د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

صبور سیاه سنگ یا "صبور سیاه ذهن" کیست و وی از رحمن بابا چه می خواهد؟

افغان تحرک 18.12.2016 17:47

صبور سیاه سنگ یا "صبور سیاه ذهن" به ارتباط رحمن بابا نباید کلام غلط، نادرست و زشتی را می نوشت، که نوشت. حالا ببینیم که آقایی که خود را صبور سیاه سنگ معرفی می کند و در اصل "بی صبر سیاه ذهنی" بیش نخواهد بود، از رحمن بابا چه می طلبد؟


قبل از تماس به محور موضوع، نقلی ارایه می گردد از شخص گمنامی که به شهرت علاقه ای فراوانی داشت، و هر قدر سعی و کوشش می کرد، تا مشهور شود، به این کار موفق نمی شد. به عبارۀ دیگر موصوف را کسی جدی نمی گرفت و یا به گفتۀ ایرانی ها موصوف را کسی "تحویل نمی گرفت". شخص مذکور که روز و شب به فکر "مشهور شدن" بود، هر لهظه به "مشهور شدنش" می اندیشد، مگر فکر قاصرش که فرق بین "مشهور شدن" و "محبوب شدن" را نیز نمی دانست، به اصطلاح عام "قد نمی داد"، که چطور و چگونه موصوف شهرتطلب را مشهور سازد.

ناگهان روزی شخص شهرتطلب احساس بالیدن نمود، زیرا فکری در ذهنش تراوش نموده بود که با عث شهرتش شود. شخص موصوف بدون کوچکترین درنگ پر تاملی و بدون آنکه از کسی مشورتی طلب نماید، برای پیاده نمودن فکر خامش و جهت کسب "شهرت" به جانب نزدیکترین مسجدی که در همان منطقه موقعیت داشت، رفته و داخل مسجد شد. تصادفا شخص شهرتطلب در همان موقع قادر به آن شد که خود را به کنار منبر مسجد برساند، زیرا "ملا" و "چلی" مسجد در همان موقع در جلسۀ "داعشیان وحشی" دعوت بودند و شخص شهرتطلب نیز موقع را برای پیاده کردن فکر خامش مناسبتر تلقی نموده، شروع کرد، نخست به پایین آوردن پطلونش، بعدا قضای حاجتش را در مقابل منبر، و در مقابل چشمان عده ای از نمازگزارانی که انتظار "ملا" را می کشیدند.

نمازگزاران که از این عمل بی ادبانۀ شخص شهرتطلب شوک دیده بودند، بعد از فرستادن لعنت و نفرین به شخص شهرتطلب، یکی بعد دیگر به شکل انتقاد داخل مسجد را ترک گفته به صحن حویلی مسجد نفرین کنان به این عمل زشت شخص شهرت طلب، انتظار "ملا" را می کشیدند، که تصادفا دفعتا "ملا" نیز، با "پند داعشیان در گوش"، وارد صحن حویلی مسجد شد. نمازگزاران عمل بی ادبانۀ شخص شهرتطلب را به "ملای پند داعشیان در گوش" حکایت نموده، "ملای پند داعشیان در گوش" عصبانی تر از آن شد، که بود.

دفعتا بعد از چند ثانیه چرت، "ملای پند داعشیان در گوش" تصمیمی با خود گرفته، به نمازگزاران امر نمود، که همه در صحن حویلی مسجد انتظار بکشند، فقط "چلی" حق دارد "ملا" را در داخل مسجد همراهی نماید، و این دو جزای این بی ادبی شخص موصوف را می دهند.

دقایقیقی بعد تر "ملای پند داعشیان در گوش" و "چلی" وی، شخص گستاخ و شهرت طلب را بالای الاغی سرچپه نشانده، در حالی که روی شخص گستاخ و شهرت طلب را با ذغال سنگ سیاه نموده بودند، دست هایش را از پشت با ریسمانی بسته نموده، دمب مرکب را در دهن شخص موصوف قرار داده، وی را از صحن حویلی مسجد، از بین حاضرین گذشتانده، به محله ها و قریه های دور و نزدیک به نمایش بردند. بدون شک که شخص شهرتطلب سر از همان روز نه تنها در بین نمازگزاران منطقه، بلکه در بین جمله باشنده گان محله و همسایگان دور و بر نیز مشهور شده بود. مگر چه شهرتی، پهه، پهه!


حالا پس از عرض حکایتی بالایی، آمدیم بالای موضوع گستاخی و کم سوادی های صبور سیاه سنگ یا " بی صبر سیاه ذهن" به ارتباط رحمن بابا.

صبور سیاه سنگ یا " بی صبر سیاه ذهن" در نبشته های کم سوادانه اش، ادعا دارد که یکی از بزرگترین متصوفین افغانستان، یعنی رحمن بابا، که همه افغانها به پاس خدمات عرفانی، ادبی و تصوفی او، وی را بابا خطاب می کنند، "سرقت ادبی" نموده است از حافظ شیرازی.



اولا باید پرسید که آیا " بی صبر سیاه ذهنی" که خود را صبور سیاه سنگ معرفی میدارد، میداند که "سرقت ادبی" چه معنی می دهد؟


تعریف این صبور سیاه سنگ یا همان " بی صبر سیاه ذهن" از "سرقت ادبی" چیست؟

آیا این صبور سیاه سنگ یا همان " بی صبر سیاه ذهن" فکر بهتری برای "مشهور شدنش" دارد که به یکی از محبوبترین چهره های اهل تصوف دنیا توهین روا می دارد؟


آیا به فکر خام این صبور سیاه سنگ یا همان " بی صبر سیاه ذهن" زمانی که مثلا شعری از حافظ شیرازی با شعری از یزید شباهتی اختیار می ورزد، در اینجا "سرقت ادبی" صورت گرفته است؟ چیست پاسخ دقیق این صبور سیاه سنگ یا همان " بی صبر سیاه ذهن" در ین رابطه؟




رحمان بابا وایی:

" چه هر چا لیدلی نه وي یارځما
خیر دي دا که وایی بد په کار ځما

هرهغه چه وي دلبر ځما لیدلي
نه به کا انشا الله انکار ځما"

...

-----------------------------------------------------------------------------

به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و هر چه دقیقتر در راۀ مبارزه با فساد اداری!

به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و دقیقتر با ایران محوری ها و پاکستان محوری های مخرب در افغانستان عزیز!

به امید دقت به کوچکترین واحد های کاری در هر ساحۀ کاری ما!

به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!

به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه برای مردم رنجدیدۀ ما