د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

درد دلی باهموطنان هزاره !

حفیظ الله خالد 27.02.2015 11:12

   هموطنان عزیز هزاره و اهل تشیع ما چون دیگراقوام شریف کشورگلهای رنگین بوستان وطن ما بوده که ازسالها بدینسودر کنارسایراقوام برادرکشورزیسته ودرغم وشادی همدیگرباهم شریک بوده اند،درین اواخروقتی دررسانه ها میشنویم که قشرجوان هموطنان هزاره ما بیشتر به تعلیم و تربیه رو آورده زنان این قوم زحمت کش بیشترین فیصدی را در صفوف زنان اردوی ملی،پولیس ملی و محصلات پوهنتون کابل تشکیل میدهند،وقتی می بینیم دوشیزه گان دلیرهزاره ما تخنیک طیاره وهلی کوپتررا آموخته و تیم های کوهنوردی را در ولایت بامیا ن تشکیل داده اند با شنیدن این خبرها احساس خوشی نموده به آینده کشورخویش بیشترامید وارمیگردیم ،اگر این همه پیشرفتها را که هموطنان هزاره ما درداخل کشورطی این مدت کوتا بدان دست یافته اند با زندگی توهین آمیز مهاجرت درایران مقایسه نمائیم اصلا قابل مقایسه نبوده .
هموطنان عزیز ما اطلاع دارند که در تعدادی از شهرهای ایران دروازه های مکاتب را بروی اطفال مهاجر افغان بسته اند مهاجرین افغان درآنجا هرروز با توهین، تحقیر و سخنان نیش دارچون افغانی کثیف، پدرسوخته .. وغیره مواجه بوده ،نویسنده بااحساس خانم لینا روزبه چشم دید خویشرا ازرفتارغیرانسانی در برابر افغانهای مهاجردرایران چنین به رشته قلم درآورده است :
"چشمان اشکبار و نگران پیر مردی که با ریش سفید و کمری خمیده پشته ای را بر پشت کشیده ... و آوای مرد جوان ایرانی را که در مقابل حرم مطهر امام هشتم با صدای بلند می گفت:" افغانی خر دیگر اگر در مقابل مغازه ام آمدی و این بساط کثیفت را باز کردی به پولیس اطلاع می دهم تا دست بسته به کشور عقب مانده ات بفرستندت"

  این تنها مثال کوچکی از برخورد توهین آمیزی است که افغان های مهاجرما در ایران با آن همه روزمرۀ مواجه اند ، تصاویری هموطنان زخمی و غرق در خون ما در یکی از جاده های ایران و نگاه های مغرورانه و بی تفاوت پولیس ایران که چندی قبل درتعدادی از تلویزیونهای کشور به نشر رسید هنوز هم از خاطره ها محوه نگردیده است، دراین اواخر توهین و اذیت مهاجرین افغان در آنکشور به حدی رسیده که تعدادی از شهرها ومناطق ایران برای مهاجرین افغان ممنوع الدخول اعلام گردیده است و بر اساس آخرین گزارشها در ولایت شیراز ایران افغانها ی مهاجرحتی حق خرید نان،مواد غذائی واستفاده از وسایط ترانسپورت عموی را ندارند.
   در تاریخ معاصر جهان شاید تنها نازی های جرمنی از چنین رفتار های فاشیستی و غیر انسانی علیه غیر جرمنها استفاده نموده باشند ،ولی تأسف دراینجاست که  تعدادی ازهموطنان هزاره ما با بازگشت به وطن آنهمه تحقیر ها و توهین ها را درآنکشور فراموش و در کشور خویش به وسیلۀ در دست مقامات جمهوری اسلامی ایران برای اجرای سیاست های شوونستی و نفوذ فرهنگی آنکشور تبدیل میگردند، طی چهارده سال اخیر ایران توانست با استفاده از همین اجیران زرخرید و دادن رشوه های کلان به مقامات عالیرتبه در ارگ، فرهنگ،زبان، وراه و روش خاص خویشرا در کشور ما بطور وسیع ترویج نمایند، ، بطورمثال هموطنان ما به یاد دارند که تجلیل از روزعاشورا وسایر روزهای مذهبی در سالهای قبل در کشور ما از طرف هموطنان اهل تشیع و هزاره ما به همان شکل عنعنوی و افغانی آن صورت میگرفت، درآن سالها نه ازین دروازه ها، شعارها و بیرق های سیاه در جاده های عمومی شهر کابل خبری بود و نه از نمایش قدرت و عبور و مرور کاروانهای سیاه پوش در سرکهایهای عمومی کابل، در آن آیام از عاشورا و سایر روز های مذهبی با شیوه سنتی افغانی آنهم در محوطه مساجد و تکایا بیدون هیچگونه استفاده سیاسی و تبلیغاتی  تجلیل بعمل می آمد.
 واقعأ جای تأسف است که امروز تعدادی ازهموطنان هزاره ما آنقدر تحت تاثیر فرهنگی ایران قرار گرفته که از پوشیدن لباس گرفته تا طرز رفتار و گفتارو براه انداختن تظاهرات از شیوه های معمول در ایران و حزب الله لبنان تقلید مینمایند، همین دو سه هفته قبل تعدادی از هموطنان هزاره ما در منطقه دشت برچی در حالیکه بیرقهای زرد حزب الله را بلند نموده بودند دست به تظاهرات زده، آنها خواهان شش کرسی در دولت وحدت ملی بودند،خوب ،تظاهرات حق مشروع همه اتباع کشور بوده ولی در مورد سهم هموطنان هزاره و اهل تشیع ما در دولت باید متذکر شد که آنها پست های مهمی را چه در دولت قبلی و چه در اداره فعلی در اختیار داشته اگر ما آنرا با کشور ایران مقایسه نمائیم در جمهوری اسلامی ایران برای اهل تسنن (که تقریبا عین فیصدی اهل تشیع را در کشور ما دارند) کرسی های وزارت ، ولایت و سفارت را چه که حتی یک مدیریت عمومی را نیز نمی دهند، سه هفته قبل یگانه مسجد اهل تسنن در تهران مسدود و از ورود نمازگذاران که میخواستند نماز جمعه را در آنجا اداء نمایند بوسیله پولیس ایران جلوگیری بعمل آمد ،عجیب اینست که هموطنان هزاره و اهل تشیع ما در حالی دعوای شش کرسی وزارت آنهم وزارتهای کلیدی را دارند که  برای خوشنودی مقامات جمهوری اسلامی ایران بیرقهای حزب الله لبنان را در دست داشته حتی حاضر نیستند بیرق ملی خویشرا در تظاهرات حمل نمایند.             

 

در تصویر سمت چپ که تظاهرات کابل را نشان میدهد صرف فوتوی رهبر حزب الله فراموش گردیده است
             
 یک عده وطنداران ما برای اینکه خود را ایرانی تر از ایرانی ها جلوه داده و خوش خدمتی خویشرا به مقامات جمهوری اسلامی ایران ثابت نمایند حتی در پوشیدن لباس نیزاز مقامات ایرانی پیروی و بعوض لباس وطنی خویش قبای روحانیون ایرانی را برتن نموده و در این میان تعدادی دیگری از وطنداران هزاره ما که در بحثهای تلویزیونی نیز وقتأ فوقتأ اشتراک مینمایند در حالیکه با کرتی و پطلون که پوشیدن آن در ایران رایج بوده هیچ مشکلی ندارند ولی از پوشیدن نیکتائی صرف بخاطر اینکه مورد استفاده مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران نیست امتناع می ورزند.
 در اینجا هدف ازیاد آوری این موضوعات اینست که چرا ما تا این حد تحت تاثیر دیگران قرار گرفته همۀ راه و رسم زندگی شخصی و حتی پوشش ظاهری خویشرا مطابق به میل و خواست دیگران تنظیم نمائیم،شیوه های مختلف اداب و رسوم  فرهنگی خصوصیاتی است که یک کشور وملت را از کشوروملت دیگرمتمایز می نماید، مردم هر کشور شیوه و طرز زندگی خاص خود شانرا داشته که در حقیقت هویت ملی و فرهنگی آنها را تشکیل داده، اگر قرار باشد که ما در همه رسوم و عادات اجتماعی وفرهنگی خویش کورکورانه  دنباله رو و مقلد دیگران باشیم در اینصورت دیگراز هویت ملی و فرهنگی ما چیزی باقی نمی ماند.
هموطنان اهل تشیع و هزاره ما باید به این نتیجه رسیده باشند که عزت و سربلندی شان در دفاع از منافع علیای کشور و حفظ هویت ملی و افغانی شان بوده لذا چه بهتر که بعوض برافراشتن بیرق سیاه اخوند های ایرانی و بیرق زرد رنگ حزب الله  در جاده های کابل، بیرق غرورآفرین سه رنگ افغانستان را در تظاهرات شان برافراشته و ثابت نمایند که آنها نیز مانند سایر اقوام برادر کشور فرزندان اصیل و وفادار این سرزمین هستند.
                                                          والسلام