د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

جنبش روشنایی؛ از عدالتخواهی تا تندروی!!

عبدالرحمن فرقانی 26.07.2016 13:46

تندروی در هر پدیده خوب وبد قابل تطبیق است ، در هر گونه حرکت مدنی و غیر مدنی قابل تصور است ، در هر تحرک عدالتخواهی و عدالتجویی نیز قابل استفاده است . ما در فلسفه اسلامی خویش هر گونه تعامل را باید بر بنیاد ارشادات اسلامی بر اساس اصل وسطیت(میانه روی) براه اندازیم و تعاملات ما نباید از چارچوب وسطیت به سوی افراط( تندروی) و تفریط (بی باکی) انحراف کند ، ما اگر بهترین و محبوبترین ارزش اسلامی یعنی نماز را به گونه افراطی آن بجا آوریم بمنظور اینکه ما را از وجایب اجتماعی خویش در خانواده، و جامعه که نیز مسوولیت آن را بدوش داریم باز میدارد از ما پذیرفتنی نیست و همچنان ما اگر در نما زتفریط مینمایم و در اوقات معینه آن به جماعت آنرا بجا نمیآوریم نیز از ما پذیرفتنی نیست و ما مورد عقاب قرار میگریم، بنا ءٌ ما مکلف استیم در زندگی خویش به هر عمل و مسوولیت خویش رسیدگی نمایم .
بنا بر اساس این اصل ما در هر نوع حرکت مدنی دست باز نداریم که به گونه افراطی به آن بپردازیم و تحت چتر حرکت مدنی غوغای را در کشور مصیبتبار ایجاد نمایم ، که موجب از دست دادن جوانان کشور ، زیان مالی و اقتصادی به شهروندان و مشکلات بسیار زیاد شود و در فرجام خدمت به پروژه های سیاسی کشور های بیگانه شود.
وقتیکه مشکل مذکور از طریق کمیسیون توظیف شده به امر رییس جمهور کشور حل شد و کمیسیون فیصله خویش را با حضور داشت اعضای بلند پایه جنبش روشنایی اخبار کرد ،و مساله تامیین برق به طرفیت بزرگ تدارک دیده شد سپس آغاز مجدد این روند عدالتخواهی به معنی تندروی است هما نند تندرویهای دیگر که بدون مبرر از ملت غیور افغانستان قربانی میگیرد... و ما نشانه های این تندروی را در چهره و سیمایی رهبری دور دوم جنبش روشنایی حین بحث های تلویزونی و بیانیه های خیابانی شان به گونه روشن مشاهده کرده میتوانیم .
ما افغاهنا با مشکل روبرو شده ایم که بسیارفریبنده، خطرناک و زینبار است ، ما تحت عنوان بسیار زیبا ( عدالتخواهی، عدالتجویی، دیموکراسی، حقوق بشر، مردم سالاری....) مطالب خویش را مطرح مینمایم ، اما فراموش میکنیم که ما به گونه افراطی مطالب و خواسته های خویش جهت شخصیت سازی خویش و اهداف بیگانگان مطرح مینمایم. اگر مساله برق بود ، خوب برق برای بامیان طبق دستور رییس جمهوربا ظرقیت بزرگ تامین میشد و آیا منبعد مساله ارزش این را داشت که ما رهبری (سنتی!) خویش را کنار زده به سفارتهای کشور های بیگانه برویم و از حکومت خویش داد بزنیم و یا کشور بحرانی خویش را به بحران مزید بکشانیم و یا جونان عزیز خویش را قربانی کنیم ....
افغانستان کشوریکه از چند ده بدینسو درپهلوی جنگ خانمانسوز از مصیبت های بسیار زیاد می نالد . تمام آنعده از پدیده های شومیکه وحدت ملی یک ملت غیور و سربلند را تهدید میکند در حال توسعه و فراگیری است ، همه آنعده از پدیدهایکه بر پیکر یک کشور نیرومند ، متحد و یک پارچه ضربه مهلک و تباه کنندۀ وارد میکند در حال اوج گرفتن و پختگی است ، همه آنعده از پدیدهایکه برای اهداف و دسائس شوم بیگانگان موثر و کارا می باشد به گونۀ بسیار ساده بدون هیچ گونه مزاحمت در حالت تطبیق و اجرا است ...
اگر از یک طرف قوتهای استعماری از شعار و حربه دیموکراسی جهت تطبیق اهداف استعماری خویش استفاده سؤ نموده پروسه تطبیق دیموکراسی را خود آنها به بی راهه کشیده وتلاش می نمایند تا از طریق تطبیق میکانیزم دیموکراسی اراده ملت غیور افغانستان در کشور عزیز ما به گونۀ واقعی تمثیل نشود و حقوقی را که دیموکراسی برای ملتهای غربی تأمیین میکنند ، برای ملت رنجیده افغانستان ازینطریق تأمیین نشود. از سوی دیگر آنهایکه بدون فهم عمیق و همه جانبه در تناقض با فرهنگ ملی و ارزشهای اسلامی علاقه مندی خاص با ارزشهای غربی و نظام دیموکراسی دارند ، تا حدی درین مورد قدم پیش میگذارند ، که دیموکراسی را به طور مطلق می خواهند در جامعه ما بقول ایشان جامعه (سنتی!) تطبیق نمایند ، در حالیکه ارزشهای مذکور چون یک میکانیزم برای نظامداری حتی در غرب نیز به گونه نسبی قابل تطبیق است ، و اسلام صلاحیت توظیف آنرا برای تنظیم امور حکومتداری دارد و به گونۀ قابل تطبیق است که ضرر از خود بر دیگران بجا نه گذارد ... ما وقتیکه از تامیین حقوق خویش در یک کشوریکه دست و گریبان مشکلات و چالش های فراوان است وارد عمل میشویم ، باید تمام ابعاد حرکت عدالتخواهی خویش را بررسی همه جانبه نمایم ؛ شرایط بحرانزا کشور، مساله و چالش مورد نظر ، تاثیرات آن در روابط و پیوندهای موجود در میان همه اقوام افغانستان ویا ایجاد عوامل تفرقه میان اقوام و بالاخره مفیدیت آن در تحکیم صلح و ثبات گمشده همه مردم افغانستان تعطیل مصالح عامه مردم ... درنخست نباید عمل عدالتجویانه ما باعث ضرر به دیگران ویا هم کافه اقوام افغانستان و یا هم اهداف استخبارتی و استراتیژیکی کشورهای بیگانه شود ونباید موجب تحقق اهداف شوم کشورهای رقیب همسایه ما شود .. ما وقتی از حق سخن میزنیم باید حق طلبی در محور و چار چوب ارزشهای ملی باشد و نه هم بر اساس ارزشهای قومی ، مذهبی و سمتی ... مطرح شود ، اگر ما از چپن قوم ، مذهب ، سمت و زبان سر بیرون آریم بدون شک که ما احساسات یک ملت بزرگ متشکل از اقوام مختلف را صدمه میرسانیم و در فرجام آب به آسیاب دیگران میرزیم .
ما در شرایط در افغانستان زندگی میکنیم ، که تمام ارزشهای ملی و اسلامی ما دستخوش دسائس بیگانگان گردیده و به جای اینکه به سوی وحدت و همبستگی قدم برداریم به سوی تشتت و تفرق داریم حرکت میکنیم و بدست خویش به اهداف کشور های بیگانه برنامه ریزی نموده وازینطریق برای خویش درمحیط پر فلاکت و بحران افغانستان ساحه نفوذ می خواهیم ..
اساس مشکلات افغانستان و جهان اسلام در تحکیم فضاء بی ثباتی و عدم استقرار نهفته است ، استعمار و کشورهای توسعه جو همواره کوشا استند تا در کشورهای مورد هدف حالت بی نظمی و عدم استقرار را حکمفرما سازند ودر ین حالت پی تطبیق پلانهای استعماری و توسعه گرا خویش شوند .. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری و بیداری اسلامی در مقابل استبداد و استعمار جهان شاهد یک نوع فرصتهای و زمینه های جدید گردید ، که بعضا استعمار و کشورهای توسعه جو از آن بهرمند شده حالت عدم استقرار و ثبات را در کشورهای متعدد به میان آورد . درپهلو استعمار در عالم اسلام کشور بنام ایران نیز برای اهداف توسعه گرا خویش بر محور مذهب و فرهنگ از وضعیت به میان آمده بهره برداری نموده احیانا در تفاهم و هماهنگی با استعمار حرکت خویش را قوت بخشید و احیانا در بلند نمودن شعار دشمنی با غرب عرب ها را در اغفال قرار داده پلانهای خویش را تطبیق نمود در ین مورد مثالهای بسیار زیاد و شواهدی بسیار متعدد وجود دارد ، که ماجرا از عراق آغاز گردیده "لبنان، بحرین، یمن و سوریه لیبیا .... "و افغانستان را در بر گرفت اگر از یک سو استعمار غرب در منطقه شرق الاوسط در نظر داشت تا از خلال این پروسه پلان "شرق الاوسط بزرگ "را تطبیق نماید ، که در کل به تقسیم کشورهای منطقه شرق الاوسط و کشورهای اسلامی دیگر را به کشور های کوچکتر و ضعیفتر تاکید می نماید از سو دیگر پلان مذکور برای تحقق اهداف توسعه گرا ایران نیز مفید واقع شد و به گونه مرموز پلان استعماری غرب تایید کرد هر چند پلان مذکور براساس نژاد، مذهب قابل تطبیق است که ما اکنون سر و صدا آنرا را در عراق دولت (کردها) دولت (شیعه ها ) دولت سنی ها و همچنان طبق پلان باید برهمین اساس کشورهای کوچک و جدید در سوریه و عربستان سعودی، یمن ، بحرین لبنان ... عرض اندام نماید و قابل تذکر است که پلان مذکور در افغانستان نیز قابل تطبیق است .
لذا در کشور عزیز ما افغانستان تلاشهای درین راستا در آستانه تطبیق است و حلقه های داخلی دارند برای آن به گونه شعوری و غیر شعوری زمینه سازی می کنند . ما ملت ستمدیده و غیور افغانستان که خار چشم ابر قدرتهای جهان در درازا تاریخ بودیم و استیم ، ما ملت افغانستان رنجیده و سربلند افغانستان که در طول تاریخ به بشریت ثابت نموده ایم ، که هر گز سر تسلیم برای دسائس شوم استعمار گران خم نه نموده ایم و حتی بشریت را از وحشت وبربریت نظامهای استعماری نجات داده ایم ، و آنچه که از عدم استقرار و ثبات سیاسی در افغانستان اتفاق افتاده است و ادامه دارد ، در حقیقت هم جز همین خصوصیت ملت غیور است که به اوامر و حاکمیت بیگانگان تسلیم نمیشوند ... و تصرف ملت غیور افغان با آنهایکه عبر تاریخ با بیگانگان سر نخ را گرفته اند ، هم چون آفتاب آشکار و عیان است و اقوامیکه درین سرزمین زیسته اند سربلند و سرفراز زیسته اند و هیچ و قت فکر غلامی و وابستگی به دیگران را در سر نه پرورانده اند .
یک حقیقتی که باید همه ما آنرا به بسیار ساده گی د رعرف سیاسی بدانیم ، اینست که هر کشور و خصوصا کشورهای همسایه نمی خواهند که کشوری نیرومندتر و قویتر از خویش را در جوار خویش داشته باشد، بناءا سعی و تلاش مذبورانه را بخرچ میدهند تا عوامل وحدت، پیشرفت و ترقی را در کشور همسایه خویش از بین بردارد و زمینه انکشاف و ترقی را پیش از پیش درهم وبرهم نماید، بناءا ما هیچ وقت توقع همکاری و مساعدت بلا عوض کشور های همسایه را باید نه داشته باشیم .
بیاید ما درین چنین یک وضعیت بحرانزا به طرق وعوامل ثبات و استقرار فکر کنیم تا از دسایس بزرگ استعماری و توسعه گرا نجات یافته با هم برادر وار زندگی کنیم و نه گزاریم که آتش تقرقه و تشتت قومی، مذهبی و لسانی جنبش روشنایی مذکور را باعث تاریکی تمام ملت افغانستان گرداند و بهره را دیگران بردارند ، روشنایی اگر از هر طریق باشد روشنایی است.. اگر هدف روشنایی باشد بگزاریم تامیین شود از هر طریقیکه تامین میشود و اگر روشنایی وسیلۀ تحکم و تفاوت باشد ما همه به قهقرای تاریکی فرو خواهیم رفت.
پایان