریند كه در فرهنگ، ‌هنر و ادبيات، از خوب ترين ها و بهترین های افغانستان بوده اند.  

*** 

سال 1346 خورشيدي، مقدمه ي نقش واژه اي را می ریزد كه بعد ها، جايش را در فرهنگ واژه گان سياسي، اجتماعي و فرهنگي افغانستان با معني و روشی به نام «يون» شكل می دهد. 

خانواده ي «محمد خان» در روستاي «الينگار» در بستر روشن زنده گی، اسماعيل را با روشنايي فرهنگ و ادب سرزمين روشن مي سازند. اسماعيل در مكتب «سلينگار» در روستايش، نخستين محضر دانش رسمي را فرا مي گيرد، اما براي خيال هاي بلند، مصمم مي شود روستاي زيبا و محاضر روستايی را براي آموزش دانش نو كه جز در پايتخت افغانستان، ميسر نبود، ترك كند.  

ليسه ي «خوشخال» خان براي جبران ظلم و ستمي كه بر پشتون هاي آن سوي خط ديورند  رفته بود، كوششي ست تا باشد كه جوانان پشتون در ميان پندار و كردار نامردانه ي فرزندان انگریز (زمامداران پاكستاني)، سنت ها، آيين ها، قلم و دانشي را كه پدران آنان براي آن ها، شهرت «مردان شمشير و قلم» يافته بودند، فراموش نكنند.   

سال 1366 خورشيدي، اسماعيل جوان را از قيد آموزش در مكتب خوشحال خان رهايي مي دهد و او با پايان محضر مرشدان مكتب، مريد «مقام دانش» مي شود و به سوي پوهنتون كابل با كوله بار آگاهي هايش راه مي افتد و با استواري تمام در پوهنحی زبان پشتو، پس از  آزمون معرفت و آگاهي، با ادبيات پشتو آرام مي گيرد.  

محضر پشتو در شكل گيري واژه ي «يون» و «ایسم» آن، نقش موثر دارد و استاد از همین جا در فرهنگ سياسي،‌ اجتماعي و ادبي افغانستان، جایش را باز می کند.  

استاد محمد اسماعيل «يون» كه بعد ها در كارنامه ي سياسي و اجتماعي اش،  فرد غير قابل انعطاف در برابر جنايتكاران و مسببان اندوه مردم شد، از ميان همان اكثريتي ست كه ازدست رفته اي هرازگاهي خوشي هاي آنان را با تداعی اندوه مي زُدايد.  

استاد يون، همانند كساني كه در ساليان بحران، روز ها و شب ها را در انديشه ي سرنوشت عزيزان نگرانی داشتند در سوگ نشسته است. وی در سالياني كه محكم ترين تكيه گاه اش «پدر» نام داشت، او را از دست مي دهد. این غم، استاد را در صف کسانی می آورد تا هيچگاه با آن بازيگران سياسی افغانستان كه از هفت ثور ظهور می کنند و با هشت ثور، تحول کرده اند، سرسازگاري نداشته باشد. 

استاد «يون» در جريان دهه ي هفتاد با ادارات مجله ي «كابل پوهنتون»، «هيلي» و «شمشاد» در داخل و با هجرت به پاكستان در شهر پشاور، عضو پُرتلاش مجله ي «معارف» مي شود. دامنه ي پندار ها و كردار هاي فرهنگي او هرچند در ويرانه گي پوهنتون كابل، اما قطع نمی شوند.  

*** 

دهه ي هفتاد خورشيدي، سالیان رنج و محنت مردمان سرزمين ما بود. حاكميت جبار كمونيستي با سقوطی كه در امواج ضد و بند هاي حزبي و تنظيمي صورت گرفت، تلاش  زمامداران افغانستان از امير «عبدالرحمن خان» تا آن زمان را بر باد می دهد و در چهار سال حاكميت  ملا «رباني»، کشور به ویرانه مبدل می شود.  

مردم ما هرگز فراموش نمي كنند حكومت تنظيمي در حالي كه از تمام افغانستان، فقط بر قسمت هايی از پايتخت كه به حكومت «كوه تلويزيون و خيرخانه» شهرت داشت، تسلط می یابد، زمامداران آن در عقب دستار ها و ريش هاي بلند، با حفظ و انحصار قدرت در دست يك قوم و يك تنظيم، زود گذشته ی فداییان به اصطلاح فی سبیل الله را فراموش می کنند.  

ظهور صفات «پاچا خيل» و «وندباز»، بارز ترين فرهنگی بود كه از چهار سال حكومت ملا  «رباني» باقي می مانند.   

پايان دهه ي هفتاد، آغاز صحنه هاي مهم دهه ي هشتاد بود. قواي جهاني با ميسر کردن زمینه، متاسفانه راه را براي گروهك ها و افرادي نیز هموار می کنند كه با محدوده ي حاكميتِ بيش از پنج درصد (جبهه ی به اصطلاح مقاومت)، هرگز حق نداشتند، حتي كوچك ترين جريان سياسي افغانستان را ناديده بگيرند.  

*** 

در دهه ی هشتاد، اخلاص و كوشش استاد «يون» براي پاسداري از ارزش هاي گرامي افغاني و سرزميني، حس اعتماد نماينده گان را برمی انگیزد و او با سمت منشي اول،‌ تلاش ديگري را آغاز مي كند كه حاصل آن، ناكامي كژپنداري ها و بدكرداري های كساني بودكه متاسفانه بسياري برادران جهادی شمرده می شدند.  

استاد «يون» با وقوف از بدپنداران در لويه جرگه ي اضطراري، همانند سد محكم مي كوشد در يك بُرهه ي خيلي حساس و آسيب پذير، آسيبي به ارزش هاي اصيل سرزمين وارد نشود.  

*** 

استاد، فقط برای دفاع از ارزش هاي ملی و كشوری، شهره نيست! حجم آفرينش ها و فعاليت هاي فكري و نوشتاری او،‌ روايت طولانی ست كه نشان مي دهد، چه گونه يك افغان متعهد، توانسته با پشتكار، مجموعه ی بزرگي از آثار را در زبان پشتو بیافریند. حالا كه اين سطر ها را مينويسم، استاد «يون»، پنجاه سال عمر  دارد و حاصل فقط زحمات فرهنگی او، 47 جلد كتاب منتشر شده اند.   

براي آشنايي با آثار استاد، فهرست کامل آن ها را با لینک دانلود رایگان، تقدیم می کنم. در این میان، فقط آخرین اثر استاد (د ارګ ناويلې خبرې)، سافت ندارد. این کتاب را من به زبان دری ترجمه کرده ام و نسخه ی پشتوی آن با صحافت عالی منتشر شده است. برای رعایت حقوق ناشر و جبران مصارف مالی، سافت این کتاب در فارمت پی.دی.اف به این زودی ها، منتشر نمی شود.  

اشعار استاد یون: 

 مټکور (ناپخته ی سفت). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=96qizzkg.pdf 

 په ارونوکي سندري (ترانه هایی در آتش).  

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=107dhrerr.pdf 

 هيلي (آرزو ها): مجموعه ی شعری مشترک. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=103famurn.pdf 

 د لونو فصل (فصل افشان ها): مجموعه ي شعری مشترك. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=101rlmtwl.pdf 

گردآوری ها: 

 نيمګړي ارمانونه (آرمان هاي ناتمام): اشعار محمد عالم حيران. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=99lznesj.pdf 

 د نازو انا ياد (ياد نازو انا): مقالات نشست فرهنگی. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=92rjfouc.pdf 

 د استاد الفت نثري کليات (كليات نثر استاد الفت). 

لینک دانلود: 

http://www.mediafire.com/file/j6uxc15z6em4six/ulfat.pdf 

 سيندونه هم مري (دريا ها نيز مي ميرند): اشعار اسحاق ننگيال.    

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=115qvygwz.pdf 

 د پښتو ادب لرغونې دوره (دوران كهن ادب پشتو): تحقیقات محصلان بخش پشتوي پوهنځى زبان و ادبيات پوهنتون كابل.  

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=115qtrwdz.pdf 

ترجمه ها: 

 د تولنپوهي له نظره په افغانستان کي د واک جوړښتونه (ساختار هاي قدرت در افغانستان از منظر جامعه شناسي): اثر استاد روستار تره كي. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=106dofrlq.pdf 

 د افغانستان فرهنګي ميراثونو ته يوه کتنه (نظري بر ميراث هاي فرهنگي افغانستان): اثر زنده یاد نانسي. اچ دوپري. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=98raqtbi.pdf 

 په افغانستان کي د جګړي جنايتکارانو محاکمه (محكمه ي جنايتكاران جنگي در افغانستان): اثر استاد روستار تره كي. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=109iieezt.pdf 

 فلسفه او فلسفي بهير (سیر فلسفی و فلسفه): اثر ناظر حسین افغانیار. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=91vpfrub.pdf 

سفرنامه ها: 

 د امارتو سفر (سفر امارت). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=103cjzahn.pdf 

 که يون دي؟ يون دي! (اگر يون است؟ يون است!). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=107mpufzr.pdf 

 د پنټاګون تر څنډو (تا حصار پنتاگون)- به زبان دری، ترجمه شده است. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=98kblvvi.pdf 

 د كريملين په زړه كي (در قلب كرملين)- به زبان دری، ترجمه شده است. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=103qzdcvn.pdf 

 د دهلي تخت هيرومه (تخت دهلي را فراموش مي كنم)- به زبان دری، ترجمه شده است.  

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=91eqbdgb.pdf 

 د خدای (ج) تر کوره (تا خانه ی خدا (ج). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=106yjtjiq.pdf 

 درې ورځې د افسانو په وطن کې (سه روز در کشور افسانه ها). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=107wjxtxr.pdf 

تالیفات: 

 د محمد گل خان مومند، اند او ‌ژوند ته يوه لنډه کتنه (نگاه كوتاه بر پندار و زنده  گي محمد گل خان مومند). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=94onqdme.pdf 

 استاد زيار د پښتني فرهنګ يو ځلاند ستوري (استاد زيار، ستاره ي درخشان فرهنگ پشتو). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=94lzgeie.pdf 

 د کابل پوهنتون د ادبياتو پوهنځى پښتو کتاپښود (رهنماي كتب پشتوي پوهنځى ادبيات پوهنتون كابل). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=107klotnr.pdf 

 د افغانستان فرهنګ ته اوښتي زيانونه (خسارات وارده به فرهنگ افغانستان)- به زبان دری، ترجمه شده است. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=100jdwqbk.pdf 

 د پښتو شعر هندسي جوړښت (ساختار هندسي شعر پشتو)- به زبان دری، ترجمه شده است. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=115ilqtaz.pdf 

 له افغانستانه د مسلکي کادرونو د فرار عوامل (انگيزه هاي فرار نخبه گان حرفه يي از افغانستان)- به زبان دری، ترجمه شده است.  

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=102pgiqkm.pdf 

 پښتو ليکني سمون (درست نویسی پشتو)- به زبان دری، ترجمه شده است. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=95gpclwf.pdf 

 افغاني اوسني رسني (رسانه هاي كنوني افغاني)- به زبان دری، ترجمه شده است. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=105gsrghp.pdf 

 ادب تاریخ (تاریخ ادب). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=91atgevb.pdf 

 کره کتنه (تنقید). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=101rtpbxl.pdf 

تخلیقات: 

 ساينسي پرمختياوي (پيشرفت هاي ساينس). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=106meywtq.pdf 

 بيړني لويه جرګه، ولسواکي او زورواکي (لويه جرگه ي اضطراري، مردمسالاري و زورسالاري). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=114fsumzy.pdf 

 انديال خوشال (خوشحال اندیشمند). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=97zocsoh.pdf 

 هيله د خپلو سريزو په لمن کي (آرزو در دامان دیباچه). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=110xuninu.pdf 

 کلتوري يون (تحریک فرهنگي).  

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=103sokfsn.pdf 

 فرهنګي فقر (فقر فرهنگي)- به زبان دری، ترجمه شده است. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=103gexton.pdf 

 مرکه او مرکي (گفت و گو و گفتمان). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=104ksrhso.pdf 

 خوشال په خپل ايډيال (خوشحال در ایده اش). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=108kqkois.pdf 

 د کتابونو په وږموکي (در نسيم كتاب ها). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=99mlmuwj.pdf 

 افغانستان په سياسي کږليج کي (افغانستان در پيچ و خم سياست)- به زبان دری، ترجمه شده است. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=104qyjqno.pdf 

 که نړيوال ماته وخوري؟ (اگر جهانيان شكست بخورند؟)- به زبان دری، ترجمه شده است. 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=109kxwect.pdf 

 جنګ او فرهنګ په افغانستان کې (جنگ و فرهنگ در افغانستان). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=102nnyiym.pdf 

 د سمون په لټه (به منظور اصلاح). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=99hulyyj.pdf 

 کتاب الشعر (کتاب شعر). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=114cmuvmy.pdf 

 ملي درسونه (درس های ملی). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=113ddqkgx.pdf 

 نجات څلی (منار نجات). 

لینک دانلود: 

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=95ibvbbf.pdf 

 د ارګ ناويلې خبرې (ناگفته های ارگ)- به زبان دری، ترجمه شده است. 

*** 

عزت نفس و خلق نيكوي استاد يون، به اندازه اي ست كه بدون تبعيض و مانند كسي كه سال هاست شما را مي شناسد، با تازه آشنايان مصافحه می کند. اين خصوصيت استاد، براي كساني كه فقط يك بار هم با او مواجه شوند، فراموش نمی شود. 

آشنايي با استاد «يون» در كنار آگاهي از دانش زبان و ادبیات، مزایای ديگري نيز دارد. استاد در طول تلاش هاي فرهنگي و فكري، كساني را كه به او مراجعه كرده اند، در حد توان، با اخلاص كمك کرده است. 

در بیش از یک دهه ی اخیر عمر رسانه هاي خصوصي، بُعد ديگري از تلاش هاي استاد «يون»  به چشم مي آيد كه مانند گذشته ي كاري-  فرهنگي او، قابل تحسين است. استاد با جرات و خرد،‌ هرگز به كوردلاني پشت نكرده است كه به هر بهانه اي بر افغانستان مي تازند.  

در طول حاکمیت «كرزي»، استاد «يون» در هر توطئه و هر بحثي كه به گونه اي هدف آن ها زير پرسش قرار دادن فرهنگ و اصالت هاي سرزميني بود، براي پاسخ «برهان قاطع»، كوشيده است. 

 حضور فعال استاد در اداره ي امور حكومت، پاي او را به بحث هاي نيز می کشانند كه گروهك هاي تنظيمي، به ويژه آن دسته هايی كه نتوانسته اند از چپاول دارايي هاي مردم، استفاده کنند، از مجريان آن ها بودند. پاسخ هاي استاد به اين گروه ها به استواري پاسخ هايش براي دسته هاي بيماران فرهنگ ستيز و قوم پرست كور دل اند.  

و اما در ماه ميزان سال 1390 خورشيدي، شبكه اي از مجموعه رسانه های ملی، شروع به نشرات كرد كه «ژوندون» نام داشت. هنوز از كنجكاوي پيرامون تلويزيون ژوندون، فارغ نشده بوديم كه آگاه شديم، اين شبكه ي مجهز و بزرگ، حاصل تلاش مردي به شمار    مي رود كه او را مي شناسیم. 

استاد با تلاش های بدون وقفه، با حيثيت و احترامي كه آن ها را با سرمايه ي دانش و عمرش به دست آورده است، موفق مي شود با كمك مالي در حدود صد تن از افغاناني كه توان اقتصادی خوب داشتند و شماري در زمره ي شخصيت هاي سياسي و تجار ملي شناخته می شوند، بخش ديگری از فضایی را پُر كند كه در عدم وجود رسانه هاي واقعي افغانان، فضای آلوده گی صوتی بیگانه و بیگانه پرستان بود. 

تلويزيون ژوندون كه روزتا روز به تريبوني براي جناح هاي مسلمان و ملي گراي افغان  مبدل می شود، شايد بزرگ ترين پروژه ي كاري استاد يون باشد كه براي توجه به ارزش هاي جامعه ي افغانان شكل گرفت و سنگربندی شد تا در برابر حراجی فروشنده گانی که  فرزندان نامشروع بحران اند و حتی تاريخ، فرهنگ و هويت را نيز براي فروش گذاشتند، ارزش هاي افغاني را پاسداري كند. 

با شكل گرفتن شبكه ي جهاني راديو و تلويزيون «ژوندون» كه به گونه اي هسته اي براي فرهنگيان ملي گراي افغان به شمار می رود، پاي من نيز به آن جا كشانيده مي شود. با شناختي كه از پندار ها، نگارش ها و شخصيت استاد محمد اسماعيل «يون» داشتم، فرصت يافتم مقدار بيشتر بر بينش و نگرش استاد، واقف شوم. رفت و آمد ها كه گاه بر ايستگاه  زبان و فرهنگ و در گستره ي ژورناليسم و ادبيات، ايست مي كردند، زمينه ي شناخت و گونه اي از همكاري را فراهم آوردند.  

رفت و آمد به ژوندون، از چند بُعد برايم جالب بود: از يك سو، شناخت از آن فرهنگيان افغان كه خودشان را وقف ارزش هاي ملي كرده اند، بيشتر شد و از سوي ديگر،‌ اين مجال  فراهم آمد تا به عنوان كساني كه پيوند تباری داريم، مرا با همتباران فرهنگی نیز پيوند دهد.  

بحث و گفت و گو با نويسنده اي كه صاحب اثر است، به ويژه زمانی مطلوب و مثبت    می شود که او را بر محور آثارش دعوت کنید. همان گونه كه مراحل شناخت، زود به زود طي مي شدند، در هر مرحله ، آگاهي ام از داشته ها و كارنامه ي فرهنگي استاد، بيشتر    مي شدند. بالاخره از استاد خواستم چند جلد از آن کتاب هایش را که نخوانده بودم، در اختيارم قرار دهد. زماني كه محتواي آثار استاد را براي آشكارايي و بحث بيشتر، با او شريك مي كردم، آگاه شد كه رفت و آمدم به شبكه، كاري در حد تفنن و تقاضای معمول (مقرری) نيست و اخذ كتاب ها، بهانه اي براي بازگشت و رسيدن به مطلوب غير فرهنگي نبود.   

در ادامه ي رفت و آمد ها به تلویزیون ژوند، استاد با بزرگواري کلکسیونی از کتاب هایش را در اختيارم گذشت. آگاهي از دورنمايه ي اين كتاب ها، باعث شد براي    ترجمه ی دري شماري از آن ها كه بايد وجود مي داشتند، كنجكاو شوم. كنجكاوي ام را با استاد شريك كردم و دريافتم كه به استثناي كتاب «خسارات وارده به فرهنگ افغانستان»، بسياري از كتاب هاي او كه باید به زبان دری ترجمه می شدند، توفيق ترجمه نيافته اند. اين امر مرا متوجه كرد با موضعی كه استاد دارد، بهتر است روند ترجمه ي آن آثار او كه بيرون از حوزه ي زبان پشتو نيز می توانند بسیار موثر و مفيد باشند، آغاز شود. اين مساله را با استاد در ميان گذاشتم و چون نشاني مشخص نيافتيم، تصميم گرفتم در يكي از مهمترين فعاليت هاي فرهنگی ام، خودم دست به كار شوم. 

كتاب «تا حصار پنتاگون» را به گونه ي آزمايشي برگردان كردم و پس از آن كه از ملاحظه ي استاد  گذشت و نگرش مثبت او را در پي آورد، درگير ماجرايی شدم كه گرچه بي نهايت اهميت داشت، اما خيلي دشوار و سنگين بود. استاد، متن ترجمه ام را پسنديد و با اصرار من كه باید فهرست آن كتاب هایش را در اختيارم قرار دهد كه به زبان دري برگردان شوند، نام های يازده عنوان از آثارش را در اختيارم گذشت.  

از ثور سال 1390 خورشيدي الي سرطان 1391،‌ ده عنوان از آثار استاد یون را به زبان دري ترجمه كردم. اين كه چنين مامول بزرگ را چه گونه به انتها برده ام، براي خودم نيز بسيار شگفت است. وقتي به كاري كه انجام داده ام مي انديشم، فكر مي كنم اگر از روز اول حدس مي زدم كه بار اين كار چه قدر است، شايد هرگز جرات نمي كردم آن را بردارم. براي من، به عنوان پشتوني كه زبان محاوره ی خانواده، مكتب، پوهنتون، محيط كار و تراوش فكري اش، همه و همه دري است، آسان نبود.  

از جمله ی يازده اثری كه بايد ترجمه مي كردم، ده جلد را موفقانه، ولي با خسته گي زياد  به پايان رساندم. براثر سنگيني كار و ساير مشاغل، يكي آن ها باقي ماند كه با ترجمه ی دری کتاب «ناگفته های ارگ»، در سال 1395، به گونه ای تکمیل می شود.  

در جايی نوشته بودم و باز مي نويسم: 

 براي شناخت استاد يون، همين قدر كه بدانيم، او با مجرمان، نابود كننده گان، فرهنگ ستيزان و وابسته گان خارجي، سرسازگاری ندارد، مي توان به زودی  به نتيجه ی «خوب» دست يافت. 

استاد محمد اسماعيل «يون»، براي اخلاص، كار، جرات و براي دفاع از فرهنگ افغاني و منافع ملي، از احترام ژرف در ميان جوانان آگاه، روشنفكران واقعي، شخصيت هاي بزرگ داخلي و خارجي، برخوردار است. 

شرح تصاویر: آن آثار استاد که به زبان دری، ترجمه کرده ام.