د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

کانکور زده گی های آقای سپنتا (قسمت سوم)

عبدالصبور، قادری 24.07.2014 17:59

آقای سپنتا روز سه شنبه ٣١ سرطان ١٣٩٤ مطابق ٢٢ جولای ٢٠١٤ میلادی در مجلسی که تحت نام "چارچوب و اولویت‌های دولت وحدت ملی" از سوی انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان برگزار شده بود ، گفتند:

"مشروعیت و اعتبار نهادهایی که انتخابات را مدیریت می‌کردند، در اذهان مردم افغانستان و مردم جهان از بین رفت."

منبع: ٨ صبح ، چهارشنبه ۱ اسد ۱۳۹۳
http://8am.af/1393/05/01/doctor-spanta-afghanistan-plotical

آقای سپنتا نظر به کدام دلیلی علمی و یا هم منطقیی این ادعا را می نمایند که مشروعیت و اعتبار نهادهایی که انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را مدیریت می‌کردند، در اذهان مردم افغانستان و مردم جهان از بین رفت.

از آن جایی که آقای سپنتا نه تنها اینکه نماینده گی مشروع و قانونی مردم افغانستان را ندارند ، بلکه نماینده گان مردم وظیفۀ وی را ، در پست وزارت خارجه ، به تعلیق درآوردند ، پس نظر به کدام اساس علمیی ایشان ادعا دارند که مشروعیت و اعتبار نهادهایی که انتخابات را مدیریت می‌نمایند، در اذهان مردم افغانستان از بین رفته است ؟

این ادعای آقای سپنتا به کدام پایۀ علمیی می تواند از خود استواری نشان دهد ؟

و اینکه آقای سپنتا ادعا دارد که مشروعیت و اعتبار نهادهایی که انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را مدیریت می‌نمایند، در اذهان مردم جهان از بین رفته است ، به کدام پایۀ علمیی و یا سندی می تواند از خود استواری نشان دهد ؟

آیا این مردم افغانستان و یا مردم جهان اند که ساختار دولتی زدایی می کنند و یا آقای سپنتا ؟

لطفا آقای سپنتا بفرمایند بگویند که کی می گوید که مشروعیت و اعتبار نهادهایی که انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را مدیریت می‌ نمایند، در اذهان مردم افغانستان و مردم جهان از بین رفته است ؟

آیا نزد آقای سپنتا این "از بین رفتن مشروعیت و اعتبارنهادهایی که انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را مدیریت می‌نمایند" شبیۀ همان "از بین رفتن مشروعیت و اعتبار" مجلس نماینده گان مردم افغانستان ، البته پس از به تعلیق انداختن چوکی وزارت جناب ایشان، میباشد ؟

آقای سپنتا در نشست سه شنبه ٣١ سرطان ١٣٩٤ در ارتباط به قانون شکنی ها و امتیاز طلبی های آقای عبدالله و شرکایش گفت : "وقتی احساسات توده‌ها در چنین مواقعی بر افروخته شود، کنترول، مدیریت و حاکمیت بر چنین احساساتی بسیار سخت و دشوار است." (منبع ٨ صبح ، همان جای بالایی.)
به نظر آقای سپنتا از این رو "حکومت وحدت ملی" یگانه راه‌حل است.

مگر متاسفانه آقای سپنتا تا هنوز فرق بین یک "حکومت وحدت ملی" و یک "حکومت ایتلافی" را هم به درستی نمی دانند ، زیرا جناب ایشان می فرمایند: "«رک و پوست‌کنده بگویم که حکومت وحدت ملی این نیست که کسی از طریق نهادهای موجود به حیث رییس‌جمهور انتخاب شود، بعدا هرچه دلش خواست انجام دهد. بلکه به این معنا است که دو نیروی بزرگ سیاسی که امروز سربلند کرده‌اند، خوب یا بد، خوش ما می‌آید یا نمی‌آید، این دو نیرو برمبنای مسوولیت‌های ملی و میهنی خود باید بنشینند و سازمان و حکومت آینده افغانستان را تقسیم کنند، به‌شمول برنامه اصلاحات."(منبع ٨ صبح ، همان جای بالایی.)

آیا مگرخدای نا خواسته علمیت و قانونیت در افغانستان عزیز در معرض نابودی قرار گرفته‌ اند که به آقای سپنتا که هنوز فرق یک "حکومت ایتلافی" را با یک "حکومت وحدت ملی" کرده نمی داند ، اجازۀ چنین کلان کاری ها را می دهند تا از این هم بیشتر "نهاد دولتی زدایی و قانون زدایی" فرماید؟

آقای سپنتا که در مقابل اعمال احساساتی طالبان ، گروپ آقای حکمتیار ، گروپ آقای حقانی در چهل مملکت دنیا در پی عسکر، کارتوس و توپ و تفنگ و طیاره سرگردانی های دارد اما در مقابل اعمال احساساتی آقای عبدالله وگروپ ایشان می گوید: «سیاست باید راهگشا» باشد.

سوال در ایجا این اینست که چرا بام فکری آقای سپنتا دو هوا دارد. وقتی صحبت از مذاکرات صلح ، یعنی «سیاست راهگشا» با طالبان و یا برای طالبان باشد ، آقای سپنتا از استقلال عمل حکومت افغانستان صحبت می کند ، بر قانونیت ، قوانین افغانستان و قانون اساسی افغانستان تاکید و پا فشاری عمیق و شدید خود را نشان می دهد. مگر زمانی که صحبت از مذاکرات صلح با گروپ آقای عبدالله ، آشتی گروپ آقای عبدالله با دولت و نهاد های دولتی افغانستان میباشد ، آنزمان آقای سپنتا قانون ، قانونیت و حتی قانون اساسی افغانستان را ، نهاد های دولتی افغانستان را نا دیده گرفته از راۀ حل سیاسی صحبت می نماید.

قسمیکه یکی از هم میهنان ما در جایی نوشته بود ، من آنرا در اینجا در رابطه با اظهارات اخیر آقای سپنتا هم یاد آور می شوم و آن اینست که " اگر راۀ حل سیاسی می پذیریم و یا هم اگر راۀ حل قانونی می پذیریم باید عملکرد ما برای همه گروپ های که دولت و نهاد های دولتی افغانستان را قبول ندارند یکسان باشد."

آیا آقای سپنتا بدین نظر اند که بخاطر احساساتی شدن یک گروپ قانون اساسی هم باید تغیر بخورد ، قانونیت را هم به باد فنا بسپاریم ، مگر احساساتی شدن سه گروپ دیگر را با توپ ، تانک ، طیاره و عسکر جواب بدهیم. و یا اینکه آقای سپنتا به این فکر اند که یک گروپ احساسات دارند و سه گروپ دیگر از بجای احساس ، و یا احساسات ندارند بلکه "تروریزم" دارند؟

اگر نظر آقای سپنتا واقعا همین باشد که در سه و نیم سطر اخیر آنرا تعریف کردم ، پس باید گفت:
قربان شوم خدا را بام فکری سپنتا و دو هوا را!

آیا میتواند امکان پذیر باشد که آقای سپنتا مسوولیت‌های ملی و میهنی خود را با بام فکریی که دو هوا داشته باشد انجام دهد؟

بیتی بیادم آمد که می گوید:

اگر این مکتب است و این معلم حال اولاد وطن خراب می بینم.


ادامه دارد