د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

صلح بین الافغانی ضرورتیست اجتناب نا پذیر!

افغان تحرک 01.05.2016 11:13

آیا هر گاه ما افغانها به سمت صلح بین الافغانی رو بیاوریم، بعید از امکان خواهد بود که بعضی گروپ های متخاصم رو به پاکستان و ایران ببرند و باز هم به حیث ابزار جنگی آنها و یا هم به حیث ابزار جنگی امریکا، روسیه، عربستان و یا یگر ممالک مورد استفاده و سو استفاده قرار گیرند؟

ابتدا راجع به "جنگ" اندکی از دیدگاۀ علم روانشناسی سطوری چندی سیاهی دار میشوند.

علم روانشناسی با اصالت دادن به فرد سعی دارد تغییر و تحولات جوامع بشری را بر اساس طبیعت، ضرورت ها و نیازها و انواع مختلفۀ بسیاری ازاعمال بیولوژیکی انسان‌ ها تحلیل نماید. در این دیدگاه تصمیم به جنگ هرگز کاملاً آگاهانه نیست. این تصمیم اساساً از تحریکات مبهم و مغلق بیولوژیکی و عاطفی انسان‌ ها سرچشمه می‏گیرد. در تحریکات مبهم و مغلق بیولوژیکی و عاطفی انسان‌ ها، مخلوط و معجونی از خشم‏ ها، غضب ها، نارضایتی ها، ترس ها و حراس ها "نیمه‏ آگاهانه" نهفته اند.

بر این اساس: روحیۀ خشونت، روحیۀ جنگ و ستیز، به عنوان منابع تحریک کنندۀ جنگ ها و خشونت های بین الافغانی فعلی جامعۀ ما نیز در قدم اول ناشی از نارضایتی های مختلف و متنوع، ناشی از جگر خونی های طویل مدت و افسرده حالی های عمیق و طولانی و بلخصوص ناشی از عدم "گفتگو و صحبت" بالای این نارضایتی های مختلف النوع، به حیث "کور گره های افهام و تفهیم جامعه وی ما" عرض اندام نموده عقده‏ های نزاع ‏انگیزی را به وجود آورده است.

هر گاه ما امروز در بررسیی نسبتا دقیقتری دلایل جنگ ها در افغانستان را در چند سطح مورد تحلیل قرار دهیم، به این یک نظر گذرا و کوتاه نیز متوجه خواهد گردیم:

١. در سطح فردی و در سطوح برخی گروه‌ های کوچک : هر گاه ما امروز در سطح فردی و در سطوح برخی گروه‌ های کوچک موضوع تاکیدات بر جنگ و تاکیدات بر صلح را تحت ارزیابی و بررسی قرار دهیم، متوجه به این امر میشویم که اکثریت مطلق مردم جامعۀ ما خواهان صلح و خواهان زندگی نمودن در یک فضای و عاری از جنگ میباشند. اما از طرف دیگر هستند هم افراد و برخی گروه‌ های کوچک و بزرگی که مفاد خود را در جنگ می بینند: هر گاه ما این افراد و گروه‌ های کوچک و بزرگی را که امروز در افغانستان بر جنگ تاکید دارند و از پویایی محدودی بر خوردار میباشند و برخلاف یک صلح بین الافغانی اند به دو گروپ تقسیم کنیم، می بینیم که به چنین نتیجه ای میرسیم:

- افراد و گروه‌ های کوچک و بزرگی برخلاف صلح بین الافغانی اند که از ناحیۀ از دست دادن امتیازات، سرمایه های غیر قانونی و چوکی های اشغال شدۀ دولتی شان در حراسند. این افراد و گروه‌ های کوچک و بزرگ که در پانزده سال گذشته، توسط ملل متحد، امریکا و ملل متحد به امتیازات، سرمایه های غیر قانونی و چوکی های دولتی ره یاب گردیده اند، با فرا رسیدن صلح، امتیازات شان را رو به کاهش می بینند و از جایی که به توسعۀ امتیازات شان علاقه مند میباشند و نه به کاهش امتیازات شان، به طبل جنگ می کوبند و در اصل به یک صلح عادلانه علاقه مند نیستند که در این باره میتوان مثلا از گروپ شورای نظار، حزب جمعیت، افراد و اشخاص وابسط به آنان و غیره نام برد. گرچه آنان پانزده سال اخیر عمر شان را از برکت پول های اعمار مجدد افغانستان و از طرق فساد اداری اکثرا به عیش و عشرت سپری نموده اند و از تغیرات وآرایش ظاهری و بیرونی خود را مستفید گردانیده اند، مگر متاسفانه در روش و رفتار غیر عادلانۀ این جنگسالاران قانون شکن کمترین بهبودی را نمی توان مشاهده نمود.

- افراد و گروه‌ های کوچک و بزرگی برخلاف صلح بین الافغانی اند که در پانزده سال گذشته از امکانات و امتیازاتی که در پانزده سال گذشته در پروسۀ اعمار مجدد افغانستان موجود بود بی نسیب مانده اند. مثلا گروپ طالبان که خود را مستحق دولتداری در افغانستان احساس میکنند و می خوانند، نیز بر طبل جنگ می کوبند.

این نوع افراد و گروه‌ های کوچک و بزرگ که همواره و یا اکثرا به جنگ پافشاری و تاکید می‌کند اکثرا از سطحی تعلیمی و تربیتی قلیلی برخوردار بوده از جملۀ زخمیان شدید جسمی و روانی جنگ های چهل سال اخیر محسوب میشوند. گرچه مثلا افراد و گروه‌ های کوچک و بزرگ که در پانزده سال گذشته، توسط ملل متحد، امریکا و ملل متحد به امتیازات، سرمایه های غیر قانونی و چوکی های دولتی ره یاب گردیده اند



٢. در سطح دولت‌ ها و منطقه گرچه همه از صلح در افغانستان ظاهرا پشتیبانی و حمایت شان را اعلام میدارند مگر در نهایت مساله چندان علاقه مندی و دلچسپی بخصوصی معلومدار و واضع به نظر نمی رسد. علایق و خواسته های کشور های جهان و کشور های منطقه در قبال صلح در افغانستان مربوط به منافع و خواسته های مقطعه ای، کوتاه مدت و نیز مربوط به خواسته های طویل مدت آن ها بوده با توجه به زمان می‌ باشد.

جنگ طلبان و جنگ سالاران توجه به خواست عمومی افغانها که صلح بینالافغانی میباشد، ندارند بلکه با کوبیدن بر طبل های جنگی شان می خواهند عقیده عمومی مردم عزیز و رنجدیدۀ ما را تحت نفوذ آن جنگ سالاری های شان بکشانند. این عمل جنگ سالاران بحرانزا بوده و همچنان زمان‌ بحران را طویل تر میسازد.

در جامعۀ افغانی ما امروز در عین حالیکه جنگ سالاری ها، قانونشکنی ها، موجودیت فساد اداری و همچنان مداخلات مخرب و مغرضانۀ پاکستان، ایران و دیگر ممالک گرایش به خشونت را توسعه می‏بخشد، اکثریت مردم از شدت بیکاری و فقر اقتصادی نیز متحمل رنج های عدیدۀ میباشند.

اولین گام در چنین وضعیتی باید حرکت بسوی صلح بین الافغانی و همدیگر پذیری صادقانه باشد، تا امنیت و ثبات، عدالت اجتماعی و قانونیت، ترقی و رفاه در گام های بعدی ارمغانی باشد به مردم رنج دیدۀ ما!

در پانزده سال گذشته و همچنان امروز با وجود دست آورد های اندکی در ساحات مختلف اکثرا کحمک های بین المللی به میل، رغبت و اختیار "حاکمین برخواسته از چهار گروپ پیترزبیرگ کنفرانس ٢٠٠١م." بوده است و حتی پایه های لرزان قوانین افغانستان قدرت تطبیق شدن را، بالای زورمندان قانونشکن و مفسدین زراندوز دولتی و غیر دولتی ندارد ، هست و بود افغانستان، صلح و جنگ افغانستان برای جنگ سالاری ها، قانونشکنی ها گذاشته شده و گذارده می شود و فرودستان در فقر بسر برده و همچنان در اکثر اوقات و در اکثر معاملات اجتماعی، در اثر موجودیت فساد اداری، از حقوق کمتری برخوردار میباشند.

مثلا: عطامحمد نور یکشبه میلیونر میشود، تورن اسماعیل، سیاف و نمی دانم کی و کی همه میلیونران میشوند، در حالی که تعدادی زیادی از مردم شریف ما پول دوا و داروی اطفال خود را ندارند. آیا این گپ غلط است؟ نه!

آیا معاش ماهانۀ مثلا عطامحمد نور چند است؟ این میلیون ها دالر را عطامحمد نور در این چند سال اخیر از کجا پیدا نموده است؟ غصب زمین های دولتی، سرمایه های ملی در همین پانزده سال اخیر از طرف کی ها صورت گرفته است؟ چرا دولت مفسدین اداری را به پای میز محاکم نمی کشاند؟

مگر همچو یک حالت و وضعیتی خود مسبب افراطیت و بی نظمی و بی امنیتی نمی شود؟ که میشود!

یعنی: همین طوری که در پانزده سال گذشته زورمندان دولتی و یا اقارب و نزدیکان شان محدودیت های قانونی را و جمله قوانین کشور را نادیده گرفتند و بعضی ها هنوز هم نادیده میگیرند و حاکمیت "زور" را رایج نموده اند، کوشش مدام محرومان جامعۀ افغانی نیز به منظور دستیابی به قدرت بیشتر، تغییر و بهبود وضعیت فعلی، از بین بردن فساد اداری-دولتی و تغییر قوانین موجود و همراه آن دسترسی به اصل برابری قانونی معنا و اهمیت پیدا می کند. یعنی: محرومان جامعۀ افغانی را در چنین حالت و وضعیت نا به هنجاری هر لهظه "جذب و سربازگیر یی" افراطیون همراهی دارد. آیا فهمیدن همچو یک موضوع اجتماعی برای دولتمردان ما صقیل است؟

اگر فهمیدن همچو یک موضوع اجتماعی برای دولتمردان ما صقیل نیست، پس چرا سر از فردا مفسدین اداری را در پای محاکم قانونی و عدالت نمی کشانند؟

جالب این است که دولت مردان ما که از پول کشور های جهان کار و بار حکومتی و دولتی شان را تا اندازۀ پیش می برند، در عین حالی که بالای کشور های پول دهنده از "کم توجهی، کم پول دادن ها، و ..." هر روز شکوه و شکایت دارند، در عین حال چند تن و یا چندین تن مفسد اداری را به پای محاکم قانونی و عدالت نمی کشانند که "چرای این مساله" بسا سوال انگیز است.

قانونشکنی ها و فساد دولتی در هر کجای دنیا، بلخصوص در کشوری فقیری چون افغانستان زورآزمایی های را بین طرفداران قانونیت و عدالت اجتماعی و قانونشکنان به وجود می آورد که اکثرا جوانب فرعی و مخرب شورش ها و طغیان ها و جنگ های داخلی نا مطلوبی را نیز به همراه می آورند که حتی در بعضی مواقع با عث تغییرات بنیادی می گردند.

با این همه بهبود وضعیت، تغییرقانونشکنی ها به قانونیت از راه های مسالمت آمیز نیز امکان پذیر است که مستلزم بهبود وضعیت فرهنگی اعضای جامعه، مسولیت پذیریی مقامات دولتی در مقابل مردم و پیروی دقیق از پروسۀ قانونیت و به وجود آورندۀ عدالت اجتماعی صلح، امنیت و ثبات، ترقی و رفاۀ مردم باشد.


خلاصه آنکه ضروریات، احتیاجات و نقطه نظرات مشترک افغانها که برخاسته از همزیستی مسالمت آمیز ما باشد، حل اختلافات را در افغانستان عزیز تسریع می کند و امکان رفع صلح آمیز آن را مرتباً افزایش می دهد . اما هر گاه ما افغانها به سمت صلح بین الافغانی رو نیاوریم، بعید از امکان نخواهد بود که بعضی گروپ های متخاصم رو به پاکستان و ایران ببرند و باز هم به حیث ابزار جنگی آنها و یا هم به حیث ابزار جنگی امریکا، روسیه، عربستان و یا یگر ممالک مورد استفاده و سو استفاده قرار گیرند!

پس صلح بی درنگ ضرورت جامعۀ افغانی ماست!

به امید صلح، امنیت، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه