د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

آقای سپنتا دارندۀ یک سند "دکتورا" نباید خارج موضوع "لفاظی" کند!

ولی احمد، منصوری 24.02.2015 10:51

موضوع اصلی نشست "عنعنۀ عدم تشدد در منطقه" بود، آقای سپنتا "سخنرانی" خود را در لابلایی یک صدو دو سطر از طریق ٨ صبح پخش نموده است، تا آنرا به خوانش بگیریم، که گرفتیم. اینک ببینیم که "وزیر-مشاور" آقای حامد کرزی چه می نویسد؟

در سطور ١ -٣ : با خطاب به آقای کرزی، آقای عبدالله، جناب بلور صاحب، خانم‌ها، آقایان و مهمانان می پردازد به "سخنرانی" خویش.

در سطور ٤-١٦ : یعنی فقط در سیزده سطر از مهاتما گاندی و پادشاه‌ خان (خان عبدالغفار خان) تذکری کوتاهی میدهد و در خلال همین سیزده سطر این موضوع را نیز می گنجاند که "من شخصا با آرا و افکار این بزرگان (مهاتما گاندی و پادشاه‌خان) بیشتر از طریق مطالعات عمومی‌ صلح و به‌خصوص از طریق یوهان گالتونگ آشنا شده‌ام."

تبصره: در این سیزده سطر بر علاوۀ آنکه سپنتا از کارکرد های مهاتما گاندی و پادشاه‌ خان یک تذکر بسیار کوتاه و گذرا می دهد، به اصطلاح عام "خیز می زند" به سمت شخصی به نام "یوهان گالتونگ". شاید آقای سپنتا خواسته باشد نزد آقای کرزی به حیث "وزیر-مشاورش" و همچنان در نزد یک تعداد کسان دیگر، به اصطلاح "اظهار فضیلت" نموده باشد، که ولله این بنده "کلان کلان آدم های دیگر" را هم می شناسم.

مگر سوال اینست نزد یک تعداد زیادی از هموطنان ما شاید این باشد که این "یوهان گالتونگ" کیست که "وزیر-مشاور" آقای کرزی، آقای سپنتا حتی خان عبدالغفار خان و مهاتما گاندی را نیز از طریق او شناخته است، و یا آیا قابل سوال نمی باشد که وزیر خارجۀ سابق افغانستان چرا ، به چه نوع و به چه منظوری دو شخصیت برجستۀ منطقۀ خودش را از طریق "یوهان گالتونگ" می شناسد و بلاخره این "یوهان گالتونگ" کی است؟

در این موضوع اگر لفاظی های آقای سپنتا را دقیقا زیر بررسی بگیریم متوجه دو موضوع جالب میشویم، اولی این که آقای سپنتا در نبشتۀ یکصدو دو سطری شان فقط سیزده سطر کوتاۀ آنرا به اصل موضوع که "عنعنۀ عدم تشدد در منطقه" میباشد، تخصیص داده است و دومی آنکه "یوهان گالتونگ" را وارد بحث "عنعنۀ عدم تشدد در منطقه" نموده است، آن هم بدون معرفی نمودن "یوهان گالتونگ"، که این خود یک روش غیر علمی و یک نوع "لفاظی" به نظر میرسد.

در اینجا باید تذکر کوتاهی داد که "یوهان گالتونگ" یک ریاضی دان نارویژی میباشد که در رابطۀ صلح تحقیقاتی زیادی نموده است و از خلال نبشته های وی یک رویۀ "ضد امریکایی و طرفدار روسی" وی به مشام میرسد.
چنانچه Bruce Bawer مولف کتابی به نام
While Europe Slept: How Radical Islam is Destroying the West from Within
"یوهان گالتونگ" را در ,New Yorker City Journal, 2007 یکی از طرفداران دیکتاتوران کمونستی می خواند. پس: چو عیبش بگفتی هنرش نیز بگو، پس آقای سپنتا نظر به چه لزومدیدی در یک بحثی که پیرامون "عنعنۀ عدم تشدد در منطقه" میباشد، بطور مستقیم و یا غیر مستقیم برای کسی که به طرفداری به کشور روسیه و همچنان به طرفداری از دیکتاتوران کمونستی متهم میباشد، تبلیغ و ترویج می نماید؟ دلیل چیست؟


در سطور١٧-٣٥ : در این قسمت آقای سپنتا باز هم خطاب به خانم‌ها و آقایان، موضوع بحث را به یک سمت تاریخ مدنیت های در درازنای تاریخ می خواهد چیزی بگوید که نا گفته می ماند. از ظهور دین اسلام و فرزانگان دینی ما و تقابل نظریات آنها با همردیف ساختن داعش، القاعده و طالبان چیزی می نویسد.

بعد اندکی "خراسان بازی" می کند.
بعد از مولانا و حقیقت جویی مولانا حرفی به میان می آورد.
بعد نظر حافظ شیرازی را در قسمت داوری بیان می دارد.
بعد جنگ "رندان و زاهد" را از زبان حافظ شیرازی وارد موضوع می نماید و همچنان اززبان حافظ شیرازی "بدر افتادنی از پردۀ تقوا و از دست دادن بهشت توسط پدری" را وارد موضوع می نماید.


در سطور ٤٥ - ٥٠: دفعتا آقای سپنتا ادبیات، شعر و شاعری را رها داده باز خطاب به خانم‌ها و آقایان، دفعتا با تغیر کرچ به بحث "تسامح در دموکراسی" و "تبلیغات به جمهوری هند" میپردازد.

در سطور٥٠-٥٧ : آقای سپنتا از جنگ وخشونت و "تروریسم طالبان، داعش، بوکو حرام، القاعده و همفکران آن‌ها" سالاد کلمات ساخته همچنان به طور غیر مستقیم از "واقعیت ساختارها، سیاست‌ها و روابط غیرعادلانه‌ای که چنین خشونت‌هایی را بازآفرینی می‌کنند و برای رشد آن‌ها سرزمین‌های فکری و جغرافیاهای مساعد را فراهم می‌آورند" می نالد.

در سطر ٥٧ نبشتۀ خود آقای سپنتا خواهشی تعاریف قهر، خشونت و جنگ را در سر می پرورانند، که متاسفانه تا اخیر نبشتۀ شان کدام تعریفی علمیی در بارۀ این سه اصطلاح بدست آورده نمی شود.

بر علاوۀ اینکه آقای سپنتا اصطلاحات مطرح شدۀ شانرا در سطر ٥٧ نبشتۀ شان ، که قهر، خشونت و جنگ میباشند، به بحث میگیرند، و برای هیچ یکی از آنها تعریف دقیق و علمیی ارایه نمی دارند، جناب ایشان اصطلاح "صلح" را نیز در بحث پراگندۀ ایشان داخل نموده و برای ثبوت گفتار نا منظم ایشان هر چند سطر بعد به کلی گویی می پردازند. مثلا جناب ایشان چندین بار می نویسند که :

"از منظر علوم اجتماعی" و یا " در سطح برنامه سیاسی نیروهای اجتماعی دموکراسی‌خواه".

آیا همه علوم اجتماعی یک منظر دارند و آن هم در "جیب بغلی" آقای سپنتا قرار دارد و یا نیروهای اجتماعی دموکراسی‌خواه همه به برنامۀ سیاسی آقای سپنتا که هر لهظه در تغیر میباشد کدام همخوانیی دارد، که جناب سپنتا این طور کلی گویی ها دارد؟

به هر صورت موضوع اصلی بحث "عنعنۀ عدم تشدد در منطقه" بود و سخنرانی آقای سپنتا بر محور اصلی بحث نمی پیچید، بلکه زیادتر شکل "از هر چمن سمنیی" را دارا بود. زمانی که شخصی با داشتن مدرک دکتورایی آن در رشتۀ اصلی خودش به "سخنرانی" می خیزد، باید در محور اصلی بحث بپیچد، نه به خارج موضوع.

منبع: ٨ صبح. سخنرانی رنگین دادفر سپنتا در همایش «عنعنه عدم تشدد در منطقه»
دوشنبه ۴ حوت ۱۳۹۳
http://8am.af/spanta-speech-afghanistan/