د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

تفکر انتقادی قدمی در راه تکامل رشد فکری

همت پروانی 01.01.2009 15:40
امروزه جوانان در معرض اخبار و اطلاعات نامحدودی قرار دارند که از طریق رادیو، تلویزیون، ماهواره اخبار, مجلات و… به آنان ارایه می‌شود. بخشی از این اطلاعات سالم و قسمتی دیگر از آن ناسالم و اشتباه است. پس بخاطر تشخیص مطالب وافكار سالم از ناسالم جوانان بيك تفكر خلاق نياز دارند, تفکری منطقی که بر نحوه تصمیم‌گیری جوانان تمرکز می نماید و بر عملکرد آنها اثر می‌گذارد و تعیین می‌کند که جوان چه تصمیمی بگیرد یا چه عملی را انجام دهد. تفکری که برای قضاوت و نتیجه‌گیری به جستجوی شواهد، ودلایل، می‌پردازد, و یا برای رسیدن به چنین قضاوت و نتیجه‌گیری‌ها خواستار دلایل، وشواهد می گردد.
پس جوانان باید سعي نمايند تا اطلاعات، گفته‌ها و نظرايات و افكار را بررسی کنند و هیچ اندیشه، پیشنهاد یا نظری را بدون ارزیابی نه رد کنند و نه بپذیرند. در نتيجه برای دفاع و حمایت وياهم پذیرش از يك فكر واندیشه دلایل واقعی وقناعت بخش ارایه گردد. تا بتوانند واقعیت‌ها را از افکار، حدسیات، مفروضات را از عقاید جدا کنند.
و در صورت نمایان شدن اغلاط, خطاها و اشتباهات درمعلومات ارائه شده بصراحت کامل و جرئت فوق العاده نظر واندیشه ویاهم فکر مذکور را مورد نقد قرار داده وموارد خطاها واشتباهات آن را بطور منصفانه انگشت نشان نمایند, وخواهان دلایل مقنع از جانب ارائه کننده آن گردند.
زیرا پزیرفتن افکار واندیشها وحتی اخبار واطلاعات بدون هیچ نوع تفکر در درستی ونادرستی آن سبب میکردد, تا انسان همه آنچه که برایش از منابع مختلف تقدیم میگردد قبول کند وبر محتوای آن عمل نماید وبالآخره درراه دفاع ازهمان نظریه برخیزد بدون اینکه صحت وسالم بودن آن را درک کرده باشد. که در نتیجه شخصیت او از بین میرود ودرگرداب تردد غرق میشود.
لیکن نباید از کاه کوه ساخت, وهمه چیز را بعینکهای سیاه دید. ونه بحدی تحت تأثیر آن قرار گیرد, که وجود اشتباه وخطا درآن محال پنداشته شود.
همین عملیه را نقد گویند. واین چیز جدیدی نیست که در عصر مایان کشف شده باشد بلکه میتوان گفت که نقد در چار چوب اندیشه انسان همیشه وجود داشته.
تاریخ نقد وسیر زمانی آن:
واینکه نقد در کدام عصر بوجود آمد ؟ آیا می توان برای پیدایش نقد زمانی تعیین کرد؟ در پاسخ به پرسشهای بالا شواهدی در دست است که به موجود بودن نقد در حیطه اندیشه انسانی از زمانهای قدیم تأکید منماید, حتی قبل از اسلام.
نقد در دین اسلام نیر از جایگاه خاصی برخوردار است که مثال های عملی آن را در سیرت پیغمبر و حیات صحابه وسلف صالح میتوان یافت.
اما نقد به عنوان معیار سنجش که تمام نواحی عمل انسانی را در بر بگیرد. می توان برایش تاریخ مشخص تعیین کرد. واین زمانی است که نقد از محدوده نقد ادبی خارج می شود و تمام جوانب اندیشه و عمل انسانی را فرا می گیرد، به عبارت دیگر نقد بمعنی واقعی اش مورد استفاده قرار میگیرد. اینکه کانت (1724- 1804) از عصرش به عنوان \"عصر واقعی نقد\" نام می برد، منظورش همین مفهوم شامل وهمه گیر از نقد میباشد.
ضرورت واهمیت نقد:
نقد سالم وباهدف جهت کشف خطاها واشتباهات وسرعت معالجه آن از اهمیت خاصی برخوردار است.
نقد ضرورت انسانی است. که بخاطر رویارویی با انحرافات وخطاها که به پیکر ملتها, اقوام, جماعات, ارگانها, وافراد, سرایت میکند بکار برده میشود. ونبودن نقد بمعنی تراکم اشتباهات وخطاها است تا جای که تصحیح آن غیر ممکن گردد.
نقد سهم گرفتن مجموعی دراصلاح.
نقد در حقیقت سهیم بودن همه افراد یک جامعه در روند اصلاح میباشد. زیرا هر انسان در عملیه اصلاح سهم میگیرد, عده ای از طریق عمل, وبرخی از راه تصحیح همان عمل که این دومی را نقد هدفمند وسازنده میگویند.
نقد وظیفه انسانی است.
چنانچه انسان فکر میکند تأمل میکند وعقل خویش را بکار می اندازد, وقتیکه کاری را درمی یابد که از ناحیه شرعی, عقلی ویاهم از ناحیه مصلحت نادرست است, وجدان انسانی اش اورا مأمور میسازد تا سعی نماید حتی الامکان در تصحیح آن بکوشد ویا کم ازکم نقطهای نادرست آن را انگشت نشان نماید. تا دیگران این وظیفه انسانی خویش را بدانند, بتصحیح آن پرداخته, ودراصلاح آن سهیم گردند. و نباید گفت که \"این مسؤلیت من نیست\" زیرا نسبت دادن مسؤلیت بدوش دیگران دلیل واضح بر ضعف شخصیت میباشد.
جایگاه نقد درجامعه ما:
با وجودیکه تخلف تمام جوانب ونواحی زندگی مان را بدون استثنا احاطه نموده؛ می بینیم اکثریت ما با فرهنگ نقد, مراجعه, وپزیرش اشتباهات خویش یک عداوت ودشمنی را آغاز نموده ایم. چه بسطح فرد باشد یا ارگانها وجماعات. دراغلب اوقات نقد یک جریمه نا بخشودنی شمرده میشود که درنتیجه منتقد مجرم وقابل عداوت ودشمنی پنداشته میشود. که بنامها ومواصفات مختلف متهم میگردد. همین است که حکومتها منتقدین خویش را درردیف دشمنان خویش قرار میدهند.
متأسفانه امروزه جماعتها وحرکتهای اسلامی نیز دچار همین مشکل گردیده اند که گاه گاه کسانی که ایشان را نقد میکنند دشمن خویش وبسا اوقات دشمن اسلام عزیز می پندارند. که باین عمل ایشان چنین وانمود میکنند که اسلام فقط درچار چوب همان جماعت یا حرکت و نظریاتش منحصر باشد. پس کسیکه بایشان نیست ولو که خدمتهای ارزنده برای اسلام کرده باشد ویادرصدد کردن آن باشد مسلمان درست پنداشته نمیشود.
مسلمان فکری وهدفمند مسلمان بادرک و بارسالت تنها با کسی خطاب میشود که درمحوطه همان حزب ویا تنظیم مصروف عمل باشد.
اما بسطح افراد, منتقد ویاکسی که دررابطه یک اشتباه ومغالطه که مادرآن قرارداریم صحبت میکند ویاهم مایان را مورد نقد قرار میدهد آنرا پارچه ای از حسد میگماریم.
یک مغالطه دیگریکه اغلب شخصیتها وارگانها دران قرار دارند این است که اکثرا یک اعتراف مجمل واقرارمبهم در رابطه بنقص وتقصیرش تقدیم میکند. پس بسا انسانها عالم تاجر دعوتگر رهبر وغیره در سطوح مختلف زندگی را می بینیم که میگوید: که \"من معصوم نیستم\" ویام مییگوید: \"ما همه انسانها مرتکب خطا شده میتوانیم\" لیکن درهمین جا توقف میکند وفقط بهمین یک اعتراف مجمل مبهم ومجهول اکتفا میکند. که جز یک تعریف عام خطا چیزی دیگری نیست. یک قدم جلوتر نمیگزارد که افراد وانواع خطاها را مشخص سازد که درنتیجه راهی بسوی تصحیح آن هموار گردد.
بلی درست است . هیچ کسی ادعای آنرا نکرده که تو فرشته مقربی هستی که هرگز مرتکب معصیتی نخواهی شد. همگی میدانند که انسان عادی ای هستی نه پیامبر ونه کدام رسولی هستی. فقط یک انسان عادی مانند هزاران انسانهای دیکر.
لیکن تعدادی از مردمان این اصطلاحات را فقط بخاطر تجاهل خطاهای خویش ودفاع ازان بکار میبرند. میخواهند اشتباهات خودرا جامه درست کاری بپوشانند.
بناء این اعتراف مبهم وساده ای که بشر هستی ویاهم اینکه معصوم نیستی.
انسان دچار خطا میشود. هیچ دردی را درمان نمیکند، وهیچ فایده ای را درپی نخواهد داشت. تا زمانیکه در پی تشخیص خطاها, وانواع آن نکینم ودرصدد تصحیح آن نباشیم . زمانیکه بتاریخ صدر اسلام مبینیم وزندگی اصحاب کرام وبالخصوص خلفای راشدین را مورد مطالعه وبرسی قرار میدهیم درمی یابیم که درحقیقت همین است منهج اللهی وهدایت رسول الله صلی الله علیه وسلم. که ایشان آنرا بطور کامل آموخته بودند, ونیز در زندگی انفرادی واجتماعی خویش بران عمل میکردند.
اما آنچه که مایان می بینیم که انسانهای امروزه بالای آن عمل میکینند جز منهج فرعونی چیزی دیگری نیست. که میگفت: (مَا أُرِيكُمْ إِلاَّ مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلاَّ سَبِيلَ الرَّشَادِ) [غافر:29].