د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

انتقاد رکیک، منطق مدعا را حذف می کند

مصطفی «عمرزی» 24.12.2016 14:37

(پیرامون هتک حرمت رییس جمهور غنی)


بسامد، تقابل و سیر فرهنگ انتقاد در یک دهه ای که گذشت، اگر در تعمیم و رواج فرهنگ ابتذال، مقوله یی شده است، خیلی کمتر درمان درد هایی شد که با علاج موثر در پی مداوا می شوند.  

انتقاد در حاکمیت های کرزی و غنی، در لجن توجیه آزادی هایی که تعریف نشدند، در حدی صعود کرده است که در بلندی این کوه سیاه، اگر منظری نمایان می شود، پرهیز از نگرش بر آن از حُسن نقد در حالی می کاهد که انتقاد درست، منطقی و عاری از چوکات زشت و توهین آمیز، از جنبه های اصلاحی در اجتماع به شمار می رود.

دنیای مجازی نت، در واقع با قید «مجازی» در گسترده گی این پدیده، چنان مطلوب حال مخالفان قرار می گیرد که در یک دهه ی پیشین، اگر طرف های درگیر را در موضع تقابل فرهنگی- سافت ویری نشاند، هرچند از دود باروت و آتش سلاح، خبری نبود، اما محتوای این تقابل به اصطلاح فرهنگی، کمتر از زیان های فزیکی، جامعه ی ما را در  آلوده گی فکری، آسیب نزده است.

در کشوری که اولویت های مردم باید تامین نیاز های اولیه ی انسانی باشد، دشمنی برای ایده های سیاسی- وارداتی که از 7 ثور تاکنون، هیچ خیری نداشتند، در حالی به درگیری اقوام می انجامد که معضلات و دشواری های مردم ما، از امنیت شغلی تا اقتصادی، سرپناه و امثالهم، هیچ تفاوتی نمی کنند.  

تعمیم فرهنگ انتقاد رکیک، که اکثراً از نشانی افراد و اشخاص وابسته به طرز فکر قومی صادر می شود، از درک مساله ی عمومیت مشکل در افغانستان، پدیده ی اصلاحی نقد را زمانی به میلان و عدم تناسب می کشاند که منتقد درمانده در عدم فهم، از عدم تامین نیاز های مادی، در خشم و هیجان شکم گرسنه گی، فراموش می کند اگر وجدان او زیر ثقلت شکم له شده است و از حیث اعضای وجود، این اضمحلال، توان فکری را می گیرد، فوران عکس العمل او در بازتاب ناراحتی اش می تواند معامله ی به مثل شود که ماحصل این درگیری، ضم نفی انتقاد مصلح، به صدور گندی می ماند که با هر کنش، واکنش آن، در آلوده گی اجتماعی، مردم را از هوشیاری و درک واقعیت ها در بستری به جان هم   می اندازد که آوردم معضلات مردم ما، خاص، منوط و مربوط یک قشر، طیف یا طبقه نمی شوند.  

تعمیم انتقاد رکیک، در مرحله ای رسیده است که با نوع هاریت، منطق مدعا برای تامین خواسته ها را ستر می کند. شدت انتقاد رکیک، با خصوصیت توهین کننده، هتک حرمت و بی احترامی، برای تیزی و برنده گی ای که دارد، در نخست از بدنه ی مهم (منطق مدعا) می بُرد و حذف منطق از این کنش، برخورد منطقی برای پاسخگویی را نوید نمی دهد. آدمی، موجود روانی و متفکر است. شان انسان به عنوان اشرف المخلوقات، کاملاً به رعایت شخصیت او در احترام، وابسته است؛ بنابراین، شعور او در اخذ پیام معترض، زمانی که از شدت توهین، هتک حرمت و بی احترامی، در غلیان احساسات، مدفون می شود، حاصلی که بایسته است از انتقاد اصلاحی بیرون شود، در برخورد خشن، گاه بدتر از رکاکتی می شود که منتقد دهن گنده خواسته است طرف مقابل را متوجه کند.  

در تجربه ی یک دهه ی گذشته، آن چه نتوانست در جامعه ی انباشته از مشکلات افغانستان، خیر انتقاد موثر را شامل حال کند، رکاکت انتقاد با تحریف، توهین، هتک حرمت و بی نزاکتی هایی بود که منطق مدعا را حذف کردند.

جامعه ی ما با حساسیت های ناشی از تحمیل حاکمیت ها، جنگ، بحران و صدور ایده های خارجی، در تنوع رفتار، در چهارسویی راه افتاده است که هر معنی سخن، ولو در حد کلمه و عبارت، اگر از مزایای جامعه شناسی، روان شناسی، درک معضلات و پیچیده گی های مسایل که همه چند بُعدی اند، بهره نبرد، بهره ی ما از وفور کار فرهنگی- رسانه یی، بیشتر از آنی نمی شود که دیدیم تقابل انتقاد رکیک، اگر از سوی آغاز کننده، مسرت توهین به دیگران را مزه می دهد، در سوی دیگر، این طعم به زودی به تلخکامی ای می رسد که انتقاد شونده، از گزند توهین و هتک حرمت، معامله ی به مثل می کند.

از انتقاد رکیک، هتک حرمت، بی ادبی و بی نزاکتی بپرهیزیم! معروف است که: «هر عمل، عکس المعل دارد!» مردم ما که در شرایط طبیعی افغانستان، خشن می شوند و زمخت اند، در برابر توهین، تحقیر و هتک حرمت، هرگز خاموش نمی مانند.

طرف این مقال، متوجه کسانی ست که رد آنان در دنیای مجازی نت، جواز تجربه ی انواع هتک حرمت است.  

عدم تناسب، میلان به نفع یک بخش و چند گروه و نبود تفکر ملی- وابسته به مردم و مملکت، به خصوص گروه های دخیل در امر سیاست را، زمانی که مساله در حد درگیری طرفداران می رسد، بدون توجه بر پیامد کردار سخیف، حداقل اگر از مفاد مقطعه یی، خوش کام کند، تجربه ثابت کرده است که با دست آویز جعل، تزویر و ریا، هیچ سرمنزلی وجود ندارد. به قولی اگر «خرس را رنگ می کنند و به جای فیل می زنند»، دقت در اندام ها، صدا و نیاز ها، روزی کسی را متوجه می کند که این دو جانور، یک خونخوار و دیگری علف خوار، تفاوت دارند.  

تفکیک از رهگذر معنی، شکل و نوعیت، مهم ترین اصول انتقاد در بازتاب خواسته هاست. وقتی رکاکت انتقاد، عجز در بیان اعتراض شود، طبیعی ست که دقت برای تمیز و تبیین، مانع عمده برای رسیدن به آن مطلوبی ست که در شراکت اجتماعی، توده ها در جا ها و سطوح مختلف، در برابر هم مسوولیت دارند و حس این مسوولیت، آنان را برای رفع نیازمندی ها، به مشارکت می کشاند.  

تا زمانی که لحن ما برای بیان اعتراض، رعایت اخلاق نکند، مطلوب ما برای تامین نیاز ها، در لجن رکیک پنهان می ماند و شاید فرود در پلشتی، باعث شود سالیان دیگری بررسی متن خواسته ها، برای پرهیز از آلوده گی رکاکت، در حالی پنهان بمانند که اگر نمانده بودند، فهم ما برای حل مشکلات، از خیر انتقاد پیراسته، حرمان نمی شد.

بهتر است توهین نکنیم!