(معرفی کتاب) 

 

 فرهنگ ستیزی های مشهود تاریخی، هرچند پس از هشت ثور، وسعت می یابند، اما جالب است بدانیم، ریشه در ارتجاع اول نیز دارند.  

سه تن از فضلای هند در سفری به افغانستان، به دعوت اعلی حضرت محمد نادرخان، به کابل می آیند. سرراس مسعود، علامه اقبال لاهوری و سید سلیمان ندوی، روایتی دارند که در کتابی به نام «سیر افغانستان»، توفیق برگردان دری می یابد.  

در نخستین سالیان ثبات پس از ارتجاع اول، کوشش های دولت افغانستان برای برآوردن اولویت ها، همچنان روی روابط خوب با نخبه گان خارج می چرخیدند. نقش ترکان و مسلمانان هند در آوردن اصلاحات و نوآوری در نظام تحصیلی افغانستان، همواره یاد می شود.  

در سفرنامه ای که از سید سیلمان ندوی داریم، او و دو تن دیگر از همراهان اش، روی سنتی دعوت می شوند که قبلاً علایق دوستانه ی افغانان با برادران مسلمان هندی بود.  

ماجرای سفر سه شخصیت معروف شبه قاره ی هند، روایت جالب از طبیعت، زنده گی، عمرانات، مردم و بزرگان افغان دارد. آنان از طریق جلال آباد به کابل می آیند و در این سیاحت به غزنی نیز می روند. تماشای مقابری که از تاریخ خونین غزنی مانده بودند، علامه اقبال را متاثر می کند که می بیند چیزی از تاریخی خوانده نمی شود که در تصور داشت. ظاهراً رقابت های غوریان و غزنویان، خیلی پیشتر از تفاسیر ضیق ستمی، داغ هایی تاریخی اند که توحش آنان، پایان بسیاری از جلال تاریخی را حذف می کند.  

صفای مسیر راه جلال آباد و پاکیزه گی زنده گی مردم آن جا تا شهر کهنه ی کابل و دیدار با شیخی از خانواده ی مجددی که در میان انبوه زباله های شهر قدیمی، به تعبیری در میان ناهنجاری ها، جزایر زنده گی مردمان متمول و صاحب رفاه را تشکیل می دادند، دوگونه گی طرز زنده گی و فرهنگ هایی را نشان می دهد که مخالفان در نقد دهه های پسین، یکی در جای دیگر، اصالت مردم را تحریف کرده اند. 

 علامه ندوی با تماشای زنده گی در شهر کهنه، متعجب می شود که مردم در میان انبوه زباله ها و حفره هایی که مجرای کثافات بودند، اما در میان خانه هایی خویش، صفا را  اندرونی ترجیح داده اند. او با شرحی از زنده گی در ننگرهار از طرز بهداشت و توجه مردم به آن، تعریف کرده است.  

دیدار با اعلی حضرت نادرخان در مسجد پُل خشتی، هسته ی کتاب «سیر افغانستان» را می سازد، اما سه دوست فرهنگی، کابل را جست و جو می کنند. گذار آنان در غرب کابل و منطقه ی دارالامان با خانه ها و عمرانات مفشن و زیبا، تعریف علامه ندوی از کابل همان زمان است.  

در غرب کابل، در محوطه ای که اکنون موزیم ملی قرار دارد و تعمیر قدیمی به سبک معماری دوران سراجیه، اولین مکان آثار تاریخی ست، در محلی که در نخست «عجایب خانه» نامیده می شد، علامه ندوی با دوستان اش به نخستین موزیم ملی افغانستان می روند. 

در این روایت، خاطره ای جالب است که دوستان را شگفت زده می کند. آنان آگاه می شوند، تعدادی از مجسمه هایی که احتمالاً مکشوفه های تیم های باستان شناسی ایتالیایی و فرانسوی در سلطنت اعلی حضرت شاه امان الله بودند، توسط حامیان حبیب الله کلکانی، تخریب و شکسته شده اند.  

در جریان حاکمیت سیاه بچه ی سقا، حامیان باسواد او که حساسیت های دینی مردم، به ویژه همتباران شاه امان الله را می دانستند، در شرحی که بار ها تکرار و تایید شده، حبیب الله را تشویق می کردند با نمایش مجسمه های مکشوفه، مردم را فریب دهد که شاه امان الله در نهان، بت پرست بود.  

فرهنگ سازی های ضد طالبان را می دانیم. به این اساس که مشت نمونه ی خروار است، کوشیده می شود با کلی ساختن آن، قوم ستیزی ها را تشویق کنند. این کنش منحرف سیاسی از زمانی که گرایش های افراطی دینی، فرهنگ ستیز می شوند، عامدانه کوشیده  شده است در جو تبلیغاتی رشد کند که دقت در ماهیت آن ها محرز می کند، فشار مضاعف نقد یک سویه، بیشتر برای فرار از تنقیدی ست که چه در ارتجاع اول و چه پس از هشت ثور، اکثراً مربوط تبار بزرگ نمی شود.  

از تخریب مجسمه های بودا که رد القاعده در تمام امور آن پیداست تا فراموشی حافظه ها از ضایعات گسترده ی آن آثار تاریخی که در ارتجاع دوم، صورت گرفتند، شرح  تنقیدات یک جانبه، بیشتر دنبال افراد و اشخاصی ست که هرچند بسیار معدود، اما از قوم بزرگ، شمرده می شوند.  

با اجمال شرح علامه ندوی از ماجرای تخریب مجسمه های تاریخی موزیم کابل یا عجایب خانه ی آن زمان، رد فرهنگ ستیزی ها، از جمله تخریب مجسمه ها، نمونه ای نیز دارد که اگر قبل از ضایعات ارتجاع دوم و حکومت ملایان را بررسی کنیم، ریشه ی آن ها از اِزار حامیان ارتجاع اول، بیرون می شود.  

در زمان طالبان، بخشی از آثار موزیم ملی که در حکومت ملا ربانی، به وزارت اطلاعات و کلتور، انتقال داده شده بودند، به گونه ای حفظ می شوند که گفته شده، شماری از بلندپایه گان طالبان، برخلاف دزدان تنظیمی که موزیم را تاراج و متباقی را در هرکجایی تخریب یا دزدی می کردند، امر می کنند با تحفظ خاص و رنگ کاری سفید، نقاشی هایی ستر شوند که بر اثر هنر صوری، ممکن افراد بی مسوولیت یا ناآگاه را تشویق به تخریب می کردند.  

کتاب «سیر افغانستان» درکنار شروحی از افغانستان اوایل دهه ی سی، به نکته ای اشاره کرده است (تخریب مجسمه های موزیم) که در تمام نگاشته های پس از آن زمان، نکبت یک دوره ی تحمیلی، ریشه ها و بنیان بسیاری از گرایش های مذموم قومی، جناحی و رفتار فرهنگ ستیز و بنیادگرا را نمایان می کند.  

به اساس روایت تاریخی علامه ندوی، تاریخ فرهنگ ستیزی از نوع تخریب مجسمه ها نیز به افراد «غیره» ی ما، تعلق می گیرد. خوب است در تمام جریان بازخوانی حادثه ی مجسمه های بودا، ریشه ی این گرایش های افراطی و بدوی را در آن گذشته ی افغانستان، جست و جو کنیم که حامیان آنان از عداوت پیشه گان معلوم الحال تاریخ معاصر و بزرگان این دوره اند.  

ریشه یابی بسیاری از معضلاتی که در چهل سال اخیر، خوانش جوانب تنظیمی و گروه های وحشی مربوط به آنان می شود، مردم را کمک می کند با حذر از تنقید یک جانبه، توجه کنند، حجم بزرگ تنقید افغان ستیز، بیشتر برای ستر جنایات و خیانت هایی ست که حامیان ارتجاع اول، دوم، تجاوز شوروی و توجیه مشی نادرستی که جامعه ی بین المللی را به گونه ای شریک جرم دوسیه داران افغانستان ساخته است، در هر مصیبت داخلی، ردی از مزدوری برای بیگانه گان نیز دیده می شود.  

کتاب «سیر افغانستان» با ترجمه ی الحاج نصیر عبدالرحمن از زبان اردو به دری افغانی، از سوی انتشارات میوند، چاپ و نشر شده است. این کتاب، همین اکنون در کتاب  فروشی سبا، قریب چهارراه دهن باغ، فروخته می شود.