د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

صلاح الدین ربانی وزیر خارجه وزارت داخله!

استاد محمد ظریف "امین یار" 29.10.2015 12:17

رفتار های سیاسی ریاست اجراییه حکومت وحدت ملی کمتر به یک ارگان ارشد دولتی و بیشتر به یک ارگان اپوزیسیون سیاسی مشابهت دارد. اکثر موضعگیری های این ریاست بر اصل انتقاد ، جلال گرفتن و وارد کردن فشار بالای حکومت وحدت ملی استوار است. داکتر عبدالله و تیم اش از یک طرف شریک ۵۰ در صد این حکومت اند و از جانب دیگر موقف اپوزیسیون سیاسی حکومت را نیز تصاحب کرده اند.اعضای این ریاست با حکومت وحدت ملی ظاهراْ همکار معلوم میشوند اما همواره بالای حکومت داکتر غنی برای امتیاز طلبی فشار وارد میکنند و رییس جمهور حکومت وحدت ملی را هوشدار های سیاسی میدهند.این ریاست یکنوع انارشیزم و دگرگونی عجیبی را در کشور ایجاد نموده که موجب بی اعتمادی مردم بالای حکومت گردیده. یکی از اشخاص مهم این ریاست وزیر خارجه کشور آقای صلاح الدین ربانی هست. او بالاخره از برکت شخصیت سیاسی پدرش توانست به مقام وزرات خارجه حکومت وحدت ملی جمهوری اسلامی افغانستان برسد. چوکی ایکه به هیچ وجه به شخصیت،ظرفیت و اهلیت آقای صلاح الدین ربانی همخوانی ندارد. گفته میشود او نه درآیت و نه هم تخصص این چنین موقف های کلیدی ديپلوماتیک را دارد.

از وقتی که آقای صلاح الدین ربانی به سمت وزیر خارجه حکومت وحدت ملی تقرر یافته همواره مرتکب اشتباهات سیاسی گردیده. مثلاْ سفر آقای صلاح الدین ربانی به پاکستان و ملاقات آن با نواز شریف صدر اعظم پاکستان و دیگر ديپلومات های پاکستانی مملو با اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر سیاسی و دیپلوماتیک برای افغانسان بود. رسانه های پاکستانی در مورد رفتار های کودکانه و نا آگاه دیپلوماتیک آقای ربانی تمسخر کردند و افغانستان یکبار دیگر بعد از ضرار احمد مقبل  خجالتی و ناکامی دیپلوماتیکی را در روابط بین الملل خود متحمل شد. سفر دیگر آقای صلاح الدین ربانی به ایالات متحده آمریکا بود که آن سفر نیز عاری از اشتباهات نبود. در این سفر نیز آقای ربانی از جانب دیپلومات های آن کشور پذیرایی درست نشد و با ایشان رفتار سرد دیپلوماتیک صورت گرفت. علت این رفتار واضح است که حکومت آمریکا از موقف و ظرفیت ایشان آگاه بود و عمداْ نخواست با ایشان رفتار دیپلوماتیکی که شایسته یک وزیر کشور مستقل است را انجام دهند.

در بعد سیاست داخلی نیز آقای صلاح الدین ربانی کدام دست آورد ملموس ندارد. او متهم به تداخل وظیفوی و نقض قوانین کشور گردید. مثلاْ بعد از حادثه کندز آقای صلاح الدین ربانی به وظیفه وزیر صاحب دفاع  و وزیر صاحب داخله کشور تشبث میکند و سفر های جنگی انجام میدهد. این اقدام او کاملاً در تضاد به قوانین افغانستان واقع است و ثابت میکند که یا آقای صلاح الدین ربانی از سیاست و اصول حکومتداری آگاهی کافی ندارد یا هم عمداً میخواهد تداخل وظیفوی را بعنوان ابزار فشار بالای ارگ و تحقق اهداف شخصی و حزبی استفاده کند. او در سخنرانی های خود گفت که دولت افغانستان باید در مورد وضعیت کندزهرچه عاجل اقدام کند، در غیر آن او با مردم شمالي یکجا شده با استفاده از جهادی های مسلح غیر مسوول اقدام خود سرانه خواهند کرد. حالا سوال اینجاست که این موضوع چه ارتباطی به وزیر خارجه  دارد؟ مگر وزارت خارجه حیطه کاری اش اتخاد تصامیم در مورد جنگ داخلی است ! از سوی دیگر آیا آقای صلاح الدین ربانی وزیر خارجه همین دولت نیست؟ و آیا موضوع گیری از ادرس اپوزیسیون سیاسی غیر رسمی توسط وزیر خارجه کشور در برابر حکومتی که او را وزیر گزیده است منطقی و قابل توجه است؟ این حرکات او نه تنها که نشانگر وجود تناقضات ژرف بین تیم داکتر عبدالله و داکتر غنی است بلکه حاکمیت حکومت وحدت ملی را نیز زیر سوال میبرد.

علاوه بر این آقای صلاح الدین ربانی همواره در نشست های سیاسی کنگره حزب جمعیت اسلامی نیز اشتراک مینماید. باوجودیکه او میداند اشتراک آن در اینگونه مجالس غیر رسمی متناقض به قانون کشور است. بانهم اینکه از حضور در این نوع نشت های که اجندا آن ترویج ذهنیت خلاف دولت فعلی است؛ اجتناب نمیکند؛ قابل مکث است ! بر اساس قوانین افغانستان هیچ مامور برحال حکومت نمیتواند عضو حزب سیاسی ای باشد که خلاف دولت موضعگیری کند ،حرف بزند یا موضع اختیار کند. این اشتراک ورزی ها در نشست های حزبی او نشان میدهد که آقای ربانی در تلاش است حکومت وحدت ملی را بی اعتبار کند یا به عباره دیگر او همواره اصالت حزبی وسمتی را بر اصالت ملی و حکومتی اولویت میدهد. این اجندای جلال گرفتن و دیسکریدت کردن حکومت وحدت ملی به ظاهر معلوم میشود از طرف ریاست اجراییه حکومت وحدت ملی طرحه شده است. چرا که تمام وزرا یکه وابستگی سیاسی آنها به ریاست اجراییه میرسد، مشغول سیاست دو منظوره اند.

آقای صلاح الدین ربانی در این مدت کوتاه ای که در چوکي وزارت خارجه نشسته، دستخوش اشتباهات زیادی شده است مثلاْ او به عزاداری فرمانده جان احمد خان(شخصیکه مهمات غیر قانونی را بخود داشت و از طرف آمریکا مورد آماج قرار میگیرد) رفت. این غم شریکی حزبی و سمتی او موجب شکست داوطلبانه  حثیبت سیاسی اش شد. با غم شریکی به یک فرمانده جهادی غیر مسوول آقای ربانی داوطلبانه بر شخصیت خود برچسپ حزبی و سمتی را تصدیق کرد. بنظر میرسد از همان آغاز کار آقای صلاح الدین ربانی سخت در تلاش از بین بردن اعتماد مردم بالای حکومت وحدت ملی است. هرچند او نیز مامور ارشد این حکومت است و بی اعتباری این حکومت بی اعتباری او هم عنوان میشود، بانهم معتقد است این موقف آن به نفع ریاست اجراییه و کشور خواهد بود.  


از جانب دیگر ریاست اجراییه حکومت وحدت ملی طوریکه میدانید همواره از ستون پنجم حرف میزند ولی کمتر در مورد چگونگی ماهیت آن صحبت میکند. گفته میشود خاک انداختن به چشم مردم وجلال گرفتن مبدل به یک سیاست دیرینه معقول برای این گروه شده است. این سیاست ضد ملی و بشری همیشه منتج به برآیند مثبت برای این گروه گردیده. به باور اکثر کارشناسان سیاسی ستون پنجم در داخل حکومت وحدت ملی بجز جنگسالاران و گروهای مجاهد دیگر چیزی نمیتواند باشد.چرا که این گروه گفته میشود بخاطریکه در پاکستان، ایران و شوروی وغیره دوسیه های استخباراتی دارند؛ زیرا در برابر آنها صریحاْ قرار گرفته نمیتواند. مثلاْ وقتی جنرال حمید گل رییس اسبق اداره سیاه استخبارات پاکستان فوت میکند به زودترین فرصت سران مجاهدین داخل افغانستان جلسه دایر میکنند و در پیوند به افشا شدن احتمالی نامهای آن توسط کتاب نوشته شده جنرال حمید گل نگرانی های خود را نشان میدهند. بعداْ آنها به پاکستان سیگنال سبز نشان میدهند و فرمان پاکستان را در مورد قطع پروسه صلح قبول میکنند. این درست همان زمانی بود که سران جهادی خواستن ایتلاف بزرگ چند حزبی را علیه داکتر غنی تشکیل دهند. داکتر غنی ناگذیر پیشنهاد آنها را پذیرفت و بدین وسیله پروسه صلح توسط پاکستان با حمایت قاطع مجاهدین متوقف شد.

اکثر مردم افغانستان متعقد اند که عملیات مافیایی در داخل کشور، الیگارشی اقتصادی، تطهیر پول ، اختطاف، قتل، جنایات و دیگر جرایم از جانب قوماندان مسلح غیر مسوول این گروه های زورمند رهبری میشوند.مجاهدین در داخل دولت قرار گرفته در سدد و سعی بدنام کردن و بی اعتبار کردن حکومت حدت ملی اند. زیرا آنان میدانند که دولتی مقتدر و قانونمند به مفهوم ختم پادشاهی سیاه آنها خواهد بود. طوریکه قبلاْ نیز تذکر یافت پروسه صلح که اساسی ترین نیاز ملت افغانستان است،  از جانب پاکستان با همکاری همین گروهها اختطاف و بسوی نامعلوم سوق داده شد. به حافظه ای تان بسپارید که اینها هرگز نمی خواهند طالبان شریک حکومت وحدت ملی گردند. چون در آنزمان این گروه دیگر گروه مقتدر در حکومت بشمار نخواهند رفت ، بنابر این در آن زمان نمیتوانند از حکومت باج و امتیاز مطالبه کنند و به فعالیتهای نامشروع و غیر قانونی خود همچنان ادامه دهند.

آقای صلاح الدین ربانی یکی از مهره های اساسی این گروه بشمار میرود. او با درک اندک که از سیاست افغانستان دارد معتقد است که با ادامه دادن به بد رفتاری سیاسی ، سیاست توطیه و سیاست حذف میتوانند اهداف حزبی خود را بدست بیاورد.او همچنان معتقد است که با پیاده کردن ستراتیژی دیسکریدت کردن (طرحه ریاست اجراییه برای کنار زدن داکتر غنی در طویل مدت)  میتوانند  داکتر غنی را زمین گیر کند. به ظاهر پیامد این سیاست  توطیه (Conspiracy) خیلی موفق نیز ثابت گردیده است. چرا که مجاهدین هم توانسته اند بیلانس ناکارآمدی حکومت وحدت ملی را بالای داکتر غنی بار کنند و هم از داکتر غنی برای بدست آوردن امتیاز حکومتی و سیاسی پیروز شوند. مثلاْ در قضیه کندز با استفاده از ابزار های تبلیغاتی والی آن ولایت را کنار زدند، نام داکتر غنی را در اذهان عامه بدنام کردند و امان الله گذر و دیگر مجاهدین را به سمت های کلیدی رساندند. من باورمند هستم در قضیه کندوز دست اینها یا به شکل مستقیم و یا هم غیر مستقیم آلوده است و میدانم این مجنون های قدرت برای کنار زدن داکتر غنی در ولایات دیگر نیز همین ستراتیژی را مدنظر خواهند داشت.

حالا اینکه رییس جمهور در برابر اینگونه حرکاتی نامعقول، ضد ملی و خلاف حکومت وحدت ملی چرا واکنش اصلاحی  و بجا نشان نمیدهد سوالیست که اذهان ملت افغانستان را مغشوش وکرده و مردم برای پاسخ آن بی صبرانه منتظرند. اما به ظاهر دیده میشود رییس جمهور همواره سیاست گذشت را اولویت میدهد. هرچه این گروه از ریاست جمهوری تقاضا میکنند، رییس جمهور داکتر غنی ناگذیر در اختیار آنها قرار میدهد. محاسبه رییس جمهور این است که بالاخره این بدرفتاری سیاسی آنها را میتواند با سیاست گذشت و مصلحت مدیریت کند. اما من معقتدم که داکترغنی در این موضوع مرتکب اشتباه سیلسی جبران ناپذیر گردیده است. رییس جمهور از عاقبت داکتر نجیب ناخبر است یا هم فراموش کرده اما ملت افغانستان خوب بیاد دارد که سیاست گذشت و مصلحت با این گروها برآیند مثبت ندارد زیرا آزموده را آزمودن خطاست. امروزه که وضعیت این گروها با تشکیل جبعه دفاع از وطن با رهبری استاد سیاف بیشتر تحکیم و انجسام یافت برای داکتر غنی به ظاهر یک چالش بزرگی را بمیان آورده است. اگر داکتر غنی از توان مدیریت این گروه موفقانه بر آید راه برای استقرار حاکمیت و حکومتداری خوب باز میگردد در غیر آن بعید نخواهد بود که داکتر غنی مبدل به پنسل پاک فعالیتهای نامشروع و ناکارآمد این گروها شود و تاریخ دردناک داکتر نجیب یکبار دیگر تکرار خواهد شد. این گروها در سایه حمایت حامد کرزی چاق، نیرومند و صاحب سیاست و اقتصاد شدند اما در اخر روز حکومت حامد کرزی را دیسکریدت و منفور خطاب کردند.اکنون سخت در تلاش اند همین سیاست خیانت سیاسی و اخلاقی را در برابر حکومت داکتر غنی نیز تجربه کنند. داکترغنی باید بداند که این گروها پابند و متعقد ثبات سیاسی، حسن نیت سیاسی و صداقت در سیاست قطعاْ نیستند. خیانت سیاسی، بدرفتاری سیاسی، سیاست توطیه و حذف در فلسفه وجودی این گروها بعنوان یک اصل اصلی سیاسی مطرح است و اصلاح آن دشوار نه بلکه ناممکن خواهد بود.