وطن پال او نور ګټور شعرونه
کُفـرو دین حـضرت ظریفی
Nazar
26.11.2007
تا توانم هـر طرف راهی بدل وا میکنم ** رهـرو روشـن ضمیرم، راه پیـدامیکنم
نیسـتم محتاج جنگ کس برادر، زآن سـبب ** در جدال دشـمنان امروزو فـردا میکنم
مسـجد ومیخانه در صحن کلیسـا یا کـنشـت ** هـرکجا بزم محبت بود مأوا میکنم
مغـرضان گـرطعـن من گـویند باکـم نیسـت، نیسـت ** با دلایل مشـت این خصم کهـن وا میکنم
باکم از طعـن سـیه دل نیسـت در بزم رقـیب ** با طریقی یا به نحوی جرمـش افـشـا میکنم
گـرگ ظالــم با لباس میـش آیـد در گلــه ** می شـناسم طرز رفـتـارش که غـوغـا میکنم
کیسـت « ملحد » یا « مجاهـد » هـردو افغان زاده اند ** حـیله و نیرنگ دشـمن زود افـشـا میکنم
حرف واعـظ درجهـاد کـفـرودین جهـل اسـت و ظلـم ** ار ندانی، درحقـیقـت عـزم دعـوا میکنم
کین و نفـرت درمیان نسـل انسـان کاشـتند ** دشـمنان آدمیت، باز رسـوا میکنم
اَلحـذر ای دوسـتان از مـردمان دیوسِـیَر */* کس نگـوید تا، که با دشـمن مدارا میکنم
طالب عـشـقـم محبت می خـرم درشـهـر هـجـر ** تشـنهِ لطفـم برادر وار سـودا میکنم
عـاشـق انسـانم و با کـفـرو دینم کار نیسـت ** خود قـضاوت کـن ! که آیا کاربیجا میکنم