د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

پوهاند زیاری که من می شناسم (بمناسبت هفتادمین سال عمر پربارپوهاندزیار)

کاندیدای اکادمیسین اعظم سیستانی 26.03.2007 04:00

تا جائی که من پوهاند زیار را شناخته ام، همانگونه که تخلض او "زیار"(کوشش،تلاش) است، واقعاً او مردپرتلاش وسخت کوشی  است .از دوران دارالمعلمین تا پوهنتون او براثرکوشش  وزحمتکشی خود درتحصیل کمال ودانش، توانائی این را یافت تا در کدر علمی  پوهنتون در صف استادان زبان وادبیات پشتو خود راجابجا کند وسپس تحصیلاتش را تا سطح"ديفل" دکتورا در رشتۀ زبان شناسی در کشور سويس پیش ببرد وبکابل بازگردد و سالهای متمادی درپوهنتون کابل به تدریس محصلان رشتۀ زبان وادبیات پشتو بپردازد.
من ودکتورزیار ، هردو فرزندان خانواده های فرودست وکم درامدی از ولایات دور افتاده کشوربوده ایم. من از نیمروز در جنوب غرب افغانستان واواز شینوار ننگرهار درجنوب شرق کشور به کابل آورده شده ایم وهردوابتدا در مکتب ابن سینا وسپس در دارالمعلمین کابل دورۀ بکلوریا را به پایان برده ایم. وبنابرین درابن سینا و دارالمعلمین ماجز درس خواندن دیگرمصروفیتی نداشتیم  وپس از فراغت از دارالمعلمین هردومای بنابرداشتن نمرات ممتاز در میان هم ولایتی های خود به پوهنتون راه یافتیم . در دوران پوهنتون  استعداد نوشتن ما درسطحی گل کرده بود که گامی از هم صنفی های خود بجلو بگذاریم وبا نوشتن مقاله ای ونشر آن در مجلات پایتخت، حق الزحمۀ اندکی بدست آوریم و نیازمندی های شخصی خود را با آن رفع کنیم.  شهرت من واستاد زیار نیز از همان زمان در حلقه محدود قلم بدستان افغانستان آغاز میشود.ولی استاد زیار به نوشتن مقاله اکتفا نمیکرد بلکه به گفتن شعر، ترجمه وچيزنويسی که از دوران مکتب سابقه داشت، نیز می پرداخت واز این مدرک هم چند قران پول بیشتری بدست می آورد.
استاد زیار درعرصۀ زندگی از چند جهت نسبت بمن پیشگام بوده است: یکی اینکه استاد با یک خانم تحصیل کرده و(استاد)پوهنتون ازدواج کرد واین شانس برای درک موقف علمی استاد زیار وپژوهشهای هرچه  بیشتر وی بسیار موثر بود. دومین خوش چانسی پوهاندزیار دراین بود که او پس از فراغت از پوهنتون در کدر علمی فاکولتۀ ادبیات باقی ماند وقدم به پله های تحصیل  وکسب دانش بیشتر گذاشت.اما من از این هردو خوش چانسی بی نصیب بودم. پس از فراغت از پوهنتون من به مدت هشت سال از کابل بدور شدم ودر ولایات نیمروز وهلمند که نه از کتاب سراغی بود ونه از کتابخانه وتحقیق سخنی درمیان بود، با حقوق ناچیزمعلمی (۱۶۰۰-۱۸۰۰افغانی) ایفای وظیفه کردم ومدت ۱۵ سال ازبهترین دوران زندگی ام بدورازکتاب وکتابخانه ضایع شد. تا اینکه در اوایل ۱۹۸۱ پس ازتحمل مرارت فراوان وارد انجمن تاریخ واتنوگرافی اکادمی علوم شدم که آنهم مصادف با اشغال کشور توسط قشون سرخ بود واعضای حزب وافراد خاد چهارچشمه متوجه حرکات وسکنات وگفتار ورفتار اشخاص غیر حزبی بودند تا بهانه ای برای دستگیری ونابودی وی پیدا کنند. در چنین هوا وفضایی من روزگار گذشتانده ام، درحالی که استاد زیار(به استثنای يکسال زندان در زمان تره کی) از امنیت جانی برخوردار بود، زیراکه  افتخار عضویت حزب برسراقتدار را داشت و هیچکسی نمیتوانست کج بسویش نگاه کند وهم در این دوره  امکانات  تدریس وتحقیق بیشتر برایش در داخل وخارج کشورمیسربود که من همواره از این دوچیز محروم بوده ام. از این مقایسه که بگذرم بطور کلی در مورد کرکترپوهاند زیار میتوانم بگویم:
سخت کوشی ومصمم بودن، پوست کنده وبی پروا سخن ګفتن،  بر سخن ونظر خود تا سرحد رويارويی ولجاجت مقاومت ورزیدن ، سعی در تقویت وانکشاف زبان وادبیات پشتو از طریق وضع  لغات واصطلاحات جدید وبکار گیری گویشهای محلی وتا حدی نامانوس وصعب الفهم، در برابردانشمندان سنتی زبان وادبیات پشتو موضع گرفتن  ویکسره آنها رامردودشمردن،از موقف اکادمیک خود سرسختانه دفاع کردن و پروای خوشی یاخفه گی کسی را نداشتن ، از خصوصیات برجستۀ پوهاند زیار است.
 شخصیتی دارای چنین روحيۀانقلابی، عصیانگر وانتقادگر، پافشاری براصول و ارزشهای اجتماعی و ملی و انعطاف نا پذيری  درمسايلی اعم از علمی، فرهنګی و سياسی واجتماعی، نه برای سیاستمداران قابل پذیرش است ونه در جامعۀ فرهنگی قابل تحمل. وبه همین دلیل حتی در دورۀ اقتدار رفقای پرچمی اش، بجای اینکه او را به خاطر وفاداری به رهبری جناح پرچم وبه خاطر سابقۀ حزبی وایمانداری به ایدئولوژی مارکسیستی به دیدۀ قدر بنگرند وکم از کم به ریاست پوهنتون کابل ویا ریاست اکادمی علوم  بگمارند،او را به حيث استاد مهمان به المان شرق فرستادند تا چندصباحی گوش شان از انتقادات بجا و بیجای وی آرام باشند و از برخوردهای لفظی و رویا روئی با وی در کنار.
من شنیده ام که ایشان یکبار بخاطر تعلق گرفتن ریاست انجمن نویسندگان افغانستان به یک نویسندۀ پشتون،صدای اعتراض خود را در یک محفل رسمی بگوش رهبری رژیم از طریق اعضای بیروی سیاسی حزب که در آن نشست حضور داشتند رساندند و گفتند: چرا دولت به جامعۀ پشتون  توجه نمی کند؟ وریاست انجمن نویسندگان وشاعران بعد از دستگیر پنجشیری چرا به کدام پشتون تعلق نمیگیرد؟ ( هدف ازاین اعتراض پوهاند زیار ،مطرح کردن عبدالله بختانی بود، ولی حاضرین تصور کردند که منظور از اعتراض خود پوهاند است.) مگر فریدمزدک، معاون منشی عمومی حزب برسراقتدار، بدون توجه به این اعتراض "داکتراکرم عثمان" را برای ریاست انجمن نویسندگان وشاعران معرفی نمود. وزمانی که سلیمان لایق از داکتر عثمان به مثابۀ سردار قوم  پشتون دفاع کرد، پوهاند زيار در جوابش ګفت: ولی این سردار نويسندۀ زبان فارسي است و آيا واقعا پشتونها هېچ نويسنده ئی حتی به سطح دستګير پنجشيری هم ندارد؟
   اعتراض  دوم پوهاند زیار که به استعفای وی از عضویت حزب دموکراتیک خلق منجرشد، زمانی بلند گردید که براثر سیاست فرهنگی داکتر نجیب الله ، برای تعدادی از استادان پوهنتون کابل واعضای اکادمی علوم افغانستان وسایر نهاد های علمی- تحقیقاتی بنابرسوابق  کاری  وآثار علمی- پژوهشی شان یا بنابر ملحوظات سیاسی ، القاب علمی ( اکادمیسین، وکاندید اکادمیسین) با امتیازات مادی برای هر لقب(از ده تا پنج هزارافغانی)  داده شد. دراین نوبت نیز به پوهاند زیار که صاحب اثار وتالیفات بسیارزیادی در زمینه زبان وادبیات پشتو استند، کسی توجهی ننمود واز این لیست بیرون گذاشته شد.
این بی اعتنائی به مقام علمی وسوابق حزبی پوهاند زیارآنهم از جانب رفقای حزبی اش که سالها با آنها به اصطلاح کنده به دوزخ  برده بود، سبب خشم وطغیان پوهاند زیار گردید وشخصاً با رئیس جمهور داکتر نجیب الله تلفونی تماس ګرفت ودلایلی که میدانست برایش اظهار کرد ودر جواب دکتور نجيب اله برايش وعده داده بود که عنقريب جرګۀ قبايل انسوی مرز در کابل داير ميګردد، برای او و غنی خان القاب اکادميسنی "افتخاری" خواهد داد. دکتور زيار ګفته بود، به جای اين خيرات اجازه دهيد تا نامم را درزمرۀ حدود سه صدوپنجاه استاد پوهاند دکتور پوهنتون با در نظرداشت تنوع اتنولنګويستيکی و اثارشان طی لستی شامل ساخته، به مقام ذيدخل تقديم نمايد. لست طبق دستور رئیس جمهورتهيه و ارايه شد و بعد از بر رسی و منظوری مقام و امضای مشاور عمومی به اکادمی ارجاع گردید، مگر بگفتۀ پوهاندزیار، رئیس اکادمی علوم، مساله را به تعويق انداخت وبدینگون اعتراض پوهاند زیار یک بار دیگر خنثی گردید.
اینجاست که پوهاند زیارتصمیم میگیرد تا  از حزب دموکراتیک خلق، انتقام بکشد یعنی با استعفای خود،حزب را از وجود نازنین خویش محروم کند. وبنابرین چند روز بعد از ملاقات با دکتور نجیب الله استعفا نامه اش  را در یکی از نشرات کابل به چاپ رساند. گرچه پوهاند زیار با اینکار خود انزجار ونفرت شدید خود را از حزب یا از رهبری آن نشان داد وحزب را که هیچ درد او را دوا نکرده بود از وجود مبارکشان محروم کرد، مگر این کار بجای برانگیختن تاثر اعضای ارشد حزب با بی تفاوتی ( یعنی که، عدمش بی زوجود) تلقی شد وهیچ کسی برای دلجوئی وی نشتافت واو را به آیندۀ شکوفان حزبش دلداری نداد. پس ازآن تنها راه سرگرمی ودلخوشی پوهاندزیار،چاپ وتکثیر اثار چاپ نشده اش  در مطبعۀ دولتی بود که مصارف چاپ آنها راغالباً از جیب شخصی می پرداخت وبدین سان در خدمت بیشتر جامعه و فرهنگ زبان پشتوقرار گرفت.
با وجود اختلاف سلیقه با موضع گیری های سیاسی پوهاندزیار،من صداقت وپاکی وبی ریائی وشجاعت گفتارپوهاند زیار را می ستایم ودر تمام مدت که ایشان را شناخته ام پیوسته او را آدم صمیمی یافته ام، وعشق او را به وطن ومردم آن بالاتر از حد معمول یافته ام، با وجود این صفا وصمیمیت از هیچ رفیق حزبیش نشنیده ام که او را یک عضو برجسته وفعال حزب دموکراتیک خلق بشمار آورده باشند. معهذا  اکنون بازمی شنوم که پوهاند صاحب  زیار توبه را شکستانده و دوباره  به عضویت "نهضت چپ مردم افغانستان" (مرکب ازیک تعداد عناصر اندیشمند حزب دمواتیک خلق دیروز) درآمده اند.
 به استادبزرگوار زیار صاحب،  مخلصانه  پیشنهاد میکنم که بفکر شخصیت علمی وکارهای اکادمیک خود باشند و بقیه عمر خود را در راه پژوهش های علمی  وتخصصی خود به پایان ببرند. ضرب المثل معروفی است که: سر پیری ومعرکه گیری؟ مردم افغانستان وجامعه پشتو زبان به کارکردهای علمی او چشم امید دارند، نه به فعالیتهای سیاسی اوکه  تا کنون جز بدبختی برای مردم افغانستان ثمره ای در بر نداشته است. امید وارم این سخنان واین پیشنهدات برادرانه مرا سوء تعبیر نکنند وکمی با خود بیندیشند.
ولی اين دوست دانشمند چپګرا در برابر انتقاد من و ديګر دوستان فقط همين يک پاسخ را ارايه کرده مـيګويد: من اصلا در دوران تحصيل در سويس درسالهای شصت ميلادی که سراسر اروپا را جنبشهای چپی، در راس دانشجويی فراګرفته بود، به چپګرايی، به عبارت ديګر "يورو سوسياليزم" رو اورده بودم و پيوستنم به ح.د.خ.ا. بنابر مجبوريتی بود. افزون بران مدعيست که مارکسېزم هنوز يګانه سلاح بی بديل و لو تئوريک در برابر يکه تازی نظام جهانخوار سود و سرمايه به شمار مي آيد. او عقيدۀ مبرم داردکه مارکسيزم غير دولتی جنبه های کافی هومانيستی  رادرخود نهفته دارد، تا انرا دست کم در اثار افرينشی ام بازتاب دهم. گذشته ازين حرفها براين اصل پافشاری دارد که ديگر گونی يک جامعه بدون موجوديت چپ ها به منزلۀ لوکوموتيف غير قابل تصور ميباشد!
در پایان هفتادمین سال عمر پربار پوهاند زیار، این استاد پیشگام جامعۀ علمی-فرهنګی کشورما را به خانواده محترم شان ودوستان وشاگردان واخلاصمندان ایشان تبریک گفته سلامتی عمروقلم پربار شان را پربارتر آرزو میکنم. پایان