د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

نظارت بر محصولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی

مصطفی «عمرزی» 28.09.2016 13:06

بستری که به بهانه ی دیموکراسی و آزادی بیان، اجازه داد هر بدخیالی ای را توجیه کنند، فرصت های زیادی به وجود آورد تا بیگانه گان نیز به طمع بیافتند.  
پس از حاکمیت طالبان، در مواجهه با نوعی از مداخله ای قرار گرفته ایم که زیر چتر کار فرهنگی و به اصطلاح اشتراکات، تا اعماق جامعه ی ما، تار دوانیده است و هنوز از مسیر این تار، بی خبریم که مساله در حد شناخت ریشه، مهم می شود.  
سفر ها، کنفرانس ها و سرمایه گذاری ها- زیر عنوان فرهنگ و پدیده های بشری- فرامرزی، کمک کرده اند جامعه ی ما را که از لحاظ فزیکی، نود درصد ویرانه بود، از رهگذر فکری نیز به شدت آسیب رسانند. در این شکی وجود ندارد که آسیب های فزیکی، در هر گونه ای که باشند، قابل احیا اند، اما از هم پاشیده گی فکری، وقتی در پی توجیه خواسته های تک قومی و خودمحوری می چرخد، در حالی که از کمترین امکانات و سرمایه گذاری در کار فرهنگی و رسانه یی هدفمند و مبتنی بر منافع ملی، به دور مانده ایم، تهدید کننده است.  
ویرانی های فزیکی کشور با ناکام ماندن اکثر پروژه هایی که نیاز های بشری را مرفوع می کردند، چنان ذهنیت های را ایجاد کرده اند تا جغرافیای اطراف ما که بدون شک بخش های مهمی از جهان سوم اند، جاذبه های بیابند که دیگر تاجیکستان فقیر و ایران یا نمایشگاه تعصب نژادی و کشوری استوار بر فروش تیل، نماد های شوند از دنیای    شاهنامه ی فردوسی که بیشتر از همه، ستمیان را به جوش می آورند.  
در کنار احزاب وابسته و تنظیمی که برای ابراز وجود از پول های ولایت فقیه، ساختمان سازی بر جامعه ی نود درصد اهل سنت افغانستان را با جدیدترین معماری های فکری و فزیکی تشیع صفوی در افغانستان، راه انداخته اند، بخشی از ستون پنجمی نیز اند که بر اثر ایجاد نوعی از وحدت فرهنگی، ستمیانی را که خودشان را در بستر تاجیکستان کمونیست، از عقوبت اسلامی و خدایی فارغ می یابند و در حالی که جیره خواران جموری اسلامی اند، روز و شب، دور آتش زردشتی دعا می کنند تا سرنگونی حکومت اسلامی در ایران را شاهد باشند، به عنوان گروه دیگر مصرف کننده و پخش کننده ی ویروس فارسیسم، معرفی می کنند.  
هزار افسوس که از مجرای کار فرهنگی و رسانه یی، مردم ما را دچار آسیب کرده اند. این که بیشترین آسیب ناشی از تفکر اقلیت محوری را چه کسانی خواهند خورد، گذشته ی نیم سده یی افغانستان، نشان داده است کشوری مانند افغانستان که در خلط و آمیزش قومی- جغرافیایی، از گونه ای امتیاز برای وحدت طبیعی- ملی بهره مند است، با تفکر مبتنی بر خواسته های تک قومی، فقط بدنه هایی را از دست می دهد که در حاشیه هایش، قربانی خواهند بود.
 حکومت نه ماه حبیب الله کلکانی و حاکمیت چهار ساله ی برهان الدین ربانی که خیلی سریع در جهت خواسته های تفکر اقلیت- محوری، موضع گرفتند، نه فقط فاجعه آفرید، بل با قرار دادن بخشی از بدنه ها در راس، فشاری را وارد می کند که اگر در شانس های همانند حضور خارجی، موقعیت های مقطه یی اقلیت ها را به وجود می آورد، اما در درازمدت، با تاثیری که بر اذهان دیگران خواهد گذاشت، جریان های بزرگ و نیرومند را انگیزه می دهد همانند گروه های کوچک، از تقسیماتی سخن بزنند (سهم قومی) که هیولایی برای اقلیت ها خواهد بود.  
متاسفانه تفکر سهم گیری برای دریافت سهم سیاسی که با ناسنجیده ترین وجه، گاهی 5 وزارت خانه برای هزاره می شود و گاهی از حلقوم یک ستمی، می خواهد تمامی افغانستان را قورت دهد، اداره های پس از طالبان را که روی شکننده ترین بستر، بر اساس معامله ساخته شده اند، در جهتی می کشاند که حتی پشتون های افغانستان که قرن هاست حسن غمکش شده اند و با اغماض بر حقوق خویش، سهم غذایی خویش را در حلقوم دوستان موتلف ریخته اند، ذهنیت یابند با فراموشی از مسوولیت بزرگ آنان که با دربرگیری جغرافیایی در 34 ولایت افغانستان، آنان را مردمی معرفی می کند که سهم بیشتری برای مسوولیت ها داشته باشند، با تقلید از فزون خواهی های پایینی ها، انحصار طلب شوند و بر این گونه، در حالی که ظاهراً محیط برای خلق تفکر شهروندی و ملی برای عرضه ی خدمات برابر، میسر است، همه با تحریک ناشی از دیموکراسی، هویت های قومی خویش را توتم بسازند.
کشور تاجیکستان و ایران، یکی با جاذبه های داخلی، اروتیک جنسی و قومی و دیگری با ایجاد پیوند های رسمی و غیر رسمی با ادارات دولتی، افراد و نهاد های خصوصی، در زدودن تفکر افغان باور، نقش اساسی دارند و خیلی کودکانه خواهد بود اشتیاق آن ها را زیر چتر کار فرهنگی و اشتراکات توجیه کنیم و نادیده گیریم.  
دنیای ما، دنیای سیاست زده گی در نهایت حاد است. در این دنیا، هیچ تفکر و کرداری بدون از ملاحظه ی سیاسی که در عقب خویش، منافع کشور ها را گاهی با نام ملی و گاهی با نام مذهب و تجارت، می کشاند، نمی تواند خالی از اغراض باشد.
چرا در حالی که از تماشای هرج و مرج ظاهری و کمیتی، التذاذ یافته ایم، کسی از خودش نمی پرسد، در کشوری که بیش از پنجاه قوم دارد و اکثریت مردم آن، مسلمانان اهل سنت اند، برای انکشاف تشیع، حوزه های می سازند که برای افغانستان، غیر عادی است و بحث هویت زدایی افغان و افغانستان، چنان شدتی دارد که حتی چند شاعر و سیاستگر تاجیکستانی را به شوق آورده است با صدور شهروند افتخاری، بخشی از ادبیات تاجیکستانی، تخیل پیرامون خراسانی شود که خوابش، کسانی را آشفته و خواب بُرده کرده است تا با فراموشی واقعیت های پیرامون خویش، در کشوری از خواب برنخیزند که واقعیت بیداری اش، افغان و افغانستان است.
می خواهم خاطر نشان سازم برای حفظ ثبات فزیکی و جغرافیایی، آرایش، آماده گی و رزمنده گی نیرو هایی که عموماً در چوکات وزارت دفاع، داخله و امنیت ملی، تجهیز و مهیا می شوند، یک طرف قضیه است، اما مهم ترین موضع، ایجاد ذهنیت و حراست از تفکری ست که اگر خدشه یابد، مانند همان سرباز اجیر که برای کسب درآمد، سلاح گرفته است، در هنگامی که دیگر خبری از پول نباشد، مانند مهره ای می شود که برای هر خر-آسانی (خراسان) خواهد چرخید.
چند قبل، ریاست عمومی امنیت ملی از خبر های خوشحال کننده ای پرده برداشت که پیرامون افرادی بودند که در رسانه های داخلی افغانستان، اتباع پاکستان، ایران و غیره می شدند و با دستگیری یکی- دو جاسوس ایرانی، اعتماد به نفس مردم ما را بر نظارت بر اوضاع، بیشتر کردند، اما چیزی که بسیار مهم است، در واقع، جدا از نظارت بر کارکرد های شماری مزدور نیست. شدت سرمایه گذاری های کشور ایران و حمایت اوفزاده گان فقیر تاجیکستان برای کار های فرهنگی و رسانه یی، نظارت دیگر و ویژه ای را می خواهد تا مسیر اندیشه ها و افکار را تعقیب کنیم.
 در دنیای ما پس از خونین ترین تجربیات ناکام جنگ های جهانی که با زور نظامی، در پی گسترش استعمار و چپاول بودند، نسخه ای دیگری را اختراع می کنند که زیر پوشش انسانی ترین خواسته ها، ذهنیت می سازد و با استفاده از تمامی پدیده هایی که کاربرد فراقومی دارند (زبان، فرهنگ و ادبیات) ستون پنجم های درست می کنند که اگر مشاهده می کنیم یک شهروند فرهنگی تاجیکستان و ایران که در شمار دو کشور غیر آزاد مقید به آجندا های دولتی اند، در نشستی در کابل، خراسان ترسیم می کنند و عنصر پارسی، شیرینی ای ست که خورده می شود تا لذت همگرایی بیشتر شود، کودکانه خواهد بود  فراموش کنیم قضیه در حد وصلت های فرهنگی ست.
ما با پی آمد سرمایه گذاری هایی روبرور استیم که در بستر افغانستان بسیار مسلمان و یک پارچه، اجازه می دهند شورای به اصطلاح سراسری تاجیکان افغانستان، راه بیاندازند و از انقلاب اسلامی ایران، در حالی تجلیل کنند که میراث ها و تاریخ مستند و معاصر که با رنگینی کارنامه های تمامی اقوام شریف این کشور، سازنده گی، آزادی و عمران آورد، تفسیری از بدخواهی هایی باشند که در فضای دیموکراسی کنونی، جواز توهین اش را برای مزدوران هر کشوری بخشیدیم.
من پیشنهاد می کنم نهاد های مسوول امنیتی مثلاً در چوکات ریاست عمومی امنیت ملی، محتویات کار های رسانه یی و فرهنگی داخل افغانستان را به شدت زیر نظارت داشته باشند و در هنگامی که شدت تخریب، زیاد است، وضاحت بخواهند و نهاد های فرهنگی دولت و آدرس های مسوول شخصی، با نقد و ارایه ی پاسخ، هیچ موردی را از نظر دور نکنند.
چه قدر تاسف آور است که تا هنگام چاپ کتاب «حقیقت خورشید» که پیرامون کلمات افغان و افغانستان، شرح ها و تفسیر های نویسنده گان افغان را در دفاع از این ارزش ها (افغان و افغانستان) منتشر کردم (در سال 1392) زیر شدت فشار تبلیغات و سوء تفکر بیگانه گان و نوکران آنان، به استثنای آنچه که در شماری از کتاب های پرحجم تاریخی آورده اند، کوچکترین نشانی مستقل وجود نداشت تا در هنگامی که شان ما را زیر سوال می برند، عامه ی مردم که دانش وافر ندارند، برای فهم بر مساله، آدرسی داشته باشند تا گمراه نشوند. بدتر از همه، در حاکمیت پس از طالبان که درگیر نوعی از آزادی های مهارگسیخته شدیم، در حالی که بدترین دشمنان این کشور در حاکمیت حامد کرزی، میلیونر و میلیاردر شدند (همان هایی که در کنار رییس جمهور کرزی، با گفتن اصطلاح «مردم افغانستان»، بی شرمانه از ادای کلمه ی شریف افغان، خودداری کرده اند) اکثریت قریب به اتفاق اداره های دولتی که پول ملت را هدر می دهند، به استنثای چند میز گرد و تبصره ی ناچیز و دچار اشتباه که گاه با احساسات طاقت ها، بی طاقت می شدند و موانع طرف عدو را با اشتباه، همواه می کردند، از ارایه ی دفاع و پاسخ ، قاصر می آیند.   
یادآوری:
در سال 1392 خورشیدی، دو عنوان کتاب بسیار مهم، یکی با نام «حقیقت خورشید» و دیگری با نام «یک قرن در تاریخ و افسانه» که دومی به گونه ای نمایانگر داوری های مردم ما در حکایتی از یک تاریخ تحلیلی و شفاهی صد سال اخیر بود، با هزینه ی شخصی ناکافی منتشر کردم. این دو کتاب، هر کدام با محتوای خویش، واکنش های به موقع و حساسی بودند که در برابر موج تبلیغات بیگانه و مزدوران آنان، در کابل منتشر شدند. کتاب «حقیقت خورشید» با محتویات جالب تاریخی و تحلیلی که از سوی شماری از فرهنگیان افغان نوشته شده بودند، مستندی بود که کلمات افغان و افغانستان، نه فقط بسیار اصیل، واقعی و مستند اند، بل بی نهایت مهم و شریف می باشند. این کتاب را در هنگامی منتشر کردم که بر اثر موضعگیری های نادرست والی بلخ که با توضیح پیرامون تذکره ی الکترونیک به همراه بودند و پس از آن همانند مواقع دیگر، موجی را باعث می شوند تا دشمنان با استفاده از آن ها، بر هویت ملی ما بتازند، انتشار دادم و به زودی با انتشار کتاب«یک قرن در تاریخ و افسانه» که در نوع خود کتاب کم مانند برای انعکاس داوری های مردم ما بود تا دیگر کسی فکر نکند وقتی پای تاریخ معاصر افغانستان در میان باشد، با نوشته ها و کتاب های چند تنظیمی و کمونیست، می توانند مردم ما را فریب دهند، فصلی گشوده شود که با استقبال مردم ما از این دو عنوان کتاب، بدون شک ذهنیت های جدیدی ایجاد شدند تا مسیر فکری ما در جهت منافع ملی و حقوق بشری، انکشاف بیشتر یابند. سوگمندانه در حالی که در حاکمیت آقای کرزی، هزاران دشمن قسم خورده ی افغانان و افغانستان، میلیونر شدند، کسی از خودش نپرسید که فرهنگیانی همانند من که در تنگنای مالی گرفتار اند، برای کار های به موقع و به جای خویش، هزینه ی اقتصادی کافی دارند یانه؟ دو عنوان کتاب بسیار مهم «حقیقت خورشید» و »یک قرن در تاریخ و افسانه» را با مقداری از پولی که از تقاعد نزدیکانم (پدر و مادرم) می گرفتم (در حدود 60 هزار افغانی) منتشر کردم و متباقی پول چاپ را که در حدود 60 هزار افغانی از جمعاً 120000 افغانی پول چاپ هر دو عنوان کتاب می شود، تاکنون موفق به پرداخت نشده ام که هرچند با فروش تقریباً 900 جلد از کتاب «حقیقت خورشید» و دو سوم کتاب «یک قرن در تاریخ و افسانه» که به ناچار در گرو چاپ کننده ماندند و هرچند با دو چند قیمت به فروش رفتند و این مساله باعث شد تا هزینه های مالی، دوباره تامین شوند، اما بر اثر این که طبق قرارداد نتوانستم تمامی پول چاپ کننده را پس از چاپ کتاب ها،  یکجا تحویل دهم و نیز برای رعایت نزاکت ها، این امکان تا امروز میسر نشد که با فراغت از دوسیه ی مالی این دو کتاب، مساله ام با چاپ کننده را پایان بخشم (یعنی هزینه هایم را دوباره به دست آورم).
کتاب های «حقیقت خورشید» و «یک قرن در تاریخ افسانه» را تقریباً در اختیار تمامی افراد و نهاد های بلندپایه ی دولتی و شخصی قرار دادم و هرچند با استقبال و تشویق همه گانی مواجه شدند، اما از بخت بد،کسی در جهت کمک مالی، خودش را زخمت نداد و بدتر از همه، در حاکمیتی که هزاران دشمن این کشور، با پول های اهدایی حکومت های آقای کرزی بازی می کردند، کسی یا نهادی نتوانست به این نتیجه دست یابد که حمایت از فرهنگیانی که خودجوش و با احساس مسوولیت از کشور و هویت دفاع می کنند، خیلی مهمتر از کسانی ست که وقتی بر اثر بی کفایتی و چپاول، از حاکمیت، به دور شدند، بلافاصله خراسانی و ستمی می شوند و با نشخوار کردن کلمه ی افغانستانی، می خواهند در همان جا های حساسی دست بمانند که دولمتردان ما را ناراحت می کنند.