د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

جمعيت اصلاح و چهره ئى ديگرش

شبل حامد 25.02.2015 10:56

"من استاد استاد لطف الله حقپرست نيستم ،قلم خودرا از نيام خواهم كشيد"اين جمله ايست كه يكي از برادران بعد ازدرد ورنج هاي طاقت فرساي كه از گروهي بنام "جمعيت اصلاح" ديده بود وسكوت ده ساله خودرا شكست وبر زبان راند!چونكه من نگارنده درنخستين روزهاي چشم به دنياگشودن جمعيت اصلاح در جريان بودم وازيك طرف اين فرياد برادر بلاكشيده ما بنده را به آن واداشت تا سري دراعماق تاريخ اين گروه بزنم وچهره ديگر، واقعي وپنهان مانده اين گروه را نشاني نموده برملاسازم!
درسال هاي جهاد درمقابل مليشه هاي اشغالگر شوروي، حزب اسلامي افغانستان ، جوانان مجاهد، بيدار، پرشور وانقلابي را كه احساسات اسلامي وآزاديخواهي از زير يوغ شرق وغرب درسينه هايشان موج مي زد تربيه كرده بود، وجود اين جوانان بااين فكر وجاذبه طبعاً براي صهيونيزم وصليبيزم بين المللي قابل تحمل نبود.
پس بايد آنهايي كه ازين جوانان از تيغ دشمنان اسلام نجات مي يابند وزنده مي مانند، فقط مانند كبوتر بي آزار ويا گوسفندي كه بدون مقاومت سر را به كارد ذبح مي سپارد، ساخته وتربيه شوند!
درهمان روزها وشايد بخاطرانجام همين مسئوليت خطير، شخص به نام كمال الهلباوي، درپاكستان ظهورنموده وسر ازگريبان بيرون کرد.
كمال الهلباوي مدتي را درجماعت اخوان المسلمين به سربرده بود ولي ناگاه وناجوان مردانه، ازپشت سر اخوان خنجر كشيده بود! بخاطر آشنايي بيشتر بياييد باهم زندگينامه وپرونده افكارهلباوي را بازكنيم:
كمال توفيق عبدالله الهلباوي درسال 1939م درمصر تولد گرديد واز پوهنتون آمريكايي قاهره كه توسط آمريكا درنقش يك حريف ورقيب درمقابل پوهنتون ازهر ساخته شده بود ،از پوهنحي ادبيات درسال 1960 م فارغ گرديد،او به اخوان المسلمين پيوست، ولي درداخل جماعت اخوان هميشه فراكسيون بازي مي كرد طوريكه وي زمانيكه سخنگوي اخوان درغرب بود يك حزب مستقل ديگري خودش بنام (الرابطة الاسلامية)درآنجا تشكيل داد، وطوريكه درپاكستان دربين مهاجرين افغان، ودرمقابل كادرهاي اخوان مانند شهيد عبدالله عزام، جمعيت اصلاح را تشكيل داد، وي از سخنگويي اخوان درغرب درسال 1997م استعفا داد.
اوباخانواده خود به پاكستان آمده بود ومشاور واستاد درانستيتوي مطالعات سياسي دراسلام آباد تعيين گرديد ولي هيچگاهي سري به سنگرهاي جهاد نزد!!!
اظهارات كمال الهلباوي، منبع :روزنامه (الشرق الاوسط) شنبه 13 رمضان سال 1434هـ ق ،شماره12653ومجموعه نظريات ديگرش دركانال هاي عربي موجود مي باشد وباكليك كردن برنام كمال الهلباوي دراختيار خوانندگان قرار مي گيرد:
•كمال الهلباوي،جوانان اخوان السلمين را كه بخاطر جهاد به افغانستان آمده بودند،به دو بخش تقسيم نموده چنين مي گويد:
•بخش اول جواناني بودندكه درزندگي ودرتحصيل خود ناكام مانده بودند واز همين ناكامي وجهل خود وازاندوه زندگي خود به طرف جهاد ومرگ فرار كردند.
•بخش دوم جواناني بودند كه درپي زن به هرطرف مي دويدند وانگيزه آنها براي رفتن به افغانستان براي جهادنه بلكه شهوت وزن بود!
•زمانيكه ابوعبدالله احمد اميرجماعت اسلامي الجزائر شهيد شد، جناب هلباوي فرمودند:ببينيد خداوند چگونه اورا سزا داده ورسوا نمود!
پس شهيد شدن درراه خدا درنزد هلباوي سزا ورسوايي بوده است! اكنون نميدانم كه ايشان درباره حمزه سيدالشهداء چي نظر داشته باشند؟
•هلباوي مي گويد : رئيس بركنارشده محمد مرسي ديگر هرگز به چوكي حكومت برنخواهد گشت، زيرا چنين فيصله شده است(چنين فيصله شده است؟؟؟) وانقلاب عليه مرسي يك كودتا نبود، بلكه ارتش مصر به فرياد بيشتر از 30 مليون شهروند مصر پاسخ مثبت گفت!
•هلباوي مي گويد: من ازتندروي رهبري اخوان نگران هستم!(آري !تندروي!)
•هلباوي مي گويد: خيلي جاي تأسف است كه رهبري اخوان برضد قرآن فعاليت دارند!
•زمانيكه رئيس جمهور تركيه پشتيباني خودرا ازاخوان المسلمين اعلام داشت ، هلباوي چنين ناله وفغان سرداد: اردوگان واغلو بايد انقلاب را كه عليه اخوان براه افتيد درست بسنجند ، ‌زيرا اين انقلاب خيلي بزرگتر از انقلاب عليه مبارك بود،وانقلاب اردوي مصر عليه اخوان بخاطر حمايت از مردم مصربود!
•هلباوي مي گويد : حكومت مرسي هيچ جنبه مثبتي نداشت!
•هلباوي مي گويد: اخوان المسلمين افراد كودن وگمراه هستند ، اي الله ديگر آنهارا به قدرت مرسان!
•هلباوي مي گويد : اخوان آيات ازقرآن را كه باخشونت اخوان ارتباط داشته باشد از قرآن مي گيرند وآيات كه ازخشونت بازمي دارد درنظرنمي گيرند!
• هلباوي مي گويد: اعضاي اخوان المسلمين بايد به داكتران رواني فرستاده شوند زيرا درعقلانيت آنها يك نوع غباوت ديده مي شود!
• هلباوي باتعجب مي گويد: مفتي مصر چگونه حكم اعدام كه درباره مفتي تروريست اخوان صادرشده بود نپذيرفت واين كار درتاريخ بي سابقه است!
• هلباوي مي گويد: اخوان المسلمين ديوانه هاي هستند كه وطن را خراب مي كنند!
• هلباوي مي گويد: اعضاي اخوان نااميد وسركوب گرديدند ،اكنون مي خواهند همه چيز را ويران كنند.
• هلباوي مي گويد: اخوان ازروزيكه به قدرت رسيدند پريشان وسرگردان هستند ، حتي بيم آن دارم كه اين ديوانه ها نسخه هاي ازقرآن كريم را به جاده هابيفگنند بعد وزارت داخله را به آن متهم كنند!
• هلباوي همين چند روز پيش چنين مي گفت : حمله تروريستي بالاي كاركنان مجله درفرانسه خيلي مشابهت با حوادث 11سپتامبر دارد، وجوانان اروپايي كه به سازمان هاي تروريستي مي پيوندند،پيش ازپيوستن مراحل انحرافي شديدي را پشت سر مي گذارنند!!!به نظر آقاي هلباوي حمله بالاي رسامان كاريكاتور پيامبر (صلي الله عليه وسلم) يك عمل تروريستي ويكي ازمراحل انحراف جوانان اروپايي مي باشد.
اين هم كمال الهلباوي واين هم نظرياتش درباره اخوان المسلمين، اكنون مي رويم سراغ جمعيت اصلاح، كه توسط همين كمال الهلباوي درمدینه الحجاج اسلام آباد تأسيس گرديد:
هنگاميكه هلباوي به اسلام آباد فرستاده شده ومشاورواستاد درانستيتوی مطالعات سياسي تعيين گرديد، ولي ايشان بيشتر اوقات خود را درهوتل هاي پنج ستاره پاريس وپارك هاي تفريحي لندن وواشنگتن سپري مي نمودند،حتي بعضي ها به اين نظر هستند كه وارد شدن هلباوي به پاكستان از يك آدرس نامعلوم، دراصل بخاطر كاهش دادن ارتباط جوانان اخوان المسلمين با شهید عبدالله عزام وکاهش دادن ارتباط جوانان متحرک افغان با محترم حکمتیار بوده است.
در پشاور باشگاهي ازجوانان به نام دارالأرقم تأسيس شده بود كه تقريباً يك مركز فرهنگي بود، چندي بعد وبا ابتكار كمال الهلباوي يك كنفرانس سه روزه تشكيل داده شد واز تمام احزاب جهادي دعوت گرديد وخود جناب هلباوي سخنراني كرد، درختم وازبطن اين كنفرانس سه روزه، يك مركز ديگري به نام مركز فرهنگي تولد گرديد كه بعد ها دانسته شد كه اين كنفرانس يك ترفند هلباوي وكشورهاي پلان دهنده وتمويل كننده وي بوده ومركزفرهنگي اسلامي درحقيقت نام مستعاري براي جمعيت اصلاح وانكشاف اجتماعي افغانستان بوده است. ازجوانان دارالأرقم جزتعداد اندكي به اين مركزفرهنگي تازه وارد نپيوستند.
اين مركزفرهنگي فعاليت وتلاش خود را بالاي دونقطه متمركز نمود:
• فكرکشی.
• وسیله سازی زن.
دربخش اول دفترمركز فرهنگي شكل نقطه هستوي را تشكيل مي داد كه از آنجا براي شكار مي برآمدند وجوانان زيادي را كه درديارهجرت بافكراسلامي، جهادي ويك مسلمان پارتيزان تربيه شده بودند شكار نمودند واين بيچارگان را از مسير اصلي شان كه بخاطر آن هجرت نموده بودند منحرف ساخته ومصروف رفت وآمد به ليسه هاي نسوان نمودند، وازآنچه كه برامت اسلامي مي گذرد فقط با ابراز تأسف وغصه بسنده نمايند!
زيرا فكر كشي وسرگرم سازي دوخنجر كهنه وخطرناك صليبيزم جهاني درطول تاريخ بوده است، چرا دشمنان اسلام از اخوان المسلمين اين قدر هراس دارند؟ زيرا اخوان بافكر وآگاهانه جهاد مي كنند ومي رزمند، ودرزندان هاي جهنمي پل چرخي وبگرام، طاقت فرسا ترين شكنجه هارا اعضاي حزب اسلامي افغانستان متحمل مي شوند، زيرا آنها نيز بافكر وآگاهانه جهاد مي كنند ومي رزمند، يعني همان جهاديکه جمعيت اصلاح با آن مخالفت دارد.
خيلي تلاش نمودند تا اولین مدیرمحصلین حزب اسلامی برادر مجاهد طالوت موحد شهيد را نيز شكار نمايند ولي موحد شهيد بادرايت وهوشياري كه داشت به دام شان نيفتاد.
دربخش دوم اين ها درهمان روز هاي نخستين با كردار خود ثابت مي نمودند كه خواهان يك نظام تعليمي وتحصيلي مختلط ميان پسران ودختران مي باشند، حتي بعضي از كادر هاي اين مركز فرهنگي باكمال بي شرمي، ‌درزير نام درس وتعليم به ليسه عائشه صديقه دركمپ ببی داخل مي شدند كه اين عمل زشت ودور ازاخلاق اسلامي، خشم مردم مهاجر ومجاهد را برافروخت، ومردم دست به قيام زدند واين عناصر بداخلاق را با سنگ وچوب وكلوخ به رگبار بستند واز كمپ هاي مهاجرين عقب راندند.
يكي ازبرادران درپشاور به من گفت:
من به يكي ازاعضاي اين مركز فرهنگي كه بعد ها مدتي هم رئيس جمعيت اصلاح بود درباره اين افكارعجيب وغريب شان واينكه چرا درليسه هاي نسوان داخل مي شوند، پرسيدم ، درجواب گفت: اگر تو به خانم من درس وتعليم مي دهي، من خانمم را تنها برايت درخانه ات مي فرستم!!!او مي گويد: باشنيدن اين حرف ، موهاي بدنم برخواست ودرك كردم كه عليه اين جهاد وحكومت اسلامي آينده توطئه اي درجريان است...
بعد ازسقوط نجيب اعضاي مركزفرهنگي وارد كابل شدند ، ودرزيرچترحكومت استاد رباني به سربرده ودرميان كابل وپشاور رفت وآمد داشتند.
بعد ها و درعصر فرخنده يكتن از قمندانان محلي طالبان به نام حامد كرزي، با نام (جمعيت اصلاح وانكشاف اجتماعي افغانستان) در وزارت عدليه (ظلم و جور) ثبت وراجسترگرديدند، البته با حفظ مركزفرهنگي پشاور وبا حفظ همان اهداف: جنگ با فكر جهادي واستفاده از زن. (مركز فرهنگي پشاور تا امروز هم درآنجا موجود است وفعاليت دارد!)
جمعيت اصلاح، ‌اين شعار را براي خود انتخاب نموده است، اصلاح فرد، خانواده وجامعه. و در نشان خود اين آيت را نوشتند (ان اريد الا الاصلاح ما استطعت) ولى بهتر آن بود که اين آيت را مى نوشتند (انما نحن مصلحون) که به نقل قول از منافقين در سورۀ بقره آمده است.
اصلاح فرد، خانواده وجامعه، اين شعاري با اين همه طول وعرض را كه اعضاي اين جمعيت متذكره انتخاب نمودند،‌ چقدر درميزان اين شعار نخست خود را قرار داده اند؟؟؟
ازاصلاح فرد آغاز مي كنيم:
اصلاح فرد:
• اعضاي جمعيت اصلاح افراد خشن، بد زبان ومغرورهستند، اكثرشان ازبيماري رواني خود بزرگ بيني رنج مي برند، وفكر مي كنند كه اصلاحي شدنشان ديگرآنها را همه كاره ساخته است، ديگر نبايد سركسي حساب كنند، حتي كه دراوساط علمي وتحصيل كرده افغانستان ضرب المثلي رايج گرديده است وآن اين است (حس دعوت گري به سبك جمعيت اصلاحي شما بيدار گرديد) اين جمله براي كسي گفته مي شود كه هنگام بحث وگفتگو كنترل خودرا ازدست بدهد وسروصدا وآلودگي صوتي ايجاد نمايد ومانند كسانيكه درميدان منطق واستدلال شكست بخورند به نيش وبه شاخ پناه مي برند، وي نيز با بكارگيري الفاظ زشت وركيك متوسل شود!
• اعضاي اين جمعيت هرفرياد وهرسخن را عليه خود فكر مي كنند(يحسبون كل صيحة عليهم) .
اگربالاي آشيانه زنبورچيزي قرار گرفته باشد كه باعث اذيت زنبورها مي شود مانند برگ درخت وياچيزي ديگر، وانسان بخواهد آن شيئ مؤذي را از زنبورها دور كند، ناگاه زنبورها همه بروى مى چسپند، جمعيت اصلاح نيز مانند زنبوراست اگركسي بخاطر اصلاح اين جمعيت متذكره چيزي گفت ناگاه ازهرطرف برسرش مي ريزند والفاظ زشت وركيك ودو ودشنام را نثار وي مي كنند. زيرا اعضاي جمعيت اصلاح با منطق واستدلال علمي حساسيت دارند!
• يكي از كسانيكه مدتي هم رئيس يكي از پوهنتون هاي افغانستان بودودائم الخمر بود واز اظهار نمودن اين جنايت خود باكي هم نداشت، روزي مي گفت:
دريك مهماني درشهركابل يكي از اعضاي شوراي مركزي جمعيت اصلاح با ما پيك به پيك شراب نوشيد وتأكيد نمود كه بايد اين راز را افشاء نكنيم ، ‌باز ازمنزل خارج شد تابرود ودرپشت بلاك هاي شاداب ظفر براي خانم ها درس ديني بدهد!!!
• برادركه مي خواهد قلم خود را ازنيام بكشد، مي گويد: شماره من درمبايل يكي از اعضاي شوراي مركزي جمعيت اصلاح ثبت بود وايشان دوست دخترهاي داشته است، روزي مي خواسته است به يكي ازين دوست دخترهاي خود يك پيام عاشقانه متمثل دريك شعر سكسي بفرستد، ‌ولي ازفرط سراسيمگي كه بايد پيام را زود بفرستد اشتباهاً به من فرستاد!!!
• يكي ازاعضاي برجسته جمعيت اصلاح كه يكي از برادران مدتي را با او سپري نموده بود، گفت: ايشان درنماز فجر خواب مي كردند ونماز ظهر وعصر را درپوهنتون از سر خود رد مي كردند، ونماز شام را در راه از پوهنتون به اتاق رد مي كرد، ودرنماز خفتن بر كمپيوتر مي نشست وتا نيمه هاي شب فلم سكسي تماشا مي كرد، ونماز جمعه را با گشت وگذار در جاده هاي فرعي بين خوشحال خان وبلاك هاي شاداب ظفر مي بلعيد!!!
• يكي از اعضاي برجسته جمعيت اصلاح هنگاميكه عضو حزب كنگره ملي بود، به من مي گفت :استاد بيا تاحركت كنيم ويك نان خشك پيدا كنيم،درحزب كنگره شايد به نان خشك دست نيافته بود ، اكنون نميدانم كه درجمعيت اصلاح نان خشك پيداكرده است يانه؟!!!وايشان خيلي شيفته زيبايي روي وموي خانم نغمه هم بودند وگاه گاهي ازسخنان عشقي درقبال وي خود داري هم نمي كردند!!!
• يكي ديگر از اعضاي اين جمعيت متذكره كه درپست بلند دولتي وظيفه داشت، آن قدر رشوت مي ستاند كه اگر كسي چيزي نمي داشت آماده بود كه حتي پيراهنش را كشيده بگيرد!!!
• يكي ديگر ازاعضاي اين جمعيت كه دريكي ازپوهنتون هاي شمال كشوراستاذ است ، هرمحصل يك منبع سرشاري ازدرامد برايش مي باشد، همچنانكه قسم خوري لب دروازه محكمه ،شغل مقدس ديگرش مي باشد!!!يكي ازبرادران كه درآنجا استاد است مي گويد:هنگام تقسيم رهنمايي مونوگراف هاي محصلين ،اين استاد اصلاحي، كه نميدانم بخاطراصلاح فرد است وياخانواده! پافشاري مي كند كه بايد وظيفه رهنمايي مونوگراف هاي دختران به وي سپرده شود وماهم بخاطركه اين مسئوليت نبايد به گردن مابيفتند، ‌موافقه مي كنيم،‌ بعد اين استاد اصلاحي رهنمايي مونوگراف هاي دختران را به استادان زن باز ودخترباز درپوهنتون دربدل پول به فروش مي رساند!!!
همچنانكه اين استاد بزرگوار يك كتاب فروشي هم دارد،ايشان لست كتاب هاي خودرا گرفته درپوهنتون به صنف ها مي روند وبراي هرمحصل نام يك كتاب را به عنوان كار خانگي مي دهدتا درباره اين موضوع تحقيق كنند،ودرضمن اضافه مي كند كه درباره عناوين كه به شماداده شده است كتاب ها هست ، ومحصل بيچاره مجبوراً به كتابفروشي استاد مراجعه مي كندكه ناگاه درآنجا استاد طبق عنوان كارخانگي اش كتابي را دراختيارش قرار مي دهد،البته بعد از گرفتن سه برابر قيمت آن، بعد استاد درصنف ها اعلان مي كند كه: در روز امتحان كتاب هاي خودرا باخود بياريد زيرا من ازشما امتحان تقريري مي گيرم، در روز امتحان كه محصلين بعد ازمطالعه چندبار كتاب، كتاب را باخود گرفته مي آورند استاد بزرگوار بخاطر اصلاح فرد خودش كتاب هارا ازنزد محصلين جمع مي كند ودوباره به كتابفروشي خود برده ودرهمان جاهاي قبلي شان جابجا مي كند، زيرا سمستر آينده پيش روي است!!!
• در دارالمعلمين اصلاح ودرپوهنتون سلام دركابل ودركندز كه هردو مربوط جمعيت اصلاح مي باشد ، شرائط پذيرش براي دختران زيبا بودن است وبراي پسران يكي ازين دوشرط ،ياعضو جمعيت اصلاح باشد ويا واجد شرائط باشد كه ازطرف جمعيت اصلاح شكار گردد.
• يكي ازبرادران مي گويد: دريكي ازپوهنتون هاي كشورودرديپارتمنت علوم وفرهنگ اسلامي يك بست استادي اعلان گرديد، تعدادي ازداوطلبان براي استاد شدن مراجعه كردند كه دربين شان بعضي حافظان قرآن كريم هم بود،ولي دراين ديپارتمنت صلاحيت پذيرش دراختيار استادان اصلاحي بود،آنها وشايد بخاطر اصلاح فردشان بوده باشد ،ازميان اين مراجعين يك كسي را كه عضو جمعيت اصلاح بود ولي بيچاره سوره فاتحه را هم درست تلفظ كرده نميتوانست،به صفت استادي انتخاب كردند وفوراً كار مقرري اش را درجريان انداخته ودرخلال يك هفته به پايان رساندند،ومكتوب مقرري اش را مانند تعامل باديگران ماه ها كوته قفلي ننمودند،اين استاد بزرگوار بعدازينكه تعيين كرديد درخلال يك هفته گاهي درپوهنتون ديده مي شد وباز ناپديد گرديد،چون معلومات گرفتيم ،برادران گفتند درمحكمه تفتيش عقائد ويا انگيزيسيون بگرام ،مليشه هاي صهيونيزم وصليبيزم به يك مفتي ضرورت داشتند،طوريكه هنگام اعدام سيدقطب شهيد به همچو مفتي ها ضرورت داشتند ،‌ اين استاد اصلاحي وظيفه استادي را رهاكرد ورفت به بگرام وبه صفت مفتي درآنجا تعيين گرديده است ،وروزي درشهر كابل به يكي از هم مسلكان خودش با بسيار خوشي مي گفت كه به ما معاش دولاري مي دهند حتي من موتر هم خريده ام!!!اين جنايت درمقابل ملت مجاهد افغانستان هنگامي صورت مي گيرد كه هنگامي مقررشدنش به وظيفه استادي حق تعدادي ازاستادان كه باكمال اخلاص بخاطر پخش فرهنگ اسلامي مي خواستند به وظيفه استادي راه يابند،پامال كره بود!!!
• يكي ازاعضاي جمعيت اصلاح خودرا به صفت معلم حجاج افغاني كانديد نموده وازطرف رفقاي اصلاحي اش وبا بودجه مردم افغانستان ،‌ به حج فرستاده شد،ولي ايشان هنگاميكه درعربستان سعودي فرود آمدند، وظيفه اصلاح فرد،خانواده وجامعه را درافغانستان فراموش كردند،ووظيفه معلمي حجاج بيچاره افغاني را كه همه به اودل بسته بودند تا درحجشان كدام تخطي رخ ندهد،درعربستان فراموش كردند وبخاطر بدست آوردن يك مشت پول درآنجا تا امروز ناپديد گرديدند!!!
• طبق معمول درهرپوهنتون تعدادي ازدختران محصل كه دريك منطقه نزديك باهم زندگي مي كنند،همگي باهم بايك موترقرارداد مي كنند تا همه روزه آن هارا به پوهنتون برساند وبرگرداند،وآن را موترعمله مي گويند،دريكي ازپوهنتون هاي شمال كشور يكي ازاستادان اصلاحي وشايد بخاطر اصلاح فرد باشد، عادت ايشان چنين است كه هر روز درداخل موتر عمله دختران، به بهانه اينكه من هم همان طرف كاردارم، دختران را تا خانه هايشان بدرقه مي كنند، واين جنايت را يك امتيازي ميداند كه فقط با مهارتي كه خودش دارد به آن دسترسي پيداكرده است!

اصلاح خانواده:
• خانه بزرگان جمعيت اصلاح يك نمونه كوچكي ازپاريس وواشنگتن مي باشد،يكي ازاستادان پوهنتون ( ( كه باخواهر يكي از بزرگان جمعيت اصلاح ازدواج نموده است ، وخودش هم در دام اين جمعيت متذكره افتيده است ، ازفرط مشكلات خانوادگي به ستوه آمده وگاهي لب به شكايت در پوهنتون هم مي گشايد!!!
• يكي ازاعضاي شوراي مركزي جمعيت اصلاح دريكي ازمساجد شهركابل امام بود وبرادرش درحجره همان مسجد به صفت مؤذن زندگي مي كرد،دراثناي كه نماز جماعت برپا مي گرديد برادر اين عضوشوراي مركزي جمعيت اصلاح توسط موبايل بزرك خود كه شكل يك لب تاپ را داشت با آواز بلند وبه هرطرف لميده موسيقي گوش مي كرد، همچنانكه تصوير خودرا با يك حجم بزرگ چوكات كرده برديوار حجره مسجد وموازي به طرف قبله نصب كرده بود!!!
اصلاح جامعه:
• اين جمعيت متذكره بدگويي وغيبت مجاهدين وحزب اسلامي افغانستان را نصب العين خود قرار داده است،ولي ازيك طرف بخاطر فريب دادن وگول زدن قشر جوان ،از سيف الدين نصرتيار شهيد ،انجنير حبيب الرحمن شهيد ، غلام رباني عطيش شهيد وديگران به خوبي ياد نموده وگاهي مقالات وسخنراني هاي اين شهيدان بزرگوار را به نشر مي سپارند، عجيب است ! به استاد رحمت مي فرستند وبه شاگرد لعنت!!!
• در 14 سال گذشته ، وهنوزهم ،به هراندازه كه بمباران وحشيانه كشورما توسط مليشه هاي صليبي گسترش مي يابد وهر اندازه كه زندان هاي پلچرخي وبگرام كه شكل انكشاف وترقي يافته همان محاكم تفتيش عقائد يا انگيزيسيون قرون وسطايي مي باشد،از فرزندان مجاهد امت اسلامي مملوء مي گردد، وبه هراندازه كه يورش ها وشبخون ها بر خانه وكاشانه مردم مسلمان جهان از طرف مليشه هاي صهيونيزم مسيحي بيشتر مي گردد، به همان ميزان تعداد خانم هاي اعضاي جمعيت اصلاح وانكشاف اجتماعي افغانستان بيشتر وقطر گردن هايشان بزرگتر، ومادل موترهايشان بالاتر وبلند منزل هايشان به وزير اكبرخان نزديكتر ميشود!!!
• زبان وسيله افهام وتفهيم است وچي بهتر است كه اين افهام وتفهيم با يك زباني كه دران محيط همه آن را مي دانند صورت گيرد،تعصب ورزيدن نسبت به يك زبان ويا يك منطقه خاص خيلي يك عمل كودكانه وابتدائي است، آنهايي كه جهان بيني شان منحصر درجغرافياي زبان ومنطقه خودشان است دست به اين عمل ارتجاعي مي زنند، همچوانسان ها يك ديدگاه بسيارتنگ وكوچك دارند كه نمي توانند از زندان تنگ، سرد وتاريك ناسيوناليسم برايند وازمحدوده زبان ومنطقه خود پا فراتر بگذارند، درحاليكه اسلام يك دين فرامرز، فرازبان ، فرانژاد، فرامنطقه و.... مي باشد.
اعضاي جمعيت اصلاح يك تعصب عجيب ، خارق العاده ، حيرت انگيز وسؤال برانگيزي نسبت به زبان پشتو مي ورزند.
هر سال هنگاميکه وکيلان پارلمان به خواب زمستانى مى روند درميان جناح هاى پشتون تبار و تاجک تبار جمعيت اصلاح مانند جناح هاى خلق و پرچم يک مسابقه گرم بزكشى بالاى لاشه بجامانده ي پوهنتون ودانشگاه آغاز مى گردد!
من نگارنده دربهار سال 1385 دريك گردهمايي سه روزه اين جمعيت متذكره درشهركابل در پشت بلاك هاي شاداب ظفر اشتراك نمودم، سخنرانان همه به زبان پشتو صحبت مي كردند،دراخير يك ورقه باحجم بزرگتر را برايمان دادند تا درآن نظرخودرا درباره آينده افغانستان بنويسيم ،من باخود گفتم : نوشتن يك نظر به روي كاغذ درمقابل اين سيل خروشان وويران كن جنگ صليبي كه درتمام عرصه ها مارا مورد بمباران قرار داده است واز در وپنجره مارا زير رگبار خمپاره قرار داده است!، چي تأثيري خواهد داشت ، واين نيست مگر مصروف وسرگرم نگهداشتن جوانان!!!
چندي بعد به يكي از اعضاي اين جمعيت گفتم : من درجمعيت اصلاح يك نوع پشتونيستي را مشاهده مي كنم، اودرحاليكه پيشانيش چين خورده بود گفت : چنين نيست وما اكثريت را درنظر مي گيريم !
گفتم: همان اكثريت زبان اقليت ر امي داند واقليت زبان اكثريت را نمي داند مگر به ندرت،پس بازباني صحبت شود كه اقليت واكثريت هردو آن را مي دانند!
اين جابود كه حس دعوتگري وي به سبك جمعيت اصلاحي بيدارگرديد وخودرا به مبايل خود مصروف نشان داد گوياكه درقبال اين استدلال من تغافل وتجاهل نموده باشد! عين همان پناهگاه كه اعضاي حزب التحرير هنگام شكست به آن پناه مي برند!!!
•من نگارنده روزي با يكي از بزرگان جمعيت اصلاح درباره مزدور بودن حكومت افغانستان بحث داشتم ، جنابشان بعد ازينكه به نظر خود ثابت كرد كه حكومت كرزي مزدور و دست نشاندۀ خارجى نيست اضافه نمود كه جواناني زيادي ازحزب اسلامي هم درپوهنتونهاي افغانستان مشغول تحصيل هستند!
عجيب است ! ايشان مي خواستند جواناني را كه اقلاً هفته يكبار به دفاتر وحشتناك امنيت ملي امروزوخاد ديروز كشيده شده وشكنجه فزيكي ورواني مي شوند باخودشان كه هر روز چاق وچاق ترمي شوند هم رديف بسازند وبا اين كار فشار شرم ورسوايي را ازخود شان كمي كاسته باشند!
درآخر بايد گفت چرا اين جمعيت به اصطلاح (اصلاح)!!! توانستند گروه زيادي از جوانان را فريب داده در دام خود بيندازند؟
درپاسخ بايد گفت كه براي اين قتل عام كه جمعيت اصلاح دارد انجام مي دهد، مي توان چهارعلت را پيشكش نمود:
•جهل وناداني، زيرا همان طوريكه مكروب ها وجراثيم درجسم هاي ضعيف وناتوان كه تاب مقاومت را ندارند، زود سرايت نموده وتكثر مي نمايند، جمعيت اصلاح هم درميان جوانان كه از واقيت اين جمعيت آگاهي ندارند واز شناخت چهره ديگر اين جمعيت دور نگهداشته شده اند، زود وسريع نفوذ مي نمايند.
•بعضي ازجوانان درسايه رحمت جمعيت اصلاح به آساني مي توانند به آرزوهاي شهواني خود برسندوبا دختران باعفت اين ملت مجاهد كه در ده متري وي نزديك شده نمي توانست ، دردفاتر وحلقه هاي درسي جمعيت اصلاح كه خيلي به خانه هاي امن مدافعين حقوق زن مشابهت دارد،به آساني با وي هم كلام مي شود وقرارداد دوستي با وي به امضا مي رساند.
•استعمارانگليس درك كرد كه مردم شبه قاره هند پيرو مذهب حنفي اند واگر بخاطر انحراف عقيدوي مردم فرقه را ازآدرس مذهب حنفي شكل داده وارد صحنه سازد به زودي توده هاي زيادي را به بيراهه مي كشد ،اين جا بود كه فرقه وياجمعيت را به نام بريلوي تشكيل داد كه خودرا پيروان راستين امام ابوحنيفه قلمداد نمودند وخود را احناف خالص وبي آلايش جازدند كه بااين ترفند ونيرنگ، گروه زيادي ازمسلمانان را دردام شرك وبدعت خود انداختند وجهاد را تحريم نمودند.
جمعيت اصلاح نيزعين برنامه رابكار گرفته است،‌ درك كردند كه مردم افغانستان با فراخواني فرزندان پرشور ،انقلابي وبيدار حزب اسلامي افغانستان كه ازجماعت اخوان المسلمين الهام مي گرفت ، دست به جهاد مسلحانه عليه مليشه هاي كمونيزم زدند،وانقلاب اسلامي خودرا درگرو نوشته هاي شهيد امت اسلامي سيدقطب مي دانند ومحبت ودوستي آن راد مردان اخوان كه دراخلاص،جهاد،فداكاري،جانفشاني،ايثارگري وقرباني خود ،تاريخ زرين وقهرماني هاي خيرالقرون را يكبارديگر اعاده نمودند ، در رگ رگ شان درجريان است .
اين جابود كه جمعيت اصلاح نيزخودرا به زور وابسته به اخوان المسلمين قلمداد نموده وخودرا به زور پيرو خط امام شهيد حسن البنا جازدند،درحاليكه جمعيت اصلاح طوريكه دانستيم اخواني نه بلكه هلباوي هستند ! وهلباوي اكنون يكي ازمدافعين وهواداران عبدالفتاح السيسي جاسوس صهيونيزم مي باشد!
اين عوامل درمجموع سبب گرديده است كه جمعيت اصلاح درافغانستان ، درسايه حكومت سكولار ودست نشانده ، درحالت رشد فزاينده باشد ،ولي اخوان المسلمين در مصر هرروز شهيد تقديم كندوشخصيت هاي عزيز وارجمندي مانند محمدبديع، محمد مرسي، عصام العريان، خيرت الشاطر و...را به زندان بفرستد، ودرافغانستان اعضاي حزب اسلامي هر روز شهيد بدهند وآنهايي كه درداخل نظام هستند أقلاً هفته يكبار به رياست وحشتناك امنيت ملي (خاد سابق)كشانده شده وشكنجه رواني وفزيكي شوند!
•هميشه طاغوت ها بخاطرخاموش ساختن ملت، پروژه اي بديل سازي را روي دست مي گيرند، طورمثال داكترنجيب حزبي به نام حزب اسلامي تأسيس كرده بود،‌ ومي خواست تا ملت مجاهد افغانستان را گول بزند،اگرشماخواهان حزب اسلامي هستيد ، حزب اسلامي درنظام هست وآزادانه فعاليت دارد، وازيك طرف توسط اين حزب اسلامي نمبربدل خود، اعضاي راستين حزب اسلامي را نشاني نموده شكار مي كرد، درباره جمعيت اصلاح هم عين پروژه روي دست است، يعني بايد درساحه گروهي نمبربدل به نام اخوان سخن بگويد كه جمعيت اصلاح است تا ازيك طرف ملت مجاهد كه هوادار اخوان است خاموش گردد وازديگر طرف ممثل اخوان كه كادرهاي حزب اسلامي است نشاني گرديده نزد مفتي جمعيت اصلاح به محكمه تفتيش عقائد بگرام فرستاده شود!
مخالفت هاي جمعيت اصلاح با اخوا ن المسلمين:
شمارش مخالفت هاي جمعيت اصلاح با اخوان المسلمين به معني اين نيست كه اين جماعت نقاط تشابهي با اخوان دارد، بلكه بخاطر رد ادعاي اين جمعيت كه خود را به زور مي خواهند پيرو خط اخوان قلمدادكنند، نگاشته شده است:
•نخستين چريك هاي جهادي را درمقابل اشغالگران يهودي درفلسطين، اخوان المسلمين فرستاد حتي كه موسي دايان وزير جنگ آن روزيهود با مشوره اسحاق رابين ازفرط سراسيمگي مليشه هاي خودرا از رويا رويي با اخوان برحذر مي داشت ،ودليلش اين بود كه اخوان المسلمين بخاطر عقيده خود مي جنگند وحتماً پيروز مي شوند، وديگر عرب ها بخاطر عرب بودن مي جنگند! ايثار گري ،فداكاري وزندگينامه شهيدان اخوان دركتاب (الإخوان المسلمون في حرب فلسطين) تأليف كامل شريف ثبت است!
•نخستين كساني كه درمقابل اشغالگران انگليس جهاد را آغاز كردند ،اخوان المسلمين بودند كه دركانال سويز جهاد كردند ويكي از شخصيت هاي اخوان كه دراين جهاد سختي ها ورنج هاي زيادي را درراه خدا تحمل كرد شهيد كمال السنانيري شوهر خواهر شهيد سيد قطب بود!
•بيشترين جوانان مجاهد عرب كه درافغانستان درمقابل اشغالگران شوروي جهاد كردند از جوانان اخوان المسلمين بودند كه از جمله مي توان به شهيد عبدالله عزام، شهيد تميم العدناني ، شهيد احمدالزهراني وصدها شهيد ديگر اشاره كرد.
•بهترين مثال تازه سازمان اسلامي حماس مي باشد كه شاخه نظامي اخوان المسلمين درفلسطين است وتوسط احمد ياسين وعبدالله عزام تأسيس گرديده است، وتا امروز درمقابل اشغالگران يهودي به جهاد خود ادامه مي دهند.
أما جمعيت اصلاح درباره جهاد نظر ديگري دارد، هركه بخواهد به عضويت اين جمعيت درايد نخست بايد تعهد بسپارد كه هرگز دست به جهاد مسلحانه نخواهد زد، وحرف زدن درباره جهاد ودادن فكر جهادي درنزد جمعيت اصلاح يك جنايت نابخشودني بوده وباعث طرد شخص از اين جمعيت متذكره مي گردد، وديگرنمي تواند فرد، خانواده وجامعه را اصلاح كند.
بكاربردن واژه هاي ترور وتروريزم درمقابل مجاهدين بويژه حزب اسلامي برايشان خيلي ها خوشايند است.
من نگارنده درزمستان سال 1384بخاطر سنجش ميزان جرئت اين جمعيت به يكي از اعضاي اين جمعيت متذكره گفتم: من دراردو افسراني را مي شناسم وشما جمعيت اصلاح را بسيج كنيد تا بالاي حكومت حامدكرزي يك كودتا راه بيندازيم،وي باشنيدن اين سخن رنگش پريد ودرحاليكه مي لرزيد گفت :جمعيت اصلاح يك حزب سياسي نيست.
•اخوان المسلمين تنها دريك محيط وبايك قشر خاص جامعه سروكار نداشت وندارد، حتي كه امام شهيد حسن البناء براي نخستين بار دعوت خود را درميان كارگران كانال سويز ودرميان مردمان كه درقهوه خانه هانشسته درميان خود سرگرم مي شوند آغاز كرد،اخوان المسلمین در زمانی که فعالیت مثلث آتاتورک، رضاخان و امان الله خان- در ترکیه، ایران و افغانستان- برای استقرار رژیم هایی غرب گرا- ترکیب سکولاریزم و خودباختگی- به اوج رسیده بود و جهان اسلام تهدید می شد، در مصر تاسیس گردید وبارنخست اخوان المسلمین را یک راننده که در کانال سوئز شاغل بود،يك باغبان در شرکت، یک درشکه چی بازار، یک صاحب رختشوی خانه، یک نجار محله افرنج، یک آرایشگر خیابان جامع ويك معلم زبان عربی به نام حسن البنا تأسیس کردند. حتي كه اخوان المسلمين مردمان بدماش واوباش را كه درمصر بنام فتيه يادمي شوند هم رهانكرد، ازجمله اين اوباشان ويا فتيه هاي كه اخوان آن را اصلاح كرد وحتي به جهادفرستاد ، مي توان از الحاج كورو نام برد.
أما جمعيت اصلاح برعكس اخوان المسلمين دريك محيط خاص كه پوهنتون ها است وبا يك قشر خاص جامعه كه جوانان است ، وبا همه جوانان هم نه ، با جوانان سكولار ، غرب زده، مود وفيشن پرست،افسار گسيخته ، بقاياي كمونست ها و... كاري ندارند ،فقط با جوانان كه فكر جهادي دارند ويا به گفته خود اين جماعت متذكره احساساتي هستند وغصه مي خورند، سروكار دارند وبه آنها بروچر وچسبك توزيع مي كنند!!!
برادركه مي گفت من استاد حقپرست نيستم قلم خودرا ازنيام خواهم كشيد، اين سخن او مراواداشت كه درپي شناخت استاد حقپرست بروم :
استاد لطف الله حقپرست از پوهنحي شرعيات كابل درزمان حكومت نجيب فارغ گرديده وبه وظيفه استادي آغاز كرده است ،وي طبق كيفيت درسي آن روز پوهنحي شرعيات ودرآن شرائط كه او تحصيل كرده است بايد وي را معذور بدانيم.
ولي او هميشه ازطرف جمعيت اصلاح اذيت شده است زيرا وي به نظراصلاحي ها خرافاتي است ولي علت اصلي اين است كه او عضوجمعيت اصلاح نيست زيرا واجد همان شرايط كه بايد شكار مي گرديد نبود!اين جابودكه مكتوب ترفيع رتبه علمي او بارها درخانه ميز اعضاي جمعيت اصلاح كوته قفلي گرديد.
خوب جمعيت اصلاح آيا كدام وقتي براي رساندن عقيده راستين اسلامي ودعوت بسوي توحيد به سراغ حقپرست رفته است ؟ طبعاً نه ! زيرا وي از آن جوانان پرشور وجهادي نبود!درحاليكه امام شهيد حسن البناحتي درنزد كارگران درمحيط كاري شان براي دعوت مي رفت وشايد بعضي اين كارگران سواد كافي هم نداشتند.
مشكل حقپرست بيچاره اين بود كه عضو جمعيت اصلاح نبود واگر عضو اين جمعيت متذكره مي بود ، باز اگر بت خرافات را پشت كرده مي رفت وآن را با بت هاي مورد پرستش جمعيت اصلاح مانند بت شهوت، بت ثروت ، بت رشوت ، بت شهرت خواهي ، بت تعصب و... ضميمه نموده وهمه را پرستش مي كرد باكي نداشت وشايد هم لقب حسن البناي عصر به بسيار آساني برايش حاتم بخشي مي گرديد!!!
•اركان ده گانه بيعت در نزد اخوان المسلمين قرار ذيل مي باشد:
•الفهم
•الإخلاص .
•العمل .
•الجهاد .
•التضحية .
•الطاعة .
•الثبات .
•التجرد .
•الأخوة .
•الثقة .
طوريكه مي بينيم يكي ازاين اركان تجرد مي باشد وازواژه تجرد استفاده شده است،وهدف از آن اين است كه كسي كه به جماعت اخوان المسلمين مي پيوندد، طبق آيه : (قل إن صلاتي ونسكي ومحياي ومماتي لله رب العالمين) بايد تعهد بسپارد كه از هروابستگي، ازجاذبيت خاك ، سنگيني گوشت ،لحاف نرم ،‌ آغوش گرم وفضاي امن وآرام بريده خودرا فقط به خدا مي سپارد وفرش خانه اش زمين وسقف بام وي آسما ن مي باشد، خلاصه زندگي اش وقف خدمت به اسلام بوده ودرهر كار چي مادي وچي معنوي حصول رضاي خدا هدف وي مي باشد، حتي كه امام شهيد حسن البنا كسي را كه مي خواست به جماعت اخوان بپيوندد ، به او وظيفه مي داد تا يك شب را درقبرستان ودريك قبركهنه وويران شده سپري كند!
جمعيت اصلاح ازاين اركان بيعت كلمه تجرد را بيرون استخراج نموده نخست آن را به تجريد تحريف نمودند ودرباره آن طبق خواست هلباوي وهلباوي ها،‌ نظر ديگري ابراز نمودند وتجريد نزد اين جماعت متذكره اين است كه كسي كه به جمعيت اصلاح نمي پيوندد، اگرچي تفسير في ظلال القرآن شهيد سيد قطب را همراه با اصول العشرين امام شهيد از بر حفظ داشته باشد، بايد او تجريد شود، يعني باوي داد وستد صورت نگيرد،رابطه خويشاوندي باوي برقرار نشود،باوي حرف زده نشود،درهيچ موردي باوي كمك وهمكاري صورت نگيرد، به وي سلام داده نشود وباچهره عبوس وپيشاني چين خورده بايد ازپهلويش رد شد وهرگاه زمينه مساعد شد بايد يك ضربه علمي، اقتصادي، سياسي و... محكمي نيزبروي واردگردد!واگركارش به يكي ازاعضاي جمعيت اصلاح كه درپست دولتي ظيفه دارد ارتباط داشت وازمراجع بالاتر مكتوبي براي اجراي قانوني كار خود آورد، اين مكتوب بايد درخانه ميز قفل گردد تاكه ماه ها وحتي سالها بروي بگذرد، يعني به هدر دادن يكي ازثروت هاي امت اسلامي كه وقت است با اين همه بي باكي وخون سردي!!! عين همان قطع نامه ظالمانه را كه مشركين قريش دربرابر پيامبر(صلي الله عليه وسلم) وامت نوپاي اسلامي درمكه صادر نموده وآنهارا در دره بني هاشم محاصره كرده بودند!
•أسماء ونام هاي مانند أسامه ،أسد، هشام،عثمان،حمزه، ليث، صعب ،مصعب و... كه همگي يكي ازنام هاي شير درزبان عربي مي باشد،زيرا شير درزبان عربي تقريباً صد نام دارد،ويا معني درشت ،سفت ويا قاطع را افاده مي كنند،وهمچو نام ها درجامعه صحابه درعصر پيامبر(صلي الله عليه وسلم ) موجود بود وبزرگترين فرزند استاد محمد قطب هم بنام اسامه است.
•ولي جمعيت اصلاح با همچو نام ها والقاب شديداً مخالفت دارد، زيرا همچو نام ها به نظر اين جمعيت متذكره معني تند وتندروي را افاده مي كند،حتي يكي از بزرگان اين جمعيت، صارم تخلص مي كرد ، وصارم علاوه ازينكه يكي ازنام هاي شير درزبان عربي است ، معني شمشير وقاطعيت را نيز افاده مي كند،اين اصلاحي طي يك محفل باشكوهي تخلص خودرا از صارم تغييرداده وتخلص ديگري برگزيدوبه همه گوشزد نمود كه او ديگر نه شير است ونه شمشير ونه داراي تصميم قاطع !!!
•اعضاي جمعيت اصلاح ،خيلي خوش مي شوند اگربرايشان كف زده شود وكسي به استقبالشان برخيزد.
درحاليكه روزي امام شهيد حسن البنا با تعداي از برادران اخوان براي سخنراني به يكي از روستاهاي مصر مي رود ، درنيمه راه از طرف مردم مورد استقبال باشكوهي قرار مي گيرد، ودردو طرف راه مردم ايستاده به وي احترام مي كنند،بعد سخنان اورا با شعارها وفريادها همراهي مي كنند ، بعد ازسخنراني، برادران با امام شهيد داخل حويلي كه تدارك ديده شده بود مي روند، يكي از برادران مي گويد ناگاه امام را گم كرديم ، درجستجوي او شديم،ديديم كه دريك كلبه ويرانه كه درگوشه آن حويلي بود تنها نشسته است واشك مي ريزد، گفتيم اي حسن !امروز بايد خوش باشيم زيرا مردم به سخنان ما گوش مي دهند ومارا چنين بدرقه مي كنند!امام گفت : نه ! پيامبران اين چنين استقبال نمي شدند، من مي ترسم كه به بيراهه روان نباشيم.
خلاصه سخن اينكه اگرجمعيت اصلاح را درمعيار وميزان سخنان شهيد سيد قطب درتفسير في الظلال قرار دهيم بخوبي درك مي كنيم كه اين جمعيت متذكره هيچ رابطه فكري وايدئولوژيكي با اخوان المسلمين ندارد، ازسخنان شهيد سيدقطب درتفسيرسوره انعام چنين برمي آيدكه:(هميشه دربرابر احزاب ونهضت هاي اسلامي چهارگروه جامعه ائتلاف نموده وباهم سازش مي كنند وهمه شان دريك سنگر عليه نهضت اسلامي جبهه مي گيرند ، اين چهارگروه طاغوت، فيودال،مطبوعات وملاهاى دربارى طاغوت هستند).
ما ائتلاف اين چهار گروه را درمقابل اخوان المسلمين درمصر مشاهده كرديم،مطبوعات، اخوان را جاسوس هاي اسرائيل معرفي كرد، ملاهاي دربارى ازهرى فتوا داد، جمال ناصر طاغوت اخوان را اعدام كرد وفيوداليزم انگليس وآمريكا براي جمال ناصر طاغوت جايزه داد، واين حالت عليه اخوان هنوز هم ادامه دارد!
أما درقسمت جمعيت اصلاح عكس آن ر امشاهده مي كنيم، مطبوعات خاموش است، ملاهاي بارى ليس هم خاموش است، وطاغوت زمينه را برايشان مساعد ساخته واين جمعيت متذكره درزير سايه پرعطوفت طاغوت درحال رشد فزاينده است وفيودال هاي غربي ، اروپايي وخليجي هم دولار هاي بي شماري را دركچكول چنده شان مي ريزد! و جالب اينست که دهن کچکول چنده شان در کشور هاى خليجى و در ميان مسلمانان اروپائى بنام جهاد مسلحانه باز ميشود.
واين پروژه ادامه دارد