د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

دکتاتوری فـرهـنگی ايران بر قـلمرو زبان فارسی

دپلوم انجنير خليل الله معروفی 25.08.2006 04:00

و شباهـتش با "فـدراسیون با پاکستان"

بنده ضمن مضامین اخیر خود تلویحاً و بصورت دور افـتاده و جانبی، بر دکتاتوری فـرهـنگی ایران بر قـلمرو زبان فارسی اشاراتی نموده بود. ورود سیل آسا و بی بند و بار آثار مطبوع ایران را به افغانستان، که فـرهـنگیان ما را غـیر مستقـیم ولی بصورت گسترده و همه جانبه زیر تأثیر خود قـرار داده، انگیزۀ این فـرضیه میدانستم. اینک که دلایل صریح تری در زمینۀ تأئید این نظریه در دست است، می خواهم مشخصاً مقاله ای را بدین مناسبت بنویسم.
حدوداً یک ماه پیش کنفـرانسی در شهر دوشنبه ، مرکز تاجیکستان ، زیر عـنوان "اجلاس کشور های فارسی زبان" دایر گشته بود که در آن رؤسای جمهور افغانستان و ایران و تاجیکستان ، حامد کرزی ، محمود احمدی نژاد و امامعـلی رحمانوف ، حصه گرفـته بودند. طی این اجلاس قـرارداد های سه جانبه و دو جانبه در عـرصه های مختلف فـرهـنگی امضاء گردید. اینکه رهـبران هـر سه مملکت مشخصاً روی کدام نکات سخن زده و به توافـق رسیدند، بدواً معلوم نگردید، و یا که این قـلم از آن اطلاع نیافـت. اینک که چند سطر مختصر آقای سلطان سالار عـزیز پور در شمارۀ 746 امید از نظرم گذشت، به جزئیات موضوع اندک آشنا شدم. آقای عـزیزپور با استفادۀ متراکم از اصطلاحات خاص و کاملاً نامأنوس فارسی ایران *، چنین فـرماید : « گردهم آیی کشور های هـمزبان، زیر عـنوان کشور های فارسی زبان ، کوشش هائی برای یکدست کردن نشانه های نگارشی ، برگزینی زبانزد های فارسی به جای زبانزد های فـرنگی ، اجباری ساختن زبانزد های تصویب شده از سوی فـرهـنگستان ایران ، ....»
آری؛ جان مسأله در همین یک عـبارت "اجباری کردن زبانزد های تصویب شده از سوی فـرهـنگستان ایران" گنجانیده شده .
" اجباری کردن اصطلاحات ساخت فـرهـنگستان ایران" در کجا؟؟؟؟ در خود ایران ، یا در تمام قـلمرو زبان فارسی، خصوصاً در افغانستان و تاجیکستان؟؟؟ یعنی که آنچه را فـرهـنگستان ایران وضع کرده و یا میکند، باید در هـر سه کشور فارسی زبان نافـذ ساخته شود؛ آن هم جبراً؟؟؟ "جبراً" یعنی چه؟؟؟ چطور این جبر تطبیق گردد؟؟؟ بزور برچه؟؟؟ با وضع تعزیرات؟؟؟ و یا از راه های تحمیلی دیگر؟؟؟ یعنی وقـتی تاجیکستان و افغانستان از اوامر و احکام "فـرهـنگستان ایران" سرپیچی نمایند، مواجه به مجازات و تنبیه و تعزیرات ایران گردند؟؟؟؟؟
وقـتی تطبیق جبری این اصطلاحات را می خوانیم، به یاد همان بنده های خدا می افـتیم، که هی داد میزدند و میزنند، که "حکومت های قـبیلوی افغانستان، لغات پشتو را بزور برچه بر زبان فارسی تحمیل کردند." خوب شد، که اینک استقـبال از تطبیق جبری اصطلاحات ایران را، از زبان یک نفـر پشتون ستیز دو آتشه میخوانیم. مگر آقای عـزیز پور و امثالش نبودند، که از" وارد کردن زورکی" کلمات پشتو در دری ملک ما شکایت داشتند؟؟؟ اگر حدوداً یک صد اصطلاح اداری و دیوانی و نظامی پشتو وارد دری ملک ما گردیده، نه قابل تشویش است و نه جای اینقـدر ناله و نفـیر و حکایت و شکایت را دارد. اما جای هـر گونه نگرانی و تشویش است، اگر اصطلاحات موضوعه ( وضع شده ) در ایران بر ما تحمیل گردد. فـرهـنگستان ایران صدها و هـزاران لغت و اصطلاح جدید ساخته، که حد اکثر آنها نه تنها با مزاج و طبیعت زبان فارسی سازگاری ندارد، بلکه به منطق هم جور نمی آید. کدام منطق قـبول کرده میتواند، که در عـوض اصطلاح جهانی "راکت" کلمۀ "موشک" را که ساختۀ فـرهـنگستان ایران است، بکار بریم؟؟؟ راکت ستورن 5 ( Saturn 5 ) که قـمر مصنوعی حامل انسان اپولوی 11 امریکائی را در سال 1969رهـسپار کرۀ ماه ساخت، تنها چند هـزار تن مواد سوخت مایع را در خود گنجانیده بود. آیا اجازه داریم به چنین راکت غـول پیکری با ارتفاع 110 متر، کلمۀ "موشک" را بکار بریم؟؟؟؟ "موشک" یعنی "موش کوچک" اسم تصغیر "موش" است و دردا که واضعان این اصطلاح، تناسب معنائی "راکت" و "موش" را از یاد برده بودند. فـرهـنگستان ایران برای کلمۀ جهانی "مانور" اصطلاحی وضع کرده بنام "رزمایش". ببینیم که این لغت چطور ساخته شده. "رزمایش" مرکب است از "رزم" و "آیش" و "آیش" اسم مصدر "آمدن" است. پس ترکیب "رزمایش" گویا از مصدر "رزم آمدن" ساخته شده، اما "رزم آمدن" ترکیبیست موهوم و کاملاً بی معنی. مگر لغتی و اصطلاحی را که میسازیم باید مطابق منطق زبان و منطق کلی باشد، و یا که هـر چرند و پرندی باید بحیث لغت و اصطلاح جدید به آشفـته بازار زبان عـرضه گردد؟؟؟ کاری را که "فـرهـنگستان زبان" ایران می کند، جفائیست صریح بر زبان فارسی. صدها و هـزاران اصطلاح موضوع ( وضع شدۀ ) این فـرهـنگستان را میتوان برون کشید، که نه ساخت درست دستوری دارند و نه تناسب معنائی. دردا که بخواهـند چنین کلمات و اصطلاحات نابسامان را در قـلمرو زبان فارسی ، جبراً سر و سامان دهـند!!!!!!!!

ایران با پوتنسیال بزرگی که از نظر اقـتصادی، نشراتی و تخنیکی دارد، قادر است خواسته های خود را بر ما دیکته کند. ایران عملاً میتواند منویات و امیال خود را در زمینه بر هـر دو کشور ضعیف افغانستان و تاجیکستان، بقـبولاند. قـوت همسایگان و ضعـف افغانستان، در طول تاریخ بلای جان ما بوده و عـوامل بربادی ما را فـراهم ساخته است. قـوت ایران و ضعف ما، در واقع زمینۀ مداخلات فـرهـنگی ایران را درافغانستان بحد اعـلی میسر میسازد. ما از نگاههای مختلف ضعیف هـستیم؛ هم از ناحیۀ عـلمی و فـرهـنگی ، هم از درک تخنیکی و نیز از بابت اقـتصادی. در حالی که کشور ایران در هـر سه زمینۀ بالا صدها بار بر ما میچربد و میتواند بر ما دکتاتوری بچلاند؛ البته در صورتی که دست زیر الاشه بنشینیم و جلو اقـدامات شووینستی و توسعه جویانۀ دولتمداران طماع ایران و دگر طماعان آن سامان را، از طرق معقـول و ملی سد نسازیم.

اما چرا "دکتاتوری فـرهـنگی ایران" را با "فـدراسیون با پاکستان" مقایسه کرده ام؟؟؟؟ یک زمانی که هـنوز جهاد بود و در رأس دولت پاکستان کسی بنام ضیاء الحق قـرار داشت و از نیرنگهای انگریزمآبانۀ پاکستان کسی آگاه نبود و به اصطلاح ایرانی سر در نمی آورد، بعض گروههای مجاهـدان با دولت ضیاء الحق هـمنوا شده بودند، که پس از پیروزی جهاد و بعد ازینکه قـوای اشغالگر روسیاهِ روس از سرزمین پاک ما روبیده گشتند، بنای "فـدریشن افغانستان و پاکستان" را خواهـند ریخت. در صدر جناحهای افغانی طرفـدار این طرح، گلبدین حکمتیار ــ همان سلاخ مشهور کابل ــ قـرار داشت. باید پرسید که اگر این پلان ــ خدا ناخواسته ــ جامۀ عـمل می پوشید و چنین فـدریشن بوجود می آمد، وضع وطن ما از چه قـرار میبود؟؟؟ بدون کوچکترین مکثی باید اقـرار کنیم که دولت پاکستان در آنصورت در واقع، قـیم و همه کارۀ وطن ما میگردید و افغانستان دیگر غلام حلقه بگوش پاکستان میگشت. کثرت نفـوس پاکستان و قـوت اقـتصادی آن بدون شک این سیادت را مهیا میگردانید. حالا در مورد کارروائی هائی که زیر نقاب "کشور های فارسی زبان" به میدان انداخته شده، عـین موضوع مطرح بوده میتواند. کشور ایران با آن جمعیت و نفـوسی که دارد و از آن نفـوذ فـرهـنگی و قـدرت اقـتصادی و مطبوعاتیی که برخوردار است، بدون شک کشورهائی مانند افغانستان و تاجیکستان را باصطلاح کابلی خام قـورت میکند. یعنی درین مسیر ایران خواهـد بود، که استقلال عام و تام داشته و مرد میدان و همه کارۀ این داستان باشد. به افغانستان و تاجیکستان در بهترین حالت کرسی "پایدوی" ، "چوکیداری" و "خانه سامانی" این قـلمرو، واگذار خواهـد گشت. از طرف دیگر در افغانستان کثیرالاقـوام و کثیراللسان چرا چنین موضوعی اصلاً مطرح گردد؟؟؟؟ ما بیشتر از بیست زبان مختلف داریم و از همه مهمتر اینکه در کشور ما دو زبان بزرگ رسمیت قانونی دارند، یکی پشتو و دگری دری. مگر پیوستن وطن ما به "قـلمرو زبان فارسی" نادیده گرفـتن زبان رسمی دیگر ما بوده نمیتواند؟؟؟ از کجا معلوم که در پشت پرده دسائسی در کار نباشد، به هـدف اینکه زبان پشتو را در تنگنا قـرار بدهـند و آنرا آهـسته آهـسته از صحنه خارج بسازند. قـلب شکاک من بر همین امر گواهی میدهـد و گواهی میدهـد که دستهای پیدا و پنهانی در کارند، تا زبان پشتو و پشتوزبانان را از صحنۀ فعال افغانستان بدر کنند. دل من گواهی میدهـد، که این تگ و دو و تگاپو باید متمم کارهائی دانسته شود، که درین چند سال آخر بمیدان کشیده اند. بلی موضوعات "افغان" و "افغانستانی"، زدودن کلمات پشتو از دری ما و جایگزین ساختن آنها با اصطلاحات فارسی ایران ، طرح تبدیل نام وطن از "افغانستان" به "خراسان" و ... هـمه از یک منبع آب میخورد و هـدف اصلی و غایت نهائی این همه کارروائی ها ، خارج کردن یک قـوم بزرگ افغانستان از صحنه های فعال سیاسی و فـرهـنگی مملکت ما میباشد، که با طرح آشکارا و ظاهـراً دلسوزانۀ "هم آهـنگی سه کشور فارسی زبان" اینک به اوج خود رسیده است. این طرحها ، سعی در نابود کردن هـویت مستقـل کشور ما افغانستان نیز پنداشته شده میتواند؛ اما. مملکت ما تنها با همین نام "افغانستان" و بالوسیله خوانده شدن باشندگانش به "افغان" است ، که هـویت مستقـل پیدا می کند. در نام "خراسان" و "آریانا" ممالک همجوار ما ــ خصوصاً ایران ــ نیز قسماً شریک اند. بناءً هـویت مثلاً "خراسانی" نمیتواند هـویت بالاستقلال و بلامنازع کشور و مردم ما باشد، خصوصاً که یک ولایت بزرگ و پر آوازۀ ایران امروزی، "خراسان" نام دارد.

تبصرۀ آخرین :

"دوستان و دژخیمان زبان فارسی" را که آقای عـزیز پور در صدر نوشتۀ خود شعارگونه جا داده، چه معنی دارد ؟؟؟ "دوست" و "دژخیم" درینجا در چه معنائی بکار رفـته اند؟؟؟ مگر آقای عـزیزپور دوست زبان فارسی بوده میتواند و یا که او خود دشمن و دُژخیم این زبان است ؟؟؟ قـرائن بصراحت میرساند ، که وی و امثال و اخواتش و هـر آنکه دست بدامان به اصطلاح سره سازی زبان فارسی میزنند و این زبان را از لغات عـربی و فـرنگی و ... ــ که کاملاً مأنوس و پذیرفـتۀ مردم اند ــ پاک میسازند، خود در پی انهدام این زبان کمر بسته اند. اینان با روش بیمارگونه و عـنودانۀ خود با هـرچه در اصل فارسی نیست، در واقع تیشه به ریشۀ این درخت گشن میزنند. اینان که در خواب دور دقـیانوس گیر مانده، و ازین طرف به آن طرف پهلو میزنند، واقعیت های امروزی را درک کرده نمیتوانند و هی همان کاههای کهنه و بیدانه را باد مینمایند. اینان درک کرده نمیتوانند، که در زمانۀ کنونی ، که جهان حکم قـریه و روستائی را بخود گرفـته، زبانها خواهی نخواهی باهم آمیزش میکنند. امروز هـیچ زبان صاف و خالص را در جهان سراغ نداریم، همان گونه که فـرهـنگ صاف و خالص را هم پیدا کرده نمیتوانیم. پس سره سازی و سره نویسی، که از مدتیست بنا بر ملحوظات سیاسی در ایران رواج پیدا کرده و از آنجا متأسفانه به کشور ما هم سرایت نموده ــ و نمونۀ کوچک ولی پر و پا قـرص ( باصطلاح ایرانی ) مُصابانش را در وجود ذیجود آقای عـزیزپور مییابیم ــ پدیده ایست که برخلاف جریان دریا و رودخانه شنا میکند. این کار در واقع با سیر تکاملی این زبان در تقابل بوده و سد اغـناء و غـنی سازی آن میگردد. امروز همه چیز بصوب جهانی شدن حرکت میکند و زبانها نیز از آن برحذر مانده نمیتوانند. زبانهای کوچک در برابر زبانهای جهانگیر عـملاً از اهمیت خود میکاهـند و روز تا روز در مضیقـه قـرار میگیرند. خواه بخواهـیم و خواه نخواهـیم، زبان انگلیسی که در صدر تعاملات عـلمی و تکنالوجیک و سیاسی و اقـتصادی دنیا قـرار گرفـته، زبانهای دیگر ، بشمول فارسی را، بتدریج پشت پا میزند و از صحنه خارج میسازد. پس چاره چیست؟؟؟ از نگاه این قـلم ، مدرن ساختن جامعه و هم آهـنگ کردن زبان ما با مقـتضیات و واقعـیتهای جهان امروزی، میتواند ما را مامون و مصون بدارد. ما با لغت سازی و اصطلاح پردازی نمیتوانیم به مقابلۀ جهان تیزتگ و پیشتاز برخیزیم، اما میتوانیم از طریق مدرن سازی جامعه و کشور خود، خود را همگام سیر متحول و پویای عالم بگردانیم. ما باید خود را واجد عـلوم و تکنالوجی عـصری بسازیم و از سطحی گرائی بپرهـیزیم. ما باید خود مرد میدان بگردیم، نه اینکه "لباس جنگی" بپوشیم ولی اهـل جنگ نباشیم. جلد شیر پوشیدن و خود شیر نبودن، کار ساز نیست. نباید به حلوا گفـتن دهان شیرین کنیم، بلکه باید خود من من حلوای پیشرفـت و رشد و انکشاف و مدرن شدن بپزیم و کام جان خود را از آن شیرین سازیم.

توضیح :

*ــ آقای عـزیز پور کلمات کلاً نامأنوس و بدرد نخور فارسی ایران را در مقالۀ خود گنجانیده، که درک آن برای افغانان ناآشنا با این اصطلاحات، واقعاً قـوت حضرت فـیل میخواهـد. نمیدانم که ایشان برای افغانان مینویسند و یا برای ایرانیان؟؟؟ اگر مخاطب وطنداران خودش میباشند، باید از استعمال اینقـدر اصطلاحات نامفهوم و نادرست ایرانی بپیرهـیزند. لطفاً به اصطلاحات ذیل دقـت نمائید: "برگزینی" درعـوض "انتخاب" یا "برگزیدن" ؛ "زبانزد" درعـوض "اصطلاح" ؛ "راهـبرد" بجای لغت جهانی "ستراتژی" ؛ "کارشناس" در عـوض لغت مأنوس و مروح "متخصص" یا "ماهـر" و غـیره.