د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

سم پاشى زرياب بالاى لسان درى

عبدالرووف ليوال 21.02.2007 02:00

در يکى از پرو گرامهاى تلويزيو ن طلوع  که در مورد ترمينولوژى  لسان درى ما بحث  جريان داشت، آقاى داکتر رهنورد زرياب  ياد آور شدند که درى زبان مادرى من است وکسى بالايم تحميل نميتواند که عوض دانشکده ، پوهنتون بگويم .

من به جناب  زرياب  پيشنهاد مى  نما يم وبه  سر سفيد شان که به ان سخت احترام داشتم قسم ميدهم که يکبا ر قدم رنجه فرمود ه به پل باغ عمومى ايستگاه موتر هاى پوهنتون  تشريف برده ،به دريو ر بگويد که مرا  به دانشکده ببر صد درصد دريور برايتان خواهدگفت  که شمارا به چه  کده  ببرم ؟

ويا برايتان خواهد گفت که اين مردبا محاسن سفيد عقل خودرا از دست داده است واگر برايش بگوئيد مرا به پوهنتون ببر برايتان  صد درصد خواهد گفت که بفرما ئيد، ضمنآً درلين پوهنتون کابل  تقريباً ٦٠موتر تونس  رفت وآمد دارند هر دريوراين موتر ها که روز ٢٠٠بار صدا بزند (پوهنتون رو) روزدوازده هزار مرتبه  کلمه پوهنتون  صدا زده ميشود هر صدا که بگوش ٢٠ تن از عابرين برسددوصدوچهل هزار تن يوميه کلمه  پوهنتون  را مي شنود ونيازى  به دانشکده گفتن شما هرگز محسوس  نيست .

به جناب زرياب  بايد گفت که ترمينولوژى  زبا ن درى ترمينولوژى ملى ماست  وقدامت  چند برابر عمر شما را دارد وفرهنگ معمول زبان درى مارا شما هر گز نميتوانيدبا وارد ساختن اصطلاحات ايرانى ملوث سازيد بطور مثال  در زبان  درى  ما ميگوئيم  زرياب در ماه دلو تولد شده دلو که اصطلاح عربى ومعنى اش دولاب  (دولچه) ميباشد ما نمى توانيم بگوئيم زرياب  در ماه دولچه ويا ماه گژدم (عقرب) تولدشده  ضمناً نميتوان گفت که زرياب از رتبۀ  مرد جنگى (جگړن ) به رتبۀ اداره کنندۀ ميدان جنگ ( ډګرمن ) ترفيع نمود .

در همسايگى ما هموطنى از ايران تازه برگشت نموده بود به خانۀ ما آمده وبرايم گفت که آغا پرغون (کراچى دستى )تانرا برايم  بدهيد. چون پرغون لفظ ايرانى بود من نفهميدم براى  اينکه  تير خود را بياورم  برايش جواب دادم کمى پرغون داشتيم آنرا اطفال نوش جان نمودند ، وى متحير شده وبرگشت.

آقاى  زرياب  ترمينولوژى  زبان درى  مارا سمى نسازيد ، بگذاريد مردم ما دور از تعصب لسانى زندگى صميمى داشته باشند ودرين برهۀ حساس  در تحکيم وحدت ملى کوشا باشيد.

 

ابلهى گر کج رود نادان بود                           دانشمندى گر کج رود شيطان بود