د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

مکثی بر مقاله محترم نبیل

عبدالرحمن فرقانی 18.07.2016 12:14

"پاکستان حامی تروریزم جهانی!"
پدیدۀ استفادۀ ابزاری از تروریزم اذهان همه اتباع جهان اسلام را به گونۀ متبوع خود ساخته است، که دارند، به تحیر شدید حلقه ها و قوتهای استخباراتیکه جهت رسیدن به اهداف استعماری و توسعه یی خویش از آن استفاده میکنند به گونه روشن و آشکار مشاهده میکنند، که چگونه سازمان های استخباراتی غرب ودر راس آن امریکا جهت نیل اهداف خویش در جهان اسلام از تروریزم استفاده ابزاری نموده و دارند استفاده میکنند. آنچه در عراق اتفاق افتاد برای نسل ما داستان از ماضی نه بلکه واقعیت است که ما در عصر خویش شاهد آن بودیم و استیم، غرب جهت رسیدن به اهداف خویش زمینه رشد قوت ها و حرکتهای تندرو را که تازه از میدان جهاد افغانستان به کشورهای عربی باز گشته بودند، فراهم نمود و از آنجاییکه انگیزه مبارزه و تصادم با حکومتهای استبدادی جهان عرب در حرکتهای مذکور اساسا وجود داشت با استفاده ازین روحیه غرب برای ازبین بردن حکومتهای موجود و یا اقلا برای تضعیف این حکومتها دست به کار شد و استفاده ابزاری از تروریزم را فرصت طلایی برای تطبیق پلان شرق الاوسط بزرگ ... که قبلا برای شرق الاوسط مد نظر گرفته شده بود، پنداشت.
امروز ما به شکل روشن و آشکار شاهد استیم که غرب برای تقسیم کشورهای شرق الاوسط آتش برآشفته در عراق را چگونه توسط پدیدۀ ترویرزم به کشورهای چون سوریه، لیبیا، یمن، بحرین، مصر، .... و حتی عربستان سعودی انتقال داد و دارد زبانه های این آتش به کشورهای دیگر در حالت سرایت است.
اما آنچه برای ما افغانها در ین ماجرا زیاد قابل اهمیت است، استفاده ابزاری غرب از پاکستان چون یک نظام حامی تروریزم است! که در منطقه ما دارد پروژه های استخباراتی و استعماری غرب را تطبیق میکند. و فرضیۀکه پیرامون مقاله محترم "نبیل" رییس پیشین امنیت ملی افغانستان مطرح شده میتواند، اینست که آیا پاکستان غرب را اغفال نموده و از کمک هایکه جهت مبارزه با تروریزم به پاکستان پرداخته میشد، برای رشد و حمایت تروریزم مورد استفاده قرار میګرفت؟ و یا اینکه غرب در رشد ګروهای و حرکتهای تندرو در منطقه جهت اخلال امنیت و حاکمیت بی ثباتی قصدا از پالسی های پاکستان اغماض نظر نموده و برای رسیدن به اهداف خویش سیاست مزدورانه پاکستان را تایید میکرد؟ و اګر پاکستان در تبانی با سیاست های غرب در منطقه حمایت تروریزم را ملاک عمل خویش قرار داده باشد، پس عملکرد و یا موقف حکومت افغانستان با متحد و دوست استراتیژیک امریکا و غرب باید منبعد چګونه باشد؟ و اګر پاکستان حمایت تروریزم را در اغفال غرب برای تعقیب عمق استراتیژیک خویش در افغانستان انجام داده باشد؟ پس عملکرد و یا موقف حکومت افغانستان با آنعده از شخصیت ها و حلقه هایکه در فرجام قربانی همین سیاست خصمانه پاکستان با افغانستان شده اند منبعد چګونه باید باشد؟ ودر هر دو صورت آیا قابل تامل و تفكر نيست؟ که حلقه ها و شخصیتها مذکور صادق به کشور بودند و ظالمانه بهای موقف راستین خویش را دارند، میپردازاند... و آیا اعتماد لا یتناهی حکومت و حدت ملی در پروسه چهار جانبه بالای پاکستان که باعث شرخ ویا درزی بزرگ در میان حکومت و روند خصمانه با پاکستان شده بود، منبعد قابل مکثی عمیق و مهر تایید نیست!؟.
وقتیکه حکومت وحدت ملی پروسه صلح را مطابق میکانیزم چهار جانبه با پاکستان آغاز نمود ، تعهدات پاکستان جهت اتمام این پروسه حکومت افغانستان را تا حدی مفتون خود ساخت، که هر ګونه شک و تردید و یا هم تقابل و تصادم خلاف آنرا از هیچ آدرس پذیرفته نمی توانست. هر چند در پهلوی پروسه مذکور جریانها زیادی خواهان ایجاد یک محور داخلی که خط تماس تفاهم بین الافغانی را باز نماید ، بودند. اما حکومت وحدت ملی فقط بر ګفتګوهای چهارجانبه برای حل بحران افغانستان تاکید میورزید ، طوریکه ما شاهد بودیم پروسه چهار جانبه فرصت بزرګ را برای پاکستان بدست داد، تا عمق استراتیژیک خویش را در افغانستان جنگزده تعقیب نماید و امکانات نشستهای مستقیم با طالبان را الی حین تحقق اهداف و کسب امتیازات خویش از طریق اجرای مانورهای سیاسی ... به تعویق اندازد. وقتیکه مسایل عمق استراتیژیک پاکستان در ګفتګوهای مذکور که اکثرا مسایل است که به همه ملت غیور افغانستان برمی ګردد، مورد بحث و مداقه قرار نګرفت، مذاکرات مذکور به بنبست مواجه شده و احضار طالبان به میز مذاکره تحقق پذیر نشد. و حکومت وحدت ملی ناگزیر با واقعیتی روبرو شد،که همواره برخی از سیاسیون و حلقات مهم در کشور بر آن تاکید می ورزیدند.
هر چند حکومت وحدت ملی برای موفقیت پروسه مذکور خوشبینانه به مرحله دوم (در صورت عدم احضار طالبان به میز مذاکره اقدام علیه حضور شان در پاکستان بود) چشم امید بست. اما پاکستان بعلت عدم دسترسی به عمق و اهداف استراتیژیک از تعهد مرحله دوم نیز سر باز زده و این تعهد هم مانند تعهد نخست تحقق پذیر نشد و حکومت وحدت ملي افغانستان ناګزیر یکبار دیگربا موقف آنعده از حلقه ها و شخصیتهای سیاسی کشور برخورد، که همواره از عدم صداقت پاکستان سخن میزدند و استدلال می نمودند، که پاکستان در راستای تحکیم صلح در افغانستان صادق نیست و اسناد نشر شده اخیر از سوی رییس پیشین امنیت ملی افغانستان محترم نبیل این ادعا را رسما به همه ملت غیور افغانستان به اثبات رسانید، که پاکستان با افغانستان صادق نیست و برای اهداف خویش دارد ثبات و امنیت افغانستان را تهدید میکند. و در مقابل تصرف حکومت وحدت ملی با این موقف دال برین بود، که موقف مذکور در پی سبوتاژ کردن پروسه چهارنبه صلح است، لذا باعث ایجاد تفرقه میان حکومت وبرخی از حلقات گردید، که همواره از ضرورت ایجاد یک محور داخلی موثر، فعال ونیرومند برای تفاهم بین الافغانی در جوار مذاکرات چهار جانبه سخن به میان می آوردند.
خوب اکنون یک حقیقتیکه به گونه آشکار و روشن پدید آمده است، و همه جهان در نهایت پذیرفته است، که پاکستان حامی تروریزم در منطقه است بناءا فضل حل این معما به کی بر میگردد؟ و این موفقیت دست آورد کی باید باشد : اطراف متعدد ادعا دارند، که در دریافت این حقیقت نقش کلیدی را داشته است، حکومت وحدت ملی ادعا دارد، که سیاست حکومت منتج برین شده است تا جهان چهره اصلی پاکستان را مشاهده کند و پالسی حکومت وحدت ملی چهره اصلی پاکستان را بر جهانیان هویدا ساخت، و ازین سیاست خویش در محافل جهانی با قاطعیت تام دفاع نموده است، لذا این دستاورد به حکومت وحدت ملی برمیگردد...
حلقات دیگر سیاسی موجود و یا هم مهره های کلیدی حکومت قبلی به ریاست حامد کرزی ادعا دارند، که قبل از حکومت وحدت ملی به این اعتقاد بودند که پاکستان با افغانستان برخورد صادقانه نه دارد ، لذا باید مورد اعتماد قرار نگیرد و اضافتر ازین به این باور بودند، که پاکستان باید جبرا از سوی قوتهای بزرگ چون امریکا وادار شود، تا در تحکیم صلح در افغانستان اقدامات صادقانه داشته باشد. به این معنا که کلید صلح در دست امریکا وغرب است قبل ازینکه در دست پاکستان باشد.
مهره های سیاسی دیگر هم به نحوی خویش را در ین ماجرا دخیل نموده و ادعا دارند، که در حقیقت توصیه و گواهی های ایشان باعث ایجاد روحیه عدم اعتماد در اطاق تصمیمگیری امریکا شده است و حتی روحیه به انزوا کشانیدن پاکستان را فرهم نموده است.
عدۀ هم به این باور استند،که عدم دسترسی پاکستان به عمق استراتیژیک خویش در افغانستان که مسایل بسیار حاد ملی است منجر برین شد، تا اعتماد حکومت وحدت ملی را در برابر پاکستان متزلزل شود و سرانجام برخورد خصمانه حکومت وحدت ملی با پاکستان زمینه افشا سیاست دو رویه پاکستان را در محافل جهانی فراهم ساخت ..
بهر صورت فرصت خوب برای برآمدن افغانستان از جنگ ایجاد شده است، که باید از آن استفادۀ اعظمی صورت گیرد و وحدت ملی حقیقی افغانها تامیین شود. اما به این حقیقت هم باید تاکید صورت گیرد، که جهان اسلام شکار دسیسه تداوم جنگ در اکثر از کشورهای خویش شده است و حلقات مهم استخباراتی دارند این دسیسه را به راه انداخته اند و از پدیده تروریزم درین راستا استفاده صورت میگیرد و غرب جهت تحقق اهداف استعماری خویش از اعمالیکه منتج به تداوم جنگ در عالم اسلامی میشود، خود را به کوچه حسن چپ میزند..
برای ما افغانها و همه مسلمانان لازم است تا جهت خروج ازین گرداب عوامل تداوم جنگ را برداشته با هم متحد و یک دست شویم و نه گذاریم بهانه تدوام جنگ به دست کسیکه این مقصد را دارد، باقی بماند .. والله اعلم