د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

کانکور زده گی های آقای سپنتا (قسمت پنجم)

عبدالصبور، قادری 28.07.2014 18:57

در این قسمت از این سریال می پردازم به بررسی بخشی از یکی از مقالات اخیر آقای سپنتا که تقریبا یک هفته قبل تحت عنوان " ملت- دولت شهروندان گفتمان ضد نژادگرایی تباری" در ٨ صبح ، به تاریخ ۳۱ سرطان ۱۳۹۳ مطابق ٢٢ جولای ٢٠١٤ میلادی اقبال نشر را حاصل نموده است.

نخست همان سطور مقالۀ آقای سپنتا را که این بحث مورد بررسی می گیرد ، خدمت شما عزیزان تقدیم می گردد و قضاوت است به دست اهل خرد.
آقای سپنتا می نویسند:

"ملت- دولت شهروندان گفتمان ضد نژادگرایی تباری
من هم مانند بسیاری از شیفتگان این خاک، بر این باورم که افغانستان خانه و میهن همه ما است. زیبایی و قدرت کشور ما در تنوع قومی آن است. سوالی که از سال‌ها بدین‌سو مرا به خود مشغول داشته، این است که چگونه می‌توانیم این تنوع قومی را در یک فرایند و چارچوب یک افغانستان یک‌پارچه، بر بنیاد عدالت و برابری در یک دمواکرسی پر از تسامح تحقق بخشیم. "
منبع: http://8am.af/1393/04/31/plotical-rangin-spanta-government/


ابتدا می خواهم بدانم که جناب آقای سپنتا به حیث یک وزیر خارجه اسبق ، مشاور امنیتی فعلی آقای کرزی و همچنان دارندۀ یک "دوکتورا" با نوشتن و یا انتخاب نمودن چنین عنوانی ، متشکل از چند کلمۀ پهلوی هم قرار داده شده ، چه میخواهند بگویند.

آیا کدام هموطن محترم ما ، بلخصوص هموطنان تحصیل کردۀ ما چه معنی را از عنوان این مقالۀ آقای سپنتا می گیرند ؟

" ملت- دولت شهروندان گفتمان ضد نژادگرایی تباری"

سوالی که در این رابطه به تشاویشم می افزاید اینست که آیا آقای سپنتا در زمان که وزارت خارجۀ افغانستان را پیش می بردند ، عناوین موضوعات علایق افغانستان را هم در سطوح بین المللی به همین نوع و به همین کیفیت انتخاب می فرمودند ، ویا نظر به مشکلات و ملحوظات زبان های خارجی ، کار دشوار تر افتاده بود؟

به هر صورت برداشتم از مقالۀ ٢٠٨ سطری آقای سپنتا وعنوان بی سر آن این شد که باز هم با " از هر چمن سمنی " طرف گشتم که علاوه بر آنکه بحث جناب ایشان کدام محوری مخصوصی ندارد عجایب و غرایب متضادی نیز در سطور مقالۀ جناب ایشان شوه سرایی دارند. مخصرا می پردازم به چند نکته در رابطۀ این نبشتۀ جناب ایشان:
١. هرگاه از کنار عنوان بی سر این مقاله بگذریم ، میرسیم به سطر اول آن که آقای سپنتا آنرا به کلمۀ "من" آغاز می کند. آیا آقای سپنتا را کسی تا حال رهنمایی نکرده است که در یک نبشتۀ نسبتا علمی نوشتن کلمۀ "من" زاید میباشد، وبلخصوص نبشتۀ نسبتا علمی را با کلمۀ "من" به جز از "کانکور زده گی" نویسنده چیزی دیگری را کمتر می رساند. بدون شک که در شعر چنین امری صدق نمی نماید. چنانچه حضرت ابوالمعانی بیدل ، بلخصوص در قسمت توسعه به آموختن ، می فرمایند: من نمی گویم زیان کن یا به فکر سود باش ...
مگر قسمیکه بدان اشاره ننمودم ذکر کلمۀ "من" در یک مقالۀ نسبتا علمی زاید میباشد و ازآن رو این عمل غیر علمی آقای سپنتا کفایت می کند دکترای آقای سپنتا را در نزد ملت رنجدیدۀ ما به "تعویق" اندازد!

جملۀ اول آقای سپنتا در مقاله چنین است:

"من هم مانند بسیاری از شیفتگان این خاک، بر این باورم که افغانستان خانه و میهن همه ما است."

آیا آقای سپنتا تازه از این موضوع اطلاع پیدا کرده اند که افغانستان خانه و میهن همه ما است ، که این موضوع را به ما اطلاع میدهند ، که فکر نمی کنم اینطور باشد. پس دلیلی که "داکتر عزیز ما" این مقاله خود را با این جملۀ "من دار" آغاز نموده اند چه میباشد ؟ بعد از غور بالای این جمله زود متوجه می شویم که آقای سپنتا در این جمله خود را از جملۀ شیفتگان این خاک معرفی میفرمایند.هرگاه از تبلیغات و "کامپاین" بازی آقای سپنتا که خود در حق خویش روا داشته اند بگذریم می بینیم که شیفته در لغت معنی آشفته ، دلباخته و عاشق را میرساند. آیا عشق آقای سپنتا نسبت به این خاک به جنون تبدیل شده که از سوختاندن این خاک هم باکی نه نموده اند یا چطور؟

سوالی دیگری که پیدا می شود اینست که ایا بخاطر همین آشفته گی هایش است که آقای سپنتا از بیشتر از چهل مملکت دنیا عسکر و توپ و تانک و طیاره به صد نوع "هیله و نیرنگ" طلب می دارد، و یا خیر؟

به هر صورت می رویم سراغ جملۀ بعدی و یا جملۀ دومی آقای سپنتا در این مقاله که در ظاهر امر شیرین و نیکو جلوه می نماید.

٢. آقای سپنتا در جملۀ دومی این مقالۀ خود می نویسد:

"زیبایی و قدرت کشور ما در تنوع قومی آن است. سوالی که از سال‌ها بدین‌سو مرا به خود مشغول داشته، این است که چگونه می‌توانیم این تنوع قومی را در یک فرایند و چارچوب یک افغانستان یک‌پارچه، بر بنیاد عدالت و برابری در یک دمواکرسی پر از تسامح تحقق بخشیم."

سوال اینست که این "دموکراسی پر از تسامح" آقای سپنتا کدام نوع دیموکراسی میباشد؟
آیا آقای سپنتا باز "چیستان سرایی" پیشه گرفته ویا "ماده رندی" اختیار می ورزد؟

موضوع از این قرار است که آیا آقای سپنتا میداند که کلمۀ "تسامح" چه معنی میدهد ویا باز هم مانند بکار گیری کلمات "قلمبه سلمبه" وبدون یک تعریف علمی اصطلاحات و یا یا ذکر نام های کم نشان چون "مارکوز قولطه " ، "جان رای بوبو" وغیره ، بدون یاد آوری دقیق از کمالات آنها ، خواهان اظهار فضیلت می باشند.

نظر به برداشت این بنده از قضایا آقای سپنتا ،

بلخصوص پس از سنگ اندازی های ذکر شدۀ آقای سپنتا در پروسۀ صلح دولت با طالبان ،
بعد از رد صلاحیت های آقای سپنتا از طریق پارلمان افغانستان،
ویا هم بعد ازپشتیبانی های آقای سپنتا از قانونشکنی های متواتر،

دموکراسی را آن قدر "پر از تسامح" ساخته اند که دیگر در داخل یک دموکراسی جایی برای "تسامح" باقی نمانده است، زیرا کلمۀ "تسامح" در اینجا درست به معنی "سهل انگاری" می باشد.

در هر صورت آقای سپنتا باید الف بای میتود های علمی را فرا گرفته و نیز در عمل پیاده نمایند ، تا از حالت "کانکور زده گی" رهایی یابند.

مثلا وقتی در یک مقالۀ خود
١. عنوان واضع انتخاب فرمایند.
٢. به کلمۀ "من" و همچنان از تعریف خود شروع نکنند.
٣. همچنان در خلال بحث خود از ذکر "من" ، "من" گفتن ها و یا "من" ، "من" نوشتن ها اجتناب جدی ورزند.
٤. از اصلاحات و بلخصوص از ترکیب اصطلاحات تعریف و یا تعاریفی دقیق نمایند.
٥. حق و نا حق با ذکر نام های ، بدون معرفی کمال صاحبان نام ، اظهار فضیلت ننمایند.




ادامه دارد