د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

درفشانی های سید؟ خلیل الله هاشمیان مدیر مسول ایینه هاشمیان !

قاسم باز 12.11.2016 22:41

برای جناب محترم اقای سید خلیل الله هاشمیان درفشانیها و اوقی ګیریها به یک کار، شغل و وظیفه حرفوی تبدیل شده، میدانم تا لحظه مرګ که جسد وی تا حضیره انتقال نیابد وی  از این کار منصرف نه خواهد شد.  
به این رویش که وی اختیار نموده لازم نمی بینم به وی کلیمه، داکتر یا پروفیسور ذکر کنم، پروفیسوری و داکترا از خود ارزش و مقام کار دارد.
             اقای هاشمیان شما در بین مردم چیز فهم، مامورین وزارت خارجه و کسانیکه به تمام معنی و صفات شما و فامیل شما را از نزدیک میشناسد شما محترم هاشمیان  به سه موضوع مهم متهم هستید.  
الف:  ګمشدن ګردن بند، خانم مرحوم مارشال شاولی خان در سفارت افغانی در انګلستان.و اتهام ګرفتن ان ګردن بند خانم مرحوم مارشال شاولی خان غازی بالای شما هاشمیان.
ب :  شما هاشمیان، زمانیکه مامور رسمی وزارت خارجه در انګلستان بودید، در کشور انګلستان به یک خانم سیتیزن انګلیس عروسی نمودید و از ان وصلت عروسی شما محترم صاحب یک پسر زیبا و مقبول بنام ( احمد) شدید، شما بزرګوار هاشمیان به این کار قوانین استخدام مامورین وزارت خارجه افغانستان که در ان ذکر ګردیده بود، « هیچ مامور وزارت خارجه نمی تواند زوج خارجی داشته باشد.» شما محترم به این کار قوانین استخدام وزارت خارجه را زیر پا نمودید، سردار محمد نعیم خان برادر شهید سردار محمد داوودخان به همین خاطرشما را از وزارت خارجه رخصت نمود، شما بعد از رخصت شدن از وزارت خارجه، شما هاشمیان صاحب این عقده را از سالهای متمادی به این طرف از شهید سردار محمد داوودخان و سردار محمد نعیم خان میکشید، در حالیکه انها صرف قوانین نافذه ان وقت وزارت خارجه را بالای شما تطبیق نمود.
ج :  اشتراک پدر و کاکا شما در اغتشاش اعلم خان و افضل خان، خانان شینوار بجرم همکاری به کسانیکه امنیت ملی کشور را برای شش ماه در جنګ مسلخانه متواتر به حکومت انوقت به محاطره انداخته بود.
خوانندګان محترم افغان جرمن انلاین. اینک بیست و یک ۲۱ موارد از درفشانیهای  جناب اقای سید خلیل الله هاشمیان که از سال ۱۹۸۰ شروع و الی امروز تاریخ۱۴/۱۱/۲۰۱۶ ادامه دارد .در باره سردار محمد داوودخان شهید و یک عده وطن پرستان دیګرکه از فکر مریض و عقدی شما تراوش نموده به خدمت  خوانندګان ګرامی نمره وار تقدیم میدارم. من لحظه که این نوشته را تحت قید قلم در میاوردم چند تا دوستانم از جاهای مختلف برایم تلیفون نموده و متذکر ګردیدند، که لطفآ نوشته اقای هاشمیان را فراموش کن و چیزی نه نویس، بخاطریکه وی یک شخص مریض و محسن است ،من در جواب شان ګفتم اګر وی محسن و شیح فانی است، من مجبورم بخاطر اذهان خوانندګان محترم که مقاله ان محترم را خوانده جواب لازمه را ارایه نمایم، تا خوانندګان در پرتو نظریات من و اقای محترم هاشمیان صاحب قضاوت نماید این خوانندګان محترم استند که ترازو قضاوت در دست دارد نه من و نه اقای هاشمیان. همچنان به دوستان خود عرض نمودم اګر امروز برای وی جواب ننویسم شاید وی زیاد ناراحت خواهد شد، مجبورم یک جواب فشرده بدون تفصیل زیاد برایش بنویسم، تا دوستان و دشمنان بداند که کی به حق  و کی نا حق میګوید.
من در اینده نزدیک بالای هر یک از این مواد نوشته خود که علیه درفشانی های جناب هاشمیان به طور فشرده نویشتم بطور مفصل خواهم نوشت، ولی برای فعلآ بصورت فشرده به این مواد اکتفا میکنم.
۱- محترم هاشمیان صاحب. شما در طول چندین سال ګذاشته در ایینه خود همیشه بالای اعلان سفربری دولت شاهی بخصوص در زمان صدارت محمد داوودخان انتقاد بیجا مینمود، حتی بعضی اوقات شما ان حرکت دولت افغانستان را مساوی به خیانت ملی می شمردید، شما هاشمیان ان اعلان سفربری مرحوم محمد داوودخان را شما همیشه در مجله خود به سویه خیانت ملی بر ضد ان مرحوم تبلیع سو می نمودید، مجله ایینه افغانستان که به مدیریت شما در شمال امریکا یعنی در کلفورنیا منتشر میګردید ګواه مدعا ماست، ولی خوشبختانه در این یک دو ماه ګذاشته نظرجناب عالی شما بلکل و کاملآ ۱۰۰٪ تغیر نموده نمی دانم علت این تغیری نظر شما چیست. و چی چیز باعث تغیر نظر شما شد؟
۲- شما محترم هاشمیان همیشه در مجله ایینه خود مسولیت اعتشاش و جنګ صافی کنر را که در زمان سلطنت و پاچاهی اعلیحضرت ظاهرشاه ، صدارت محمد هاشم خان، وزارت دفاغ شاه محمودخان، به وزارت داخله محمدګل خان مومند، نایب الحکمګی عبدالله خان وردګ به قوماندانی فرقه مشری عسکری به سرکردګی محمد داوودخان و قوماندانی جنګ صافی کنر به رهبری جنرال عارف خان و مسولیت رسانیدن مهمات جنګی و لوژستیکی به امریت عبدالرحیم عبدالرحیمزی صورت ګرفته بود. شما محترم تمام اجرات ان جنګ را بدوش محمد داوودخان شهید می اندازد. یعنی دیګران در شکستاندن و خاموش ساختن این اعتشاش هیچ رول و دخالت نداشته و تمام کارها را شخص محمد داوودخان انجام میداد، یعنی امر نهی تمام سوقیات نظامی وعسکری، زمینی و هوایی به امر و هدایت سردار محمد داوودخان صورت ګرفته و دیګران به اصطلاح در غنډی خیر نشسته بودند.
۳- شما هاشمیان بزرګوار در مجله ایینه خود، قضیه دارلمجانین قلعه زمانخان را بنام کشتارګاه مرحوم داوودخان در وقت جمهوریت وانمود میساختید !. چون اصلآ ان واقعه از زمان صدارت داکتر عبدالظاهرخان صداعظم دهه به اصطلاح دیموکراسی شروع شده بود. اصلآ این قضیه در اواخیر سال جمهوریت محمد داوودخان کشف ګردید، شما این موضوع را بعد از سال ۱۹۸۰ تا یکسال قبل که اینجانب در باره ان معلومات کافی که داشتم من جریان حقیقی ان قضیه را در سایت افغان جرمن ـ انلاین مفصلآ نویشتم ، شما محترم هاشمیان تا سال قبل که توانست این قضیه را بر ضد محمد داوودخان در مجله ایینه؟ خود تبلیع سوه نموده، شما هاشمیان محترم در این ادعای میان تهی مدعی ګردیده بود که این قلعه کشتارګاه مرحوم محمد داوودخان بود که در ان مخالفین خود را به قتل میرساند، مجله ایینه شما شاهد این ادعا من است. شما به این ګونه ادعهای کاذب و فریب دهنده و بی مسولیتانه خود نتوانستید درفشانیهای خود را جامه عمل بپوشاند،چون خودم یکی از اعضای بررسی ان قضیه یا دوسیه بودم، ان دوسیه که اضافتر از هزار صفحه بود در دفتر څارنوالی ما بود و شخصآ ان دوسیه را از سر تا اخیر با څارنوالان دیګر هر یک جناب فریدون، ولی الله نعیم ، ببرک لطیف ، اقای عابر، یکجای خوانده بودم. ان قضیه از زمان صدارت داکتر عبدالظاهر شروع شده بود، خوانندګان محترم، جریان حقیقی از این قرار بود. در این قلعه یک عده افراد بی بضاعت نګهداری میشدند، یک نفر صاحب منصب بنام ( میوه ګل ) که امر مخافظت این مردم بود، وی دست خود را همرای مسولین دارلمجانین که اعاشه این افراد به دوش انها بود یکجا نموده افراد بی بضاعت که در انجا به مرګ طبعی میمیرد، این افراد موظف و مامورین دارلمجانین راپور مرګ انها را به مقامات مربوطه نمی داد، بخاطر اینکه این مامورین اعاشه و اباته انها را خود میګرفتند،تعداد افرادیکه در طول تقریبآ هفت سال که در انجا بمرګ طبعی خود مرده بودند تعداد شان بیست و هفت نفر مسکین و بی بضاعت که نی پیواز داشتند و نه خیش و قوم که از انها احوال پرسی نماید، وقتیکه این موضوع در دوران جمهوریت داوودخان افشاه شد شخص داوودخان از این حادثه نګران و  امر تحقیق این قضیه را صادر کرد، در این دوسیه وزیران داخله، قوماندانان ژندارم پولیس، و قومندانهای امینه ان وقت ولایت کابل، از زمان صدارت داکتر عبدالظاهر، محمد موسی شفیق تا دوران جمهوریت به تمام شان مسولیت ارجاع شده بود،مرحوم سردار محمد داوودخان در ان دوسیه نوشته بود« به هرشخصیکه در این قضیه و دوسیه مسولیت ارجاع شده بدون در نظر داشت اینکه وی کی است تحت پیګرد قانونی ګرفته شود.» من به حیث څارنوال که ان دوسیه در څارنوالی اختصاصی جرایم پولیس که من عضو ان څارنوالی بودم دو هفته پیش از کودتا ۷ ثور به څارنوالی ما بعد از غور و تدقیق دوباره هیت تدقیق که چند وزیر برحال جمهوریت هر یک عبدالکریم عطایی، پوهاند وفی الله سیعی، پوهاند داکتر قیوم وردګ وزیر سرحدات، عبدالکریم حکیمی ویک دوتا دیګر را موظف ساخته بودند تا دوسیه را تدقیق همه جانبه نموده و هر چی زودتر غرض اجرات بعدی به محکمه ارجاع نماید، څارنوال ورزید اقای فریدون اقامه دعوا خود را بالای متهمین ترتیب کرد،ولی فردا ان روزکه دوسیه باید به محکمه ارسال میشد کودتا ۷ ثور به وقوع پیوست، هاشمیان به دروغهای  بی مسولیتانه خود این قضیه را در مجله ایینه خود بر ضد داوودخان تبلیع دروغین مینمود، هاشمیان به این دروغ بی مسولیتانه خود روی خود را در بین مردم سیاه ساخت. مجله ایینه افغانستان هاشمیان ګواه مدعا من است.
۴- محترم سید خلیل الله هاشمیان.  شهید محمد داوودخان را نظر به نقل قول دروغین و خود ساخته خود که وی ان نقل قول را به شخص دیګری بنام  شرر ارتباط داد، هاشمیان در این نقل قول، از نقل قول شرر متذکر ګردید، وی ان نقل قول شرر را  در پورتال افغان جرمن- انلاین چنین نوشت، که داوودخان به سفارت روسها جاسوسی میکرد و همیشه بعد از وقت رسمی از طرف شام نا وقت به سفارت روسها میرفت و به انها راپورها روز مره را میداد، فاغتبرویا اولاابصار. جناب بزرګوار هاشمیان صاحب حیا بد چیز نیست.
۵- جناب هاشمیان در طول سی وپنج سال ګذاشته داکتر محمد حسن شرق را کمونست، عضو کا جی بی و یار غار،چی در مجله خود و چی در سایت افغان جرمن ـ انلاین معرفی میکرد، ولی در این چند سال بطور متداوم دید و وادیدها به وی شروع کرده و مکالمات تلیفونی دارد، وی از ګفتنیهای سابق خود هیچ باک و ارزم ندارد.
۶- محترم داکتر صاحب هاشمیان به سلسله درفشانیهای مکرر، کاذب و بیجا که از ذهن ضعیف و ناتوان وی تراوش میکند از اوردن میت غازی امان الله خان به افغانستان و از اشتراک سردار محمد داوودخان در مراسم تشیع جنازه ان غازی بی باکانه چشم پوشی میکند.عکس ان مراسم در اخبارهای افغانستان به نشر رسیده و اصل ان عکس در ارشیف ملی افغانستان موجود است ، ولی هاشمیان از اشتراک محمد داوودخان در ان مراسم چشم پوشی مینمود تا اینکه این موضوع توسط داکتر صاحب عبدالله کاظم مفصلآ تشریخ و شرمندګی ان بهتان بی جا به محترم هاشمیان ماند. دیده شود سایت افغان جرمن انلاین سال ۲۰۱۶
۷- اقای هاشمیان در طول چندین سال ګذاشته همیشه از دشمنان غازی امان الله خان، مثلآ، ملک قیس خان خوګیانی، زیرک خان جدران،  و یکی دو ملک شینواری چی در مجله ایینه خود و چی در سایت افغان جرمن – انلاین از این افراد فوق الذکر پشتبانی مینمود. این افراد، اشخاص بودند که در بر انداختن حکومت مردمی و مترقی امانی به دست یک دوزد مشهور و رهزن حبیب الله مشهور به بچه سقاو کمک نمودند ، این افراد فوق الذکردر دوره سلطنت محمد نادرخان و ظاهرشاه، یعنی در زمان صدارت محمد هاشم خان و داودخان  بخاطر همکاری  به پسر سقو یا اغتشاش ګران سقوی به کیفر اعمال شان یعنی بند و تبعید محکوم شدند . ولی بدبختانه محترم هاشمیان صاحب و امثالهم هاشمیان تا امروز از انها دفاع مینماید، این را ګویند (امان)  دوستی  اقای هاشمیان؟.  
۸- جناب هاشمیان در اخیر سال ۱۳۵۶ زمان ریاست جمهوری شهید داوودخان بعد از یک دور طولانی تحصیلی به افغانستان عودت نمود، وی در همان سال در پوهنڅی ادبیات به حیث استاد زبان تقرر یافت، چون اقای هاشمیان از سابق به ال یحیی ضدیت داشت وی در کابل همرای ګروپ پرچمیها که در انوقت انها به حکومت داوودخان ضدیت داشتند محترم هاشمیان به انها نزدیک شد  وی به انها از نزدیک نشست برخاست و محافل شب نشینی داشت، جناب هاشمیان در این محافل از داوودخان بد ګوی میکرد، و به اعضای حزب پرچم وانمود میساخت که وی سرسخت ترین مخالف خاندان ال یحیی است، وی میخواست به این کار اعتماد حزب خلق شاخه پرچم را بدست بیاورد. زمانیکه حزب دیموکراتیک قدرت سیاسی بدست اورد جناب هاشمیان برایش حورا میګفت ولی تقرر ببرک کارمل به حیث سفیر در کشور چکوسلواکیه در خارج کشور، تیر امید هاشمیان یه زمین خورد وی فرار را بقرار ترجیح داد و به کشور امریکا مهاجر ګردید.  
هاشمیان انقدر یک شخص ضعیف النفس است که وی بخاطر بدست اوردن اعتماد حزب دیموکراتیک خلق بخصوص شاخه پرچم، بخاطر بدست اوردن مقام و چوکی وی( خلیل الله هاشمیان )  در فاتحه یکی از رهبران حزب پرچم که در ان وقت حزب خلق و پرچم برعلیه حکومت محمد داوودخان اتحاد و ایتلاف نموده بود . هاشمیان در روز روشن در فاتحه میر اکبر خیبر اشتراک نمود و سر خود را به رهبران حزب دیموکراتیک خلق تا ناف خود خم کرد. بعد از نوشته من در پورتال افغان جرمن – انلاین جناب اقای هاشمیان در اشتراک فاتحه میر اکبر خیبر اعتراف نمود، سایت افغان – جرمن انلاین شاهد ادعا من است.
۹- هاشمیان تا روز حیات مرحوم ظاهر شاه که به وی از دفتر شاه فقید از ایتالیا یک مقدار پول داده میشد وی خود را طرفدار شاه وانمود میساخت، ولی بمجردیکه شاه فقید به حق رسید و چشمه ان مدرک وی قطع ګردید وی متوجه شد که دیګراین ارزوی  وی نیز براورده نشد، یکبار در سایت افغان جرمن – انلاین اعلان نمود، که وی بعد از این ظاهر شاهی نیست.
۱۰-هاشمیان انقدر یک شخص مغرور و اندک رنج است اګر کسی نظر وی را رد نمود وی بعد از ان لحظه سر دشمنی به شخص مخالف نظر وی باز مینماید، بهمین خاطر است که حتی اعضای نزدیک فامیل وی همرای وی رفت و امد فامیلی ندارد.  
۱۱- محترم هاشمیان در پورتال افغان جرمن انلاین به یک هموطن محترم بنام ..... حتی به خانم ان شخص به مسایل ناموس یعنی اعضای بدن وی بنام یک توته ګوشت، خلاف کرامت انسانی تجاوز عریان نمود و ان افغان را تحقیر و توهین نمود. این را ګویند پروفیسوری و داکتری.
۱۲-اقای هاشمیان در طول این سالهای متمادی درمجله ایینه خود به شخصیت های بزرګوار کشور مانند، غلام حیدر عدالت، سید عبدالله خان، داکتر سهیل، امان الله خان حیدری، داکتر حسن شرق، به شمول پدرم و صدها تن دیګر هموطن ما را توهین و تحقیر نمودند. ان هم بخاطرکه انها دوستان محمد داوودخان بودند.
۱۳- جلالتماب محترم هاشمیان فکر میکند که تنها فامیل سادات وی است که در ولایت کنر زندګی میکند، و مورد احترام مردم کنر هستند، ولی وی نمی دانند که پاچایان و سیدان خوش نام دیګر نیز در کنر وجود دارد، که از فامیل هاشمیان کرده ، بمراتب زیادتر خوش نام تر نیک نام تر، و اشخاص متنفذ کنر هستند. فامیل سید شمس الدین مجروح بمراتب از فامیل هاشمیان کرده نام نیک صاحب حرمت و عزت هستند انها نتنها در ولایت کنر بلکه در تمام مشرقی و تمام افغانستان نام نیک دارد و مردم انها را زیاد تر میشناسد. این هاشمیان است که در ایینه خود بیجا کف و پف میکند.
۱۴- جناب هاشمیان انقدر یک شخص بی حافظه دو رویه و اتهامګر حرفوی است، وی نتنها در مقاله نو خود بالای پدرم تهمت دروغین بست بلکه وی بالای پدر مرحوم صمد حامد سابق معاون صدارت نیز تهمت بست، هاشمیان میګوید که پدر صمد حامد مامور و نوکر پدرش بود. فاعتبر یا اولاابصار.
برای پدر داکتر صاحب صمد حامد  به پاس خدمات شان امیر شهید امیر حبیب الله خان پدر غازی امان الله خان در خوګیانی ننګرهار چندین جریب زمین، بمثل پدر محمد ګل خان مومند و پدرکلانم کامران داده. سردارعبدالرزاق خان پدر داکتر صاحب صمد حامد هم به امیر شهید حبیب الله خان و هم به غازی امان الله خان زیاد نزدیک ویکی از سرداران نامور ننګرهار بودند، بهتان و تهمت هم اندازه دار.
۱۵- من در افغانستان و پاکستان سه نفر را میشناسم که انها به محمد داوودخان از نګاه عقده و از طی دل به مرحوم محمد داودخان خطاب لیونی سردار میکند، این اشخاص شعوری میخواهد که ان شخصیت بزرګوار و فدایی افغانستان مرحوم محمد داوودخان را در اذهان مردم کم بیاورد، اسناد زنده این ګونه افراد محل افترا ګر در یوتوب موجود است این سه نفر عبارتند. جنرال بابر سابق وزیر داخله پاکستانی، ګلاب ننګرهاری خدمتګار ای ایس ای وجناب سید خلیل الله هاشمیان،
خوانندګان ګرامی، امروز مردم افغانستان مردم دوران چف و پف سابق نیستند که خوب و بد را تفکیک کرده نتواند، امروز عصر اتوم است، مردم خدمتګاران صادق وحقیقی را از خاینین و وطن فروش خوبتر و بهتر تفکیک می نماید، من از اقای هاشمیان میپرسم در صورتیکه شما اګاه هانه به مرحوم داوودخان لیونی میګوید، پس برای خود چی خطاب میکند، شخص فهمیده هیچ وقت تحت زعامت یک دیوانه کار نمیکند، اګرشما ادم درست و نورمال می بودید چرا تحت زعامت یک دیوانه در پوهنتون در یک موسسه علمی انوقت کار میکردید ایا ان کار بشما شرم نبود که شما تحت اراده یک لیونی کار کنید پس از این معلوم میشود که شما خود یک شخص غیرنورمال هستید. هر حرف دو پهلو دارد اگر یکطرف آن را به نفع تان می شمارید طرف دیگرش را نیز مدنظر ګیرید.   
۱۶- جنرال حمید ګل ریس ای ایس ای پاکستان در یک ګردهمایی کلان مهاجرین و مجاهدین در زمان جهاد در پیشاور در محظر عام ګفت، که سازمان ای ایس ای پاکستان نتوانست دو شخصیت مهم افغانی را در بین مهاجرین و مجاهدین افعانی خریداری نماید، یکی قوماندان عبدالحق خان برادر حاجی صاحب عبدالقدیر خان و دیګری عزیز الله واصفی. ولی شما  خلیل الله هاشمیان در ایینه تان چی چیزها نبود که نثار این دو شخصیت ملی نه کردید، ګاهی شما انها را جاسوسان خطاب مینمودید، ګاهی واصفی را بنام پسر سقو خطاب نمودید، و ګاهی شما عبدالحق را بنام نماینده انګلیس خطاب نمودید. افسوس بحال کسیکه بخود ملیګیرا خطاب نماید ولی هیچ اصول میلګیرایی در عمل و کردار شان نباشد. شما نه به ملاعمر یک چشمه وفادار ماندید، نه به ظاهرشاه و نه به پرچمیها.
۱۷- اقای هاشمیان، شما مورد بیانیه مرحوم داوودخان بنام خطاب بمردم افغانستان بالای محمد داوودخان و بیانیه شان چقدر افترا و تهمت بستید، شما در مجله ایینه خود و سایت افغان –جرمن انلاین  ګاهی شما مرحوم داوودخان را بیسواد خطاب نمودید، ګاهی ګفتید که ان بیانینه ( بنام خطاب بمردم افغانستان ) را برای داوودخان حزب پرچم نوشته بود، ګاهی ګفتید که از مسکو برای وی ارسال شده بود. تهمت و بهتان هم اندازه دارد. متل است که میګوید( ته چی نه شرمیږی تا به څوک و شرموی.)
۱۸-  شما به سلسله درفشانیهایتان در مجله ایینه تان؟ درمورد ملاقات شهید محمد داوودخان با بریزنیف چی اوقی ګیریهای نبود که نکردید، تا اینکه این موضوع را استاد محترم جناب داکترصاحب سید عبدالله  کاظم و جناب محترم و عالیقدر اقای عبدالجلیل جمیلی د یپلومات ورزیده و سابقدار افعانستان که شخص وی عضو ان هیت و جریان حقیقی ان ملاقات را تحریری در سایت افغان جرمن – انلاین تحریری نوشت که ان نوشته زینت بخش پورتال افغان جرمن انلاین ګردیده ، چون وی شخصآ  در ان ملاقات مهم و تاریخی حاظر بود، وی دروغهای تانرا رد نمود، بعد از ان عقل تان در سر تان امد. و چپ شدید.
۱۹-جناب محترم هاشمیان صاحب. شما میګوید که پدرم بازمحمدخان منګل، را ( پدر شما ) به سردارهاشم خان معرفی کرد، فاغتبرو یا اولاابصار.لعنت الله الکذبین.
در پکتیا بخصوص در قوم منګل ما متل است، وقتیکه یک فرد دروغ بګوید مردم برایش میګوید.         ( روغ نه یی او که کړی در ی . ( داسی )  
خلیل الله هاشمیان توجه نماید به دروغهای شاخدار تان./ کاکاهایم در معرکه جنګ استقلال پیغام نادرخان که در ان وقت وی سپهسالار جبهه جنګ جنوبی بود،سردار نادرخان به کاکا یم پیغام هماهنګ کردن تعرض و حمله همزمان و تعین وقت و روز حمله یکجایی  بالای قشون عساکر انګلیس در سرحدات پکتیا و مشرقی، بین نادر خان و صالح محمدخان بود ، انها ان پیغام را از پکتیا از طرف سپهسالار نادرخان به مشرقی به جنرال صالح محمدخان رسانده و اوکی پیغام صالح محمد خان را به نادر خان به پکتیا  برده ، بعد از حصول استقلال شناخت کاکایم به نادرخان و سردار هاشم خان پیدا ګردید، شما خوانندګان محترم قضاوت نماید، یک فامیلیکه در انوقت در ولسوالی خوګیانی ننګرهار صد جریب زمین سه فصله زراعتی و کار تجارت برنج و ګندم بین ولایت جنوبی و مشرقی داشت، چطور میشود پیش خدمت یک دفتر شود.
ظالمانه اینکه وی در نوشته خود که در این سایت نشر ګردید به بسیار دیده درایی میګوید که پدرم توسط پدر وی به سردار محمد هاشم خان معرفی ګردیده ، باز در جای دیګر میګوید که پدرم معاون ریاست ضبط احولات بود، همچنان وی از این هم پا فراتر نهاده به بسیار چشم سفیدی میګوید که پدرم پیش خدمت محمد هاشم خان و سردار محمد داوودخان بود. بخدا به این نوشته بی سراپا اقای محترم هاشمیان صاحب حالا من نمی دانم که من پسر ملازم یا پیش خدمت هستم یا یاور و یا معاون ریاست ضبط احولات دوران سردار هاشم خان و سردار محمد داوودخان ، در این جا لازم میبینم تا یک شعر رحمن بابا را ذکر نمایم ، رحمان بابا میګوید.
زه رحمن د یار په مینه لیونی یم
اوس حیران یم چی رحمن یم که جانان یم      
جریان شناخت پدرم با سردار محمد هاشم خان . وقتیکه بالای سردارهاشم خان از طرف طرفداران سقو یعنی ملک قیس خان خوګیانی و مردم شینوار فشار امد،اولین دیدار پدرم همرای سردار محمدهاشم خان از باغ میمله خوګیانی که کاکایم از سابق به وی شناخت لازم داشت پدرم کاکایم  مرحوم وزیر محمد ګل خان مومند، و محترم سید رسول پاچا خوګیانی، که شخص سید رسول پاچا صاحب در دوران صدارت مرحوم سردار محمدهاشم خان بحیث حاکم عالی پروان و قطعن چی در زمان صدارت هاشم خان و داوودخان ایفا وظیفه نمود ، جرګه قومی خوګیانی و بعضی مناطق اطراف خوګیانی فیصله نمودند که باید سردار هاشم خان را بهر رنګ که میتواند از شر لشکر سقوی نجات بدهد همان بود که جرګه بهسرکردګی جناب محمدګل خان مومند فیصله میکند که سردار هاشم خان را به پکتیا نزد برادرش از ترس سقویان بفرستد همان بود که جناب محمد ګلخان مومند و جناب سید رسول پاچا بهمرای کاکا و پدرم محمد ګل خان مومند و سید رسول پاچا انها تا کوه تورغر یا سیاه کوه همرای هاشم خان مشایعت کرد بعد از ان چون کاکایم و پدرم راه بلد بودند انها دو نفر بهمراهی هاشم خان صدراعظم که از طرف شب انها حرکت میکردند تا کرمه یکجا مشایعت کردند، انها در شب اخیری نزدیک کرم  راه را غلط کرده بکدام جای دیګر که از نادرخان دور بود رسیده بودند، بعد از ان وقت کاکایم همرای هاشم خان بحیث یاور شروع بکار نمود، وقتیکه هاشم خان بکابل امدند و صدراعظم شد، کاکا مرحومم که یاور سردار هاشم خان بود، وی  پدرم را که در انوقت نوجوان ۱۸- ۲۰ ساله بود به امر سردارهاشم خان در مکتب حربیه شامل ساخت، در صنف پدرم اعلیحضرت ظاهر شاه و سردار محمد داودخان همرای چند نفر دیګر جوانان انوقت همصنفی بودند، بعد از یک دو ماه کاکایم بمرګ طبعی جان را بحق سپرد، در این مدت یکی از روزها سردار محمد هاشم خان غرض دیدن برادرزاده های خود به مکتب عسکری میرود بعد از معاینه کردن مکتب حربیه و دیدن برادرزادهای خود به پدرم میګوید که عوض کاکایت همرای من باش و به همین خاطر سردارهاشم خان پدر مرحوم ام را از مکتب حربیه کشیده همرای خود بحیث یاور توظیف مینماید. پدرم در انوقت از امورات دفتر صدارت هاشم خان همرای وی شروع بکار میکند. عجب بی انصافی است که هاشمیان ادعا کاذب می نماید و میګوید که پدرم هم در ضبط احوالات کار میکرد و هم بحیث یاور هاشم خان بود. و باز مهمتر از همه این ادم بی حافظه میګوید که پدرم پیش خدمت هاشم خان و پدرم بود، لغنت الالله الا کاذبین.
۲۰- اقای هاشمیان، شما تنها از یک قلم عاید یک تعمیر ما که ما ان ساختمان را به امریکایهای به کرایه دایم متذکر ګردیدید، ولی از دیګر درامد فامیل من خبر ندارید، میدانم که شما میخواهید بدانید، حالا من برایت میګویم، شکر خدا هزار بار شکر، شما از دفاتر صادراتی و وارداتی چین، دوبی، پاکستان و افغانستان خبر ندارد، مطمین ام اګر خبر شوید، میترسم که از حسادیت زیاد چشمانتان کور نه شود.
  ۲۱- خوانندګان ګرامی، سال ګذاشته بعد از روز تنکس ګبین امریکا، هاشمیان برایم یک نامه دو صفحیی و یک ایمیل شخصی در یاهو دات کام  برایم ارسال کرد و بعد از توبه نامه برایم ګفت که اګر کتاب خاطرات پدرت که نویسنده و محقق پرتوان اقای شهسوار سنګروال نیازی، نوشته یک نسخه انرا بمن ارسال کنید من هم بلادرنګ  یک جلد ان کتاب را به وی ارسال نمودم، این داستانیکه جناب هاشمیان در این مقاله نو خود تحت عنوان( توضیحاتی پیرامون مسایل مطروحۀ آقای " قاسم باز"  که بتاریخ ۴/۱۱/۲۰۱۶) در این سایت نشر ګردید از روی ان کتاب پدرم هر چی که در ان کتاب بود، هاشمیان متن نوشته ان کتاب را سرچپه ساخته و اینست مقاله خود را عنوانی بنده که هیچ به خواندن نمی ارزد تحریر داشته، ان کتاب فکر میکنم که جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم  و اقای فواد ارسلا نیز مطالعه نموده. این که در ان کتاب چی نوشته شده تنها کسانی میداند که ان کتاب را خوانده، انها میدانند که واقعیت چیست.  
حالا از شما خوانندګان به کمال احترام تمنا میکنم که به چند عرایض بنده توجه نموده بعد قضاوت بدست شما است، جناب اقای هاشمیان مثل سابق دردرفشانیهای خود این بار باز هم ګلی را به اب داده متذکر میګردد، که پدرم توسط پدر وی به سردار هاشم خان معرفی شده.( در ولایت ننګرهار کیسکه تهمت ببند مردم برایش میګوید.( مخ دی تور.)
    
خوانندګان ګرامی. اولین دیدار پدرم همرای محمد هاشم خان دران  روز که سردارهاشم خان از باغ میمله خوګیانی از طریق راه سیاه کو یا تور غر بطرف پکتیا نزد محمد نادرخان میرفت برای بار اول دیدن مینماید.اولین وظیفه پدرم همرای هاشم خان صدراعظم از دوران صدارت هاشم خان شروع میشود.
فرض مثال اګر ما این ادعای مزحرف خلیل الله هاشمیان را قبول نمایم که پدرم هم یاور هاشم خان بوده  و هم به اصطلاح عضو استخبارات ( ضبط احولات )، در این جا سوال پیدا میشود، وقتیکه پدرم از سوابق محبوسین و مجرمین که پدر و کاکا هاشمیان بود وانها به جرم اخلال امنیت ملی زندانی شده بودند ، پدرم که در ان وقت یاور اعتمادی صدراعظم اهنین بود چطور و بکدام جرات پدرم به خانه افراد که انها در منزل شخصی شان تحت نظارت دولت قرار ګرفته شده و پدرم از این موضوع هم اطلاع داشته باشد رفت و امد کند. فاعتبرویا اولاابصار، این هم مثل دروغهای شاخدار دیګر جناب سید خلیل الله هاشمیان که میخواهد به این ګونه دروغها و درفشانیها خود، فامیل خود را بالاتر بتراشد، و از نقش چف و قف خود طفره رود.  
خوانندګان محترم ، در افغانستان ولسوالی کدام پست مهم دولتی نبود که یک فرد یا ورثه یک ولسوال بالای ان زیاد افتخار کند و بنازد، امروز حکومت و دولت افغانستان  پشت مردم چشم درد میګردد تا یکنفر با سواد را پیدا کند و به یکی از ولسوالیها روان کند.هاشمیان بیچاره یک مکتوب عادی یک والی را هم فرمان خطاب مینماید، بهر صورت.
جناب محترم هاشمیان صاحب، در سجره خود مینویسد، که من هاشمیان بن فلانی بن فلانی بن بن بن بن بن سید جمالدین افغان هستم این بن بن همان قصه خیشای ګوسفندان است و بس.
هاشمیان اګر در زندګی خود کدام کار خوب کرده باشد ان کار شان شاید همکاری وی در تدوین قاموس دری سایت افغان – جرمن انلاین است و بس. خواهش من از جناب محترم هاشمیان اینست که لطفآ این کار را به امانت داری به اتمام برسانید، باز ما و شما ګپهای زیاد داریم که بالای ان تبصره نمایم.
من درنوشته سابق خود که بتاریخ  ۱۱/۷ /۲۰۱۶ در سایت افغان جرمن- انلاین اقبال نشر یافت به جناب اقای سید خلیل الله هاشمیان بسیار محترمانه و مودابانه نویشتم ولی وی قدر ادب را ندانست، وی به ګپ های کوچه و بازار و تعرضات شخصی و فامیلی شروع و پناه برد.
اګر این اقا عقدیی مشوره بنده را قبول کند، چون مشوره ما بخیر وی است، من از این اقای محترم تقاضا میکنم ، و برایش توصیه میکنم، چون ګرامر پشتو و دری را خوانده، بهتر است یک کلاس ګرامر دری و یا پشتو را در کلفورنیا برای جوانان باز نماید. و در ان، ( الف زر، ا، الف زیر، یی ، الف فی ،او / اه ای او ). را تدریس نماید.از سیاست کرده بهتر خواهد بود. وسلام
                               باقی دار همرای تفصیل بیشتر.