د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

احتمال ترور داکتر غنی

استاد محمد ظریف امین یار 15.09.2015 12:11

در این روزها دغدغه مرگ احتمالی داکتر غنی محور اساسی بحث های قشر سیاسی کشور را تشکیل میدهد. مرگ داکتر غنی و چگونگی خلا قدرت بعد از مرگ وی ظاهراْ مبدل به مهمترین گفتمان سیاسی روز شده است. اظهارات کرزی، استاد سیاف، رزاق مامون، مقاله هشت صبح وبرگزاری جلسات آنی و متعدد احزاب و گروهای سیاسی وغیره نشانگر جریانهای غیر متداول در جو سیاسی کشور است. سقوط ناگهانی حکومت وحدت ملی و ایجاد حکومت موقت یا خلا قدرت سیاسی در کابل با گذشت هر روز زبانزد محافل داخلی و خارجی میشود.  

رزاق مامون در گزارشنامه افغانستان نوشته که"رایزنی بر سر مرگ احتمالی داکتر غنی و سپس صحبت درباره فرد جایگزین ایشان در سطح داخلی و بین المللی نهایی شده است." کرزی در مصاحبات خود ایالات متحده امریکا را بیشتر از هر زمان متهم میکند و استدلال دارد که یکی از عامل اساسی ناکارآمدی رژیم وی وجود ستون فرامرزی یعنی امریکا بود. استاد سیاف نخبه ترین و برگزیده ترین رهبر زنده مجاهدین از هر روز بیشتر موقف گیری ضد طالبان و پاکستان و قاطعیت وی علیه اینگونه گروها پر رنگ تر معلوم میشود. استاد سیاف در مراسم گرامیداشت هفته شهید به نکته های تماس گرفت که قشر سیاسی کشور را سخت نگران کرده است. او در سخنرانی اش گفت وقتی اتوکرات ضیاالحق پاکستان در دهه ی هشتاد میلادی از اثر سقوط طیاره مرد، هیچ خلای سیاسی در پاکستان بوجود نیامد. استاد سیاف نیز به ترور انور سادات، رییس جمهور پیشین مصر و مرگ ملک عبدالله ابن عبدالعزیز، پادشاه سعودی نیز اشاره کرد و گفت با مرگ این دو رهبر سعودی عربستان و مصر دچار هیچ گونه هرج و مرج و فروپاشي سیاسی نشد. او گفت اگر این چنین اتفاق در افغانستان رخ دهد از آنجاکه ما هیچ مرجع تصمیم گیری ستراتیژیک نداریم مدیریت خلای قدرت دچار مشکل خواهد شد.   

اکنون پرسشهای اصلی اینست که آیا رییس جمهور داکتر غنی در واقع مبتلا به مریضی بی درمان است یا که در پشت پرده چیزهای دیگر پخته میشوند؟ به ظاهر رسانه ها، تحلیل گران و سیاسیون معتقد اند که موضوع اساسی سلامتی داکتر غنی است. اما آیا این حقیقت است، تصور ، پروپاگند و یا کانسپیرسی سیاسی است ؟ اگر حقیقت نیست پس کیها در سیاست توطیه علیه رییس جمهور دست دارند؟ و چرا داکتر غنی کاری برای جلوگیری این وضعیت نمیتواند؟

براساس یک رشته اطلاعات تحلیل شده گفته میشود داکتر غنی از بعد سلامتی به مشکل جدی دچار نیست و این همه سروصدا ، پروپاگند در مورد سلامتی او و گویا که داکتر غنی به مرض بی درمان مبتلا است و به زودترین فرصت دنیای فانی را الوداع میکند افترا، تصور ، توطیه سیاسی و پرپاگندی بیش نیست.
 
همه میدانیم که نسخه حکومت وحدت ملی که بر مبنای توافقنامه سیاسی بالای ملت افغانستان تحمیل شد یک تجریه ناکام است. با گذشت هر روز ملت از حکومت فاصله گرفته چون حکومت در انجام تعهدات سیاسی همواره ناکام ظاهر شده و وضعیت افغانستان حتی از رژیم پیشین بدتر و نامطلوب تر شد. در این حال کرزی بزرگترین اپوزیسیون سیاسی غیر رسمي است و موقف اخر وی از سوی مردم در افغانستان پذیرش فوق العاده داشت. بر مبنای محبوبیت کرزی در بین توده های مردم و ناکامی حکومت گفته میشود کرزی و تیم آن در تلاش ایجاد حکومت موقت است. در این حال اختلافات شدید بین ریاست اجراییه و ریاست جمهوری موجب ناهماهنگی و سکتگی در اتخاذ تصمیمات ستراتیژیک حکومتی شده است. داکتر غنی هرچند تیم خود را در حرکت اول نامعقول سیاسی از دست داد بانهم با حمایت قاطع جامعه جهانی و امریکا حرف اول را در حکومت وحدت ملی میزند. تیم داکتر عبدالله بعد از یکسال مبارزه اکنون به این نتیجه رسیده که در وجود داکتر غنی به اهداف خود نمی توانند دست یابند.

این وضعیت موجب شد تیم داکتر عبدالله جلسات آنی و متعدد منعقد کنند. گفته میشود استاد سیاف نقش اساسی در تنظیم اینوع مجالس دارد. سیاف چهره فوق العاده ضد طالب توانسته است از یکطرف توجه جامعه بین الملل و از سوی دیگر اجماع قشر مجاهدین سمت شمال را بخود جلب کند.  او درتلاش رسیدن به قدرت بعد از مرگ احتمالی داکتر غنی است و همواره برای اتحاد مجاهدین نقشی محوری به عهده دارد. اما جمعیت و شورای نظار به هیچ عنوان موازنه رهبریت را نمی خواهند طرف سیاف واقع شود، آنها همواره از سیاف بعنوان یک مهره شطرنج مؤثر در سیاست سؤ استفاده نموده اند. مثلاْ زمانیکه استاد سیاف خود را کاندید ریاست جمهوری  اعلام کرد قشر سیاسی سمت شمال به استاد سیاف حتی تا مرحله دشنام پیشرفت کردند و همواره استاد سیاف را بنام نمک حرام در محافل سیافی زبانزد کردند. تیم مجاهدین با رهبری سیاف، عبدالله و نور بعد از جلسات متعدد ظاهراْ تصمیم گرفته اند که با داکتر غنی تداوم این حکومت به نفع مجاهدین جمعیت، شورای نظار و اتحاد زیر چتر ایتلاف کلی مجاهدین حکومتی نیست.

برای از میان برداشتن داکتر غنی بر اساس تحلیل بعضی گروهای سیاسی ظاهراْ سه گزینه وجود دارد: اول، بی اعتبار کردن حکومت و به این وسیله سقوط احتمالی داکتر غنی، دوم، تشکیل اپوزیسیون و انجام فعالیتهای سیاسی مداوم و سوم ترور داکتر غنی و اعلام فوت آن بر اثر مرضی عاید حالش. گزینه اول دو مشکل دارد. اول وجود کرزی بعنوان شخصیت مطرح بعد از سقوط حکومت وحدت ملی و دوم وقت گیر بودن این پروسه سیاسی است. در گزینه دوم نیز حد اقل دو مشکل وجود دارد. اول، برای تشکیل اپوزیسیون بزرگ اجماع اکثر احزاب سیاسی در کار است که کار دشوار یا هم ناممکن به نظر میرسد و دوم تشکیل اپوزیسیون و فعالیتهای سیاسی تضمین کننده بدست آوردن قدرت نیست. امکان دارد داکتر غنی در برنامه های خود برنده شود یا هم پروسه ها و سیستم های انتخاباتی را طوری طرح ریزی و تنظیم کند که برای بار دوم نیز برنده شود. اما گزینه سوم باوجود یک سلسله مشکلات، عقلایی بنظر  و قابل تحقق بنظر میرسد. مشکل در گزینه سوم اینست که نخست باید ذهنیت سازی شود که غنی دچار مرض بی درمان است و به زودترین فرصت امکان مرگ آن میرود. مشکل دوم اینست که امکان دارد داکتر غنی از پلانهای آشوبی این گروه اطلاع یابد و واکنش سیاسی نشان دهد. بانهم ترور داکتر غنی برای دشمنان سیاسی اش بهترین و عقلایی ترین گزینه در بین این سه گزینه بنظر میرسد. از آنجاکه قبلاْ نیز ذهنیتی وجود دارد که داکتر غنی مریض است. بنابر این برای مردم مبتلا بودن داکتر غنی به مرض بی درمان تعجب آور نخواهد بود. حتی امکان دارد عده قشر سیاسی نیز فریب این حرفها را بخورند.

برای تطبیق گزینه سوم کارشناسان و رسانه ها نقش فوق العاده دارند. نخست باید رسانه های معتبر و نویسنده گان سیاسی درجه یک مانند رزاق مامون خریده شود. بعداْ توسط آنها ذهنیت مبتلا بودن داکتر غنی به مرض بی درمان پروپاگند شود. اکنون این مرحله آغاز شده است و رسانه های مانند ۸ صبح و تحلیل گران سیاسی مانند رزاق مامون در مقالات خود از مرگ احتمالی داکتر غنی از اثر بیماری خبر داده اند. این درست همان توطیه سیاسی است که توسط قدرت موازی با ریاست جمهوری در کابل طرح ریزی شده است و اکنون به عمل پیاده میشود.
 
بر اساس گزارش های دقیق گفته میشود داکتر غنی مبتلاْ به کدام مرض بی درمان نیست و صحت آن مشکل جدی ندارد. حالا اینکه داکتر غنی  واقعاْ مبتلا به مرض بی درمان است یا این همه شایعات و کانسپیرسی سیاسی است پاسخ آن را زمان خواهد داد. اما اگر داکتر غنی ترور میگردد کشور به یک بحران عمیق فروخواهد رفت و احتمال جنگهای داخلی نیز وجود دارد. جامعه بین الملل و امریکا هیچگاه چنین چیزی را به ظاهر نمی خواهند. اشاره سیاف از تشکیل لویه جرگه و خلا قدرت سلسله همان توطیه سیاسی بنظر میخورد. مجاهدین اکنون به زودترین فرصت میخواهند با تشکیل لویه جرگه داکتر عبدالله را به صفت صدراعظم کشور رسمیت دهند و سیستم سیاسی کشور از ریاستی به فدرالی تبدیل شود. این کار زمینه قدرت را به گروه مجاهدین بیشتر فراهم خواهد کرد. اگر در آن زمان داکتر غنی از بین برود حکومت در دست گروه مجاهدین خواهد افتید. هرچند نظر به ماده ۶۷ قانون اساسی کشور  اگر رییس جمهور فوت یا به دلیل ضعف جسمی قادر به ادامه کار نباشد تمام مسوولیت او تا زمان برگزاری انتخابات مجدد بر عهده معاون اول وی خواهد بود. اما مجاهدین هیچ گاه نمی خواهند قدرت به دست دوستم بشکل انفرادی قرار گیرد.قرار گرفتن قدرت به دست دوستم اعلان مرحله سوم جنگهای داخلی در افغانستان خواهد بود.

در این حال داکتر غنی و امنیت ملی از دسیسه ترور داکتر غنی و پخش شایعات مبتلا بودن آن به مرض بی درمان آگاه است اما تا حال کدام واکنش نشان نداده است. گفته میشود داکتر غنی با امریکا در تماس است و میخواهد از آنها در این مورد دستور بگیرد. جو سیاسی ملی نیز به نفع داکتر غنی بنظر نمیرسد. موضوع کلمه افغان و اسلام در تذکره های الکترونیک محبوبیت داکتر غنی را در بین پشتونها و تاجکهای ملی گرا کاملاً از بین برده. اما اینکه داکتر غنی خواهد توانست جلو این توطیه را بگیرد یا خیر یا آیا بحث بیماری داکتر غنی و حتی فوت آن که از زمان سخنرانی استاد سیاف داغ شد واقعیت دارد یا خیر؟ برای پاسخ باید منتظر ماند ودید که این شایعات بخشی توطیه سیاسی است یا واقعیت انکار ناپذیر.  
 
کابل
24 سنبله 1394