د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

سیاست "بی اعتنائی بزرگ منشانه"، غلط است!

کاندیدای اکادمیسین سیستانی 02.03.2007 03:00
چند روز پیش مدیر آگاه ووطن دوست " افغان رساله" دومطلب تند وهیجان زده را توسط پست التکترونیکی برای عده ای از نویسندگان سرشناس افغان ارسال کرده بودند، که یکی فراخوان هزیان گونه بود از جانب دست اندرکاران سایت"خاوران" بر ضد ایجاد مکاتب پشتو درکابل، ودیگرش توهین نامۀ متعفنی بود از"کثافات دانی"( وبلاگ درویش دریادلی) دربارۀ قوم پشتون.
 منظور مدیر دانشمند ومبتکر افغان رساله، این بود تا هریکی از نویسندگان آگاه افغان بسهم خود در افشای چهرۀ اصلی این نویسندۀ بزدل و گروه تفتین برانگیز وتجزیه طلب او، که با نامها ی مستعار وآدرس های مجهول از چند سال به اینسو پیوسته برافتخارات تاریخی، هویت ملی، زبان وفرهنگ وحیثیت واصلیت پشتونها میتازند واز بدترین توهین ها و اتهامات به ادرس این قوم شجاع وتاریخ سازدریغ نمی ورزند، دست به اقدام درخورو شایسته بزنند. خوشبختانه جناب ولی احمدنوری که با طرز پرداخت وسبک نگارش "درویش دریادلی " آشنائی دقیق ترداشتند، نخستین کسی بود که مقالۀ کوبنده ای در افشای چهره های اصلی این گروه تفرقه اندازنوشتند ودر۲۴ فبروری در سایت محبوب "افغان- جرمن آنلاین " گذاشتند. وبه تاسی ازایشان،آقای غمخور دومین نویسندۀ وطن پرستی است که مقالۀ مفصل ومستندی برضد این گروه مزدور وخائن نوشتند و در تاریخ ۲۷ فبروری به سایت های معتبرپشتو ودری به نشر سپردند که هم اکنون هر دو مقاله درسایت افغان- جرمن آنلاین قابل دسترسی است.
 برخی از دوستان ما،با موضوع برخورد سطحی نموده ، هدف مدیرمسئول افغان رساله را یا درک نکردند ویا اینکه حوصلۀ بررسی موضوع را نداشتند وبه استراحت پرداختند.
 مگر به فکر من با نوشتن چند سوال و دو سه جملۀ شتاب زده وغیر دقیق، نمیتوان به جنگ"اخوان الشیاطین " تجزیه طلب، ضد وحدت ملی وتمامیت ارضی کشور رفت. گروهی که از طرف دشمنان درکمین نشسته وطن ما حمایت وتشجیع و تمویل میشوند. باید برای تردید اتهامات ، تعرضات وگستاخی های این گروه، که بهتراست آنرا "گروه چارکلاه" نامید، وقت و انرژی بیشتری گذاشت و به نوشته های مستند وعلمی و دقیق تری پرداخت و آنرا در معرض قضاوت خوانندگان گذاشت. بانوشته های ضعیف وشتابزده نمیتوان افسار"گروه چارکلاه"را که بنابر نوشته وتحلیل جناب ولی احمدنوری، عبارتند از( قوی کوشان+ سیدمخدوم رهین+ بشیراحمدانصاری + رحیل دولت شاهی) به عقب کشید واز چهارنعل کردن شان کاست.
 پس از نجیب مایل هروی که با نگارش کتاب "تاریخ وزبان درافغانستان" طرح تعویض نام کشوررا به "خراسان" به پیش کشید، ودیگر ستمیان آنرا با آب وتاب در رسانه های گروهی بازتاب دادند، اینک آقای محتاط پنجشیری، معاون رئیس جمهورعهد نجیب الله، کتابی بنام "تاریخ تحلیلی افغانستان" نوشته که درآن قویاً نسبت به پشتونها هتک حرمت رواداشته است. او پشتونها را مردم وحشی صفت، قبیله ای ، فرهنگ ستیز وبقایای ده خانودۀ مهاجریهودی قلمداد کرده ، مدعی است که صاحبان قدیمی واصیل این وطن، تاجیکان اند و میراث های فرهنگی در افغانستان متعلق به آنهاست نه ازکسی دیگردراین کشور وطالبان تجسم عالی فرهنگ پشتونی است. سه سال از چاپ آن کتاب میگذرد، مگرمتاسفانه که تا کنون هیچ نویسندۀ پشتون دامن همت بکمر نزده و آن کتاب را نخوانده و اگرخوانده باشد، آنرامورد نقد همه جانبه وعالمانه خود قرارنداده است. فقط استاد بشیر مؤمن در موردآن کتاب نقدی گذرائی نوشتند وبس. معلوم میشود که با مرگ پوهاند حبیبی وپوهاند رشاد، پشتونها علماً یتیم وبی ولی وبی وصی شده اند وکسی نیست تا ازحیثیت تاریخی آنان در برابر تهاجم "فاشیزم تاجیک" دفاع کند.
 متاسفانه که احساس افغانیت وپشتونولی در وجود برخی ازنويسندگان نامدارپشتون، برخلاف توقع ما بسردی گرائیده است. در میان پشتونها نویسندگان نامداری در سطح داکتر وپوهاند واستاد وژرورنالیست و داستان نویس ونقد نویس وجود دارند که این همه بی عزتی وتوهین به قوم ، زبان، تاریخ وافتخارات پشتون را از جانب فاشیزم تاجیکی (ستمیان + شورای نظار) می بینند، ولی هیچگونه عکس العملی از خود نشان نمیدهند.
 ازوقتی که رژیم طالبان توسط بمباران قوای امریکا وایتلاف بین المللی از صحنه افغانستان سقوط داده شدند وبجای آن حکومت ائتلاف شمال به ریاست یک نفرپشتون (آقای کرزی) روی کار آمد، این پشتون بیچاره بلا وقفه وپیوسته مورد شدیدترین انتقادات و بدترین توهین ها قرارگرفته ومیگیرد. این انتقادات وتوهین کردنها، نه بخاطر اینکه کرزی جرئت وشجاعت کاری ندارد، بلکه بخاطر انتساب او به قوم پشتون صورت میگیرد وچون طالبان از خود خاطرۀ بدی در اذهان مردم شهری گذاشته اند، لهذا برای تحقیر کردن وی، او را یکی از طالبان وبالنتیجه دشمن جدی فرهنگ وحقوق زنان وانمود میکنند .هدف همه انتقادات وتاخت وتازها براو در مجموع قوم پشتون است.
 من تا سال۲۰۰۳ هرگونه حمله برپشتونها را زیر نام طالبان شنیدم در جراید ورادیوها وسایت های انترنتی تحمل کردم ، ولی وقتی موضوع فدرالی ساختن افغانستان از سوی ستمیان و در رأس لطیف پدرام وبرادران شهرانی در نشرات برون مرزی افغانها مطرح شد ومصاحبه های پی هم از آنها در رادیو بی بی سی ورادیوصدای آلمان ورادیوصدای امریکا وغیره نشرات موقوت وغیرموقوت به اوج خود رسید،باری دست به قلم بردم و به تردید این نظریات که بخاطرتضعیف حکومت مرکزی و تجزیه مملکت صورت میگرفت، پرداختم . از آن زمان ببعد من از سوی همین گروه تجزیه طلب، بشمول آقای دستگیر پنجشیری کمونیست، یکی از قوم گرا ترین افراد قلمداد شدم وآماج توهین ها واتهامات گوناگون اين عناصرضد ملی وضد تماميت ارضی قرارگرفته ام.
 اگر به سايت های ملی گرایی چون: "افغان جرمن آنلاينafghan-german.com" ،تول افغان، دعوت نت ،۲۸ اسد ، کابل ناتهه، نظر اندازید، من به اتفاق جند تن از عناصر وطن خواه وملی گرای مثل: آقای انجنیرخلیل الله معروفی، داکتر میرعبدالرحیم عزیز،ولی احمدنوری، نعیم بارز، ملالی موسی نظام، داکتر سید خلیل الله هاشمیان، امان الملک جلاله، عبدالعلی افضل، حمید انوری، بشیرمومن، آصف خواتی، حبیب الله غمحور، میرحسین موسوی، رؤوف روشنائی ،وچند تای دیگر تا آنجا که توانسته ايم، چون سپری در مقابل حملات توهین آمیز سایت "سرنوشت" به گردانندگی صبور دولتشاهی و بشیراحمدانصاری، وسایت "خاوران"به گردانندگی پوهاند رسول رهین و وبلاگ درویش دریادلی(چارکلاه) وهفته نامۀ امید به مدیریت قوی کوشان وجریده "کاروان" بمدیریت شکرالله کهگدای، چاپ امریکا،مجلۀ فروغ چاپ کانادا، قرارگرفته ايم وتمام سخنان تحقير آميز و پر ازتوهين آنها را بجان خريده ايم.
 درتمام نشرات کتبی وانترنتی ورادیوئی وتلویزیونی گروه انتی پشتون، سخنرانی ومقاله ای نیست که درآن به ادرس پشتونها توهین وهتک حرمت صورت نگرفته باشد و به افتخارات تاریخی ورجال وشخصیت های ملی پشتون بی عزتی وتوهین نشده باشد، اما نویسندگان نامدار پشتون بر غوندی خیر نشسته اند وجوابی به این همه تعرضات واستهزاها نمیدهند. آخرنمیدانم اینها در برابر نسل جوان پشتون که در سی سال اخیریا دروطن مانده واز درس وتعلیم محروم بوده اند و یا از وطن مهاجرشده واز افتخارات ملی خود وگذشته های تاریخی کشور خوداطلاعی دقیق ندارند، احساس مسئولیت میکنند یا خیر؟
 آن عده ازنویسندگان پشتون که با سیاست "بی اعتنائی بزرگ منشانه"، تصور می کنند با نوشتن جواب معقول ومنطقی به گروه انتی پشتون، مبادا سران شورای نظارو رهبران ستمی از ایشان آزرده خاطرشوند.باید بدانند که اشتباه میکنند وهیچگاه سران شورای نظاروستمیان آنها را بچشم احترام نمی بینند وهر وقت فرصت بیابند، آنها را نیز مانند حامدکرزی ملعبۀ چرندیات واتهامات ناروای خود قرارخواهند داد. نویسنده ای که به دفاع ازحیثیت تاریخی وهویت ملی وشئونات فرهنگی خود متعهد نباشد، به نظر من سوداگر سیاسی بیش نیست که با نام وهویت قومی خود معامله میکند.
 شورای نظار وستمی ها بحدی در تخریب وتوهین قوم وتاریخ پشتونها گستاخ شده اند که سایت بخصوصی بازکرده اند که درآن به احمدشاه بابا ومیرویس نیکه وحتی مادران این رهبران بزرگواریعنی زرغونه آنا ونازوانا ووزیر اکبرخان وغیره رهبران وبزرگان نامدار پشتون توهین روا میدارند وبه فرزندان خود نشان میدهند تا در بیرون از خانه ، فرزندان پشتون را به چشم حقارت وکوچک ببینند و توهین کنند. به پوهاندحبیبی، مؤرخ جعلکاروفاشیست، وبه سایر دانشمندان پشتون فاشیست خطاب میکنند.آنان با قوم پشتون وحاکمیت شان دراین کشوردشمنی میورزند ، بحدی که در طول تاریخ سابقه نداشته است.
 در هرمقاله وهر سخنرانی وهرمصاحبه ایکه گروه چارکلاه بنامهای مستعار:عبدالله رها،علی یاور،حشمت الله سائل، رحیم یوسفزی، انجنیرعظیم الله وغیره نشرمیکنند، ممکن نیست که درآنها کلمات و اصطلاحات: طالبان، فرهنگ ستیزان، قبیله گرایان، قبیله سالاران، فاشیستان، عظمت طالبان، وطن فروشان ، خاینان، نوکران انگلیس، اجیران بیگانه، غارتگران دارائی مردم، حاکمان غاصب، باباهای جاهل و مادران و اناهای بیسواد وغیره وغیره به چشم نخورد. هدف از کاربرد تمام این کلمات ، یک چیزاست وآن توهین به قوم پشتون است.
 درویش دریا دلی(گروه چارکلاه) صاف وپوست کنده مینویسد که: "پادشاهی و فرمانروایی پشتونها در سر زمین پاک خراسان در مدت دو صد و پنجاه سال با تجاوزگری، اشغالگری ، کشتار ، ظلم ، خودکامه گی ، چپاول ، تاراج ، فریب و غداری همراه بوده است. چهره ها عوض و رنگ ها دگرگون شده اند ، اما ماهیت هدف ها و جانمایه ای عمل شان از آغاز تا امروز یکی است : حاکمیت پشتون ، قیمومیت دیگران ."
 اخیراً وزارت معارف تصمیم گرفته تا در پایتخت کشور در پهلوی ده ها هزار مکتب ولیسه ، چند مکتب برای فرزندان پشتون اختصاص بدهد تا بزبان مادری شان درس بخوانند،هنوز این تصمیم درعمل پیاده نشده، مگر آتش به جان انتی پشتونها افتاده و داد و واویلا براه انداخته اند،که اینک براساس سیاست فاشیستی آقای کرزی ،اتمر وزیر معارف میخواهد زبان پشتو را در مرکزرواج بدهد، باید جلو این اقدام دولت گرفته شود.عین عبارت ایشان چنین است:
 "فاشیزم قبیله به سردمداری فاروق وردک، انوارالحق احدی و آقای اتمر وزیر فاشیت معارف برنامه طرح پشتو سازی معــارف را گام بگام آغاز کرده و میخواهند در سال ۱٣۸۵ زبان پشتو را دوباره زبان مکاتب و درسی شاگردان بسازند.هرچند تجربه نشان داده است که زبانیکه از خود تاریخ نداشته باشد وکلمات و اصطلاحات خود را از زبانهای دیگر با پسوند وال سانسکریت بسازد، نمیتواند بحیث زبان ملی تبارز وبا زبان عالمشول و جهـانی فـارسی دری برابری کند،(تاکید برجمله از من است) ولی این تصمیم بدرستی نیت شـوم و خائینانه دار ودسته کرزی را روشن میسازد و میفهاماند که در زیر کاسه جمهوریت قلابی او نیم کاسهء وجود داشته و فاشیزم با تمام قوت خود در فکر پشتو سازی کشور و تکثیر پشتونها در سراسر کشور بحیث یک حلقه سیاه میباشد."(سایت خاوران، پوهاندرسول رهین)
 اگرازنویسندۀ این نوشته پرسیده شود که جناب! از زمان تاسیس مکتب حبیبیه درکابل تا کنون در طول یک صد سال، تمام مکاتب کابل که بزبان فارسی بوده وفرزندان پشتون به این مکاتب رفتند، هیچکسی از پشتوزبانان شکایت نکرد که چرا در پایتخت کشور مکتبی نیست تا فرزندان شان درآن به زبان مادری خود درس بخوانند؟ مگر اکنون که تعداد پشتوزبانان در پایتخت لا اقل نیم نفوس شهرکابل را تشکیل میدهند و خواهان مکاتبی بزبان پشتو برای فرزندان خود شده اند، چرا زمین زیر پای چارکلاه ها آتش گرفته است؟
 کجای این عمل دولت که بعد از یک صد سال برطبق قانون اساسی کشور، میخواهد برای تدریس فرزندان پشتون به زبان مادری شان مکاتبی ایجادکند، یک اقدام فاشیستی است؟ آیا عمل کسانی که نمیگذارند فرزندان پشتون بزبان مادری خود درس بخوانند، یک عمل فاشیستی نیست؟اگرکسی نمیخواهد فرزندش پشتو بیاموزد، میتواند فرزند خود را به مکاتب پشتوزبان نفرستد ، اماهیچکس حق ندارد مانع فراگرفتن وتدریس فرزندان پشتون درزبان مادری شان گردد. دولت وظیفه ومسئولیت دارد تا در جوار مکاتب فارسی زبان، در هرناحیه از پایتخت کشور چند مکتب هم برای پشتوزبانان اختصاص بدهد تا فرزندان پشتون در آنها بزبان مادری خود تعلیم بیاموزند.
 آیا "گروه چارکلاه" ، گاهی باخودفکر کرده اند که درپوهنتون کابل تمام امور تعلیم وتدریس به زبان فارسی صورت میگیرد، واین امر برای شاگردان ومحصلان پشتوزبان ولایات بسیارمشکل است؟ آنها همینکه وارد پوهنتون کابل میگردند، مجبور استند زبان دری را مثل یک دری زبان بیاموزند و بعد دروس خود راهمپای دری زبانها ادامه بدهند. مگر هیچگاهی پشتونها این اعتراض را نکرده اند که برای آنها هم مثل دری زبانها در پوهنتون کتب درسی به زبان پشتو تهیه گردد.
 من طرفدار این روش وزارت معارف که فقط در بعضی نواحی شهر کابل تدریس بزبان پشتو ودر نواحی دیگرکاملاً بزبان دری صورت بگیرد،نیستم. به نظر من بهترخواهد بود تا وزارت معارف در تمام مکاتب شهر کابل ازتعداد فرزندان پشتون یک احصائیه گیری دقیق بعمل آورد وسپس برای شاگردانی که میخواهند تدریس بزبان پشتو صورت گیرد، درصورتی که نصاب تشکیل صنف از اول تا ششم و بالاتر از آن از هفتم تا دوازدهم را تکمیل کرده بتوانند، میتوان از میان همان مکاتب موجود در نواحی شهر، چندمکتب را برای دورۀ ابتدائی پشتوزبانان وچندتا رابرای دورۀ ثانوی اختصاص داد وبا این کار میتوان از سرگردانی یک شاگرد پشتوزبان مقیم خیرخانه برای رفتن به مکتب پشتوزبان در کارته نورمحمدخان ویا کارتۀ احمدشاه بابا در پل چرخی کاست. اما دراین صورت فرزندان پشتوزبان با یک مشکل بزرگ روبروخواهند بود وآن اینکه ، وقتی این شاگردان به پوهنتون شامل گردیدند،چون درآنجا تدریس بزبان دری صورت میگیرد، برای شاگردی که ۱۲ صنف را به پشتو درس خوانده باشد، درکسب دانش از شاگردان دری زبان عقب خواهند ماند.
 قلم بدستان میهن دوست!
 باید به یاوه سرایان انتی پشتون وضد حاکمیت ملی ، مقالات جامع تر، مستدل تر،مستندتر و تحلیلی نوشت وبرای نوشتن آن وقت بیشتر و دقت وتوجه بیشترصرف کرد و با سلاح منطق و استدلال علمی مبتنی برشواهد کتبی و احساس وطن پرستی به جنگ اخوان الشیاطین رفت و به گروه چارکلاه گفت که: پشتونها،در پنج شش قرن اخیر،نقش بسیار ارزنده ای درتاریخ مبارزات مردم این سرزمین بازی کرده اند. در شرق کشوراین پشتونها بودند که قدرت امپراطور مغولی هند همایون پسر بابر را درهم کوفتند وبرهبری شیرشاه سوری بنای سلطنت سوریان افغان را دردهلی بنیاد گذاشتند(۱۵۴۱- ۱۵۵۵م). روش حکومت داری سوریان افغان درهند، در تاریخ حاکمیت مسلمانان درآن کشور کم نظیر توصیف شده است. ( رک: تاریخ مغول وتیموریان،اثر لوسین بوات) پس از آنهم مبارزات پشتونها برضد استبداد حاکمیت مغولان هند تا سه نسل یعنی تا ۹۰ سال ادامه یافت که آن همه قیامها وخیزشها با سرکوب وحشیانه دستگاه حاکمه بابُری هند بخاک وخون کشیده شد.
 در غرب کشور، بازهم پشتونها بودند که استقلال ملی خود را از زیرسلطه جابرانۀ صفویان اعلان نمودند (۱۷۰۹م) وسپس بسرکردگی شاه محمود هوتکی، امپراطوری صفوی ایران را بعد از ۲۲۲ سال استبداد خشونت بار مذهبی برمردمان ایران وبخشی از افغانستان، سرنگون وبه زباله دان تاریخ سپردند(۱۷۲۲م).(رک: رستاخیز قندهاروفروپاشی دولت صفوی ایران، از این قلم)
 تاسیس دولت معاصر افغانستان در۱۷۴۷میلادی،برهبری احمدشاه ابدالی ، نیزماحصل و پیامد مبارزات دیرینۀ پشتونهای ابدالی درهرات برضد سلطۀ استبدادی صفویان بود که از ۱۷۱۶میلادی تا مرگ نادرافشار در ۱۷۴۷میلادی سلاح برزمین نگذاشته بودند. وبا مرگ این جبار تاریخ، اولین ملتی که طبل استقلال به نوا در آورد وبه تاسیس دولت مستقل ملی میادرت ورزید،افغانها درقندهاربودند که با وجود تجاوزات مکرر استعمار ودسایس دشمنان درکمین نشسته تا هنوز چون خارمغیلان در چشم دشمنان خلیده وبه حیات خود ادامه میدهد وبعد ازاین نیز پاینده خواهد بود.
 با وصف آنکه، درهنگام تعرض وتجاوز بیگانگان براین کشور، پشتونها هدف اصلی ضربت تجاوزگران وهم مرکز ثقل مقاومت برضد متجاوزان بوده اند وبنابرین فراوان قربانی داده اند و با شجاعت وازجان گذشتگی دشمن را از وطن طرد نموده اند، مگر هیچوقت خود را برتر از دیگر هموطنان خود نشمرده و در دست آوردهای خود دیگران رانیز شریک ساخته اند. چنانکه اگرشاه پشتون بوده، صدراعظم یا وکیل مقام سلطنت وسرمنشی دربار سید یا تاجیک یا قزل باش بوده است واگر رئیس جمهور پشتون بوده، معاونانش تاجیک وهزاره بوده اند و اگروزیر پشتون بوده ، حتماً معین ومدیر قلم مخصوص وی تاجیک بوده اند. اگر والی پشتون بوده، مقام مستوفییت از تاجیک و دیگر اقوام بوده است.
 معهذا اگراز سوی ارگانهای دولت ظلم و ستمی برمردم رفته باشد، آن ستم برهمه اقوام تطبیق شده وقوم پشتون از آن ستم مستثنی نبوده است. اگراز فقر رنج برده اند، این فقر درمیان قوم پشتون بیشتر شیوع داشته است واکنون هم دارد. و اگر در امر احداث جاده ها و خطوط ارتباطی دستوری صادر شده، همه مردم از درد بیگاری وکار مجانی وبی مزد احساس رنج ونارضایتی کرده اند. اگردرمناطق پشتون مکتبی تاسیس شده ، قبل از آن در مناطق غیر پشتون نیزچنین مکاتبی بنیاد یافته وفرزندان شان شامل مکتب شده اند. دروازۀ مکاتب همواره بروی فرزندان تاجیک وفارسیوان و ازبک وهزاره وهندو وغیره باز بوده است.
 در تقسیم بورسهای تحصیلات عالی ، سهم فرزندان تاجیک وفارسی بان، از این بورسها همواره بیشتر از پشتونها بوده است، وهیچوقت پشتونها این اعتراض را نکرده اند که آنها دارای اکثریت اند، باید اکثریت این بورسها به پشتونها تعلق داشته باشد. اینکار اگر یکطرف بیانگر سعه صدر وعدم تعصب پشتونها درمقابل غیر پشتونهاست ، بیانگرغفلت بزرگان پشتون درحق فرزندان خود شان نیزمیباشد.خلاصه در خوشبختی وبدبختی این کشور، پشتون وتاجیک به عنوان دوقوم عمده مسئولیت وسهم مشترک داشته ودارند و نباید اکنون گناه این همه بدبختی وعقب مانده گی را بردوش یک طرف گذاشت.
 دوستان همقدم وهمقلم!
 خلاصه میکنم، دوثلث مقالات من، در دفاع ازمنافع ملی وتمامیت ارضی وهمبستگی ملی وافشای دسایس دشمنان افغانستان نوشته شده وبه تردید اتهامات میان تهی "فاشیستان انتی پشتون" پرداخته ام . باری در جواب یکی از ازانتی پشتونها بانام مستعار" علی یاور" که ضمن مقالتی، تمام امیران ورهبران وحکمرانان پشتون را،خاین ونوکران انگلیس قلمداد کرده بود وخواسته بود بگوید که این قوم لیاقت رهبری این کشور را نداشته وندارند، بدون مجامله نوشتم: "تاهنوزبدیل رهبری این قوم از مادرزاده نشده است." این یاد کردم آتش بجان "گروه چارکلاه زد" زد. ودر اشاره به ستمیان که خواهان تعویض اسم افغانستان اند،گفته بودم که یک قوم زنده وموثر در سرنوشت این کشوربنام قوم پشتون حضور فعال دارد وهیچکسی نمیتواند بدون خواست آنها ، نام کشور را به "خراسان" ویا چیز دیگری عوض کند وهویت ملی را ما را بجای کلمۀ مقدس "افغان" به "افغانستانی" تبدیل نماید. افغانها تا زنده باشند (همانگونه که سه بار با انگلیس به جنگ پرداختند ودشمن را با شکست مواجه ساختند ویک بار هم پوزۀ ابرقدرت شوروی را بخاک مالیدند) این همه فداکاری بخاطر حراست از نام وطن واز هویت ملی ایشان است وبه هیچکس وهیچ قدرتی دیگر هم اجازه چنین کاری داده نخواهد شد، مگر آنکه این قوم را از صفحۀ افغانستان محوکنند،که آنهم خیالست ومحال.
 خلاصه سیاستی که اززبان وهویت ملی وتاریخی افغانستان عزیز دفاع کرده نتواند، وبگذارد که مورد تجاوزرنگارنگ دشمنان داخلی قرار بگیرد وبه فرزندان خود سند وبیلگه ای برای شناخت هویتشان برجای نگذارد، من چنین سیاستی را مردود میدانم وغلط محض می شمارم. سیاست "بی اعتنائی بزرگ منشانه" برای فرزندان موجود افغان ونسل های آینده ما، نه تنها غیر مفید است، بلکه مضرنیزهست ، پس باید آنرا کنار گذاشت. پایان ۲۸ /۲ /۲۰۰۷