برپایی نظامی که امید ها را از آویزه های بسیاری آویخت، در رشته ای بر عاطفه ی آن گروه ها و اجتماعاتی نیز بسته بود که مردم ما برای آرامی و صلح، «دل بسته» بودند. 

مخالفان مسلح، اصطلاحی ست که در زمان تحلیل، 17 سال است اندیشه های بسیاری را برای دریافت حاصل آن، پریشان می کند. در این که این اصطلاح بر مجموعه ی روبات ها اطلاق نمی شود، شکی وجود ندارد، اما عاطفه که در سرشت انسان، او را اندیشه داد  حیات همنوع را مهم بداند، مقالی ست که درمانده گی فهم روی طرف مخالف را بیشتر کرده است.  

چند سال قبل، مثال انفجار بزرگ 16 سرطان که پس از پاسی از آغاز (ساعت 1) با هشت کشته و در حدود 200 مجروح، خواب های مردمانی را در سیاهی نیستی و در واقعیت مصیبتی که بر آنان رفت، تکان داد، همواره در بُرهه هایی که دورنمای صلح، سُراب شمرده نشده است، افغانان را متوجه می کند که رسیدن به آرامش های قبل از طوفان (پیش از هفت ثور)، مساله ی تاریخی شده است.  

امید های گم گشته در ماورای حیات ملت در حالی که با برقراری حاکمیت جدید (ریاست جمهوری دکتور غنی)، خودش را باز یافتند و بالاخره سیاست های حاکمیت  واضح شدند با طراحی ای که هزینه های آن زحمت بود، موقف بهتر و محکم تر منطقه یی و جهانی بیابیم، سلسله ی تراژیدی با تکرار غم ها که 40  سال است ملتی به سربلندی مردم ما را سردرگریبان سیاست می کند، اجازه نمی دهد در زمانی خشمگین نشد که هر کردار زشت آن سلاح بردوش بی عاطفه، رشته ای از زنده گانی یک افغان غم دیده و مصیبت رسیده را در پیامد سالیان ناگواری نگسلد. 

در خوشی های صلحی که قرار است از مدرک سیاست های جدید دولت، جزو آینده باشد، خواب بودیم که لرزش فجایع ذهنیت می دهد: بایستی بر لحظه هایی رفت که آشکار کنیم دیگر کاسه ی صبر ملت ما برای اغماض و مدارا، جا ندارد.  

زنجیره ای از جانیان (اتباع کشور های دیگر) در سلسله ای از حُسن نیت از سرزمین ما راهی خانه های خویش شدند و مابقی بر سفره ی زندان های افغانستان خرسند اند تا از برکت صبر و تحمل مردم، در حالی با سرزمین افغانان خداحافظی کنند که دوسیه های جنایات آنان بخشی از تاریخ ماست.  

گذار از 17 سال گذشته در نوسان های بسیاری گذشت که بر هر ایستگاه آن، تحمل و صبر برای گذشت در برابر کسانی که دیگر ثابت شد فرسنگ ها از باور ها و ارزش های اسلامی، انسانی و افغانی فاصله دارند، قرار دارد، اما در انتظار روزی که پایانی برای این گذشت است، «بی صبرانه» هایی ست که مردم ما می خواهند. 

ما در حد سهم فرهنگی و مدنی خویش در پی این نیستیم از فاصله ی منطقی برای رسیدن به امن کاسته شود، اما هرگز دوست نداریم در مسیری که با تحمل قربانی و ایثار احتیاج شدیم، موانعی ایجاد کنند که برای عبور از راه دشوار، بخشی از یادگاران، پیکره های بی جان مردمانی باشد که در طول سفر، هزاران عزیز و فرزند خویش را دفن کردند تا گذشته ی ما برای آینده گانی که می آیند، دستور (رهنمود) شود. 

بار دیگر تاکید می کنم اگر تجربیات 17 سال مبارزه ی مردم- باوجود کاستی ها- تاکید بر سلوک مدنی داشت، به این معنی نیست که آن چه با نام مخالفت از مدرک تعلقات عقب مانده و سیاست های بیرونی می کنند، ما را به گذشته بکشاند تا در تاریکی های عقب مانده گان، زنده گی کنیم. 

17 سال گذشته، آموزش داد برای بقای خویش، نزاع مدنی را ارج بگذاریم؛ بنابراین، اگر دهنه ی تفنگ مخالف، پایانی برای حیاتی ست، شعور عامه ی ملت در حالی که خودش را مطمئن می کند که بر «هیچ دل بسته ایم»، در موضعی خواهد نشست که «خصمانه» می خواهد.