زمانی که در مقام دفاع از واحد سیاسی، گفت و گو می کنیم، تکیه بر مجموعه ی داشته های مادی و معنوی، بخش عمده ی ادبیات این گفت و گو می شود؛ اما آیا دقت بر فحوای این موضع، این افاده را عام کرده است که بر ایثار و زحمات چه کسانی، تکیه کرده ایم؟

بسیاری از دارایی هایی تاریخی، مدنی، فکری و فرهنگی که در واحد های سیاسی کنونی، نام های ارزش های کشور های امروزی اند، مشروعیت خویش را برای تحکیم پایه های مملکت و ملت، از عناصری اخذ می کنند که گذشته گان فرهنگی، سیاسی و اندیشمندانِ مدفون در دل خاک می شوند.

اعتلا، عظمت و مجد، حاصل کردار و پندار انسانی بوده است که اگر سهم خودش/ شانس یافته گان، چند آبده و گور خوش ترکیب است، اما آنانی که مُردند و نشانی ندارند، در حالی در عظمت تاریخ تجلی می کنند که هنر آنان، بخشی از تعریف کارنامه های زعما و امرایی ست که روزی سرنوشت توده ها را در دست داشتند.

تاج محل، بنای زیبا و بلند، اما در بند ناف شاه جهان و همسرش مانده است. پس از تکمیل این بنای تاریخی که بیست سال به طول انجامید، پادشاه شیفته ی زن، امر می کند دست ها و پا های بیش از صد ها معمار این بنا را بُبرند تا مانند این تاریخ (تاج محل) آفریده نشود.

خطی با ُابُهت یک مسیر بزرگ، دیوار چین است. چین، این کشور بزرگ، بخشی از بزرگی اش را مدیون این خط کش تاریخ است، اما سهم هنرورانی که این پدیده را گران کردند، در حالی مدفون می شود که دیوار چین، فقط تاریخ واضح آن سرزمین، وانمود می شود.

کوه های سنگی، هنر معماری مردمانی را برجسته می کنند که در میان خاک های صحرای شمال مصر، اهرام اند. فرعون ها و سلاطین، هویت این بنا ها شمرده می شوند، اما ایجاد این شاهکار های کهن، حاصل کدار و پندار کسانی نیز است که می دانستند چه گونه سنگ ها را منتقل کنند و در درازنای صد ها فاصل از اصل، در زمینی استوار سازند که در بیش از چند هزار سال پس از ابداع، شانی دارند به بلندی قله های کوه های واقعی. در سوی دیگر واقعیت، مدنیت ها، شگوفایی و تعالی، در گرو کیاست بزرگانی نیز قید می شوند که سیاستگران استند.

ما در یک عمر هرج و مرج، ادعا و قصاص، گذشته های خویش را ویران کرده ایم و در زمینه ی سیاه و خالی آن، اتهام می بندیم تا حتی دودمان اندیشه و فکر، نیست شود. در اطراف ما، در زنده گی ماتمبار روستایی، بی هویتان ایده زده، همانند ماشین های حذف انسان و زنده گی او، درمانده در شناخت خود، سعی می کنند اعصاری را تاریخی کنند که در میان آن ها اندیشه، خشکیده می شود.

ما پس از تعالی پنج قرن تقلا، در باتلاق شوم سیاسی، از سلفیانی بُریده می شویم که در ایام نفس های راحت آنان، برای انسانیت می پنداشتند در سرپناه و امن شعر بگویند و بنویسند و مجموعه ی بشری نام یافته ی افغان، از گذشته های خویش، به پهنای مکتب هایی بیافزاید که بخشی از سرفرازی آدم به نام های مبارز و مدافع است.

هنرور، به مفهوم امروزی، به آدم هایی اطلاق می شود که با تمثیل پندار های فرهنگی، راه ها و روش ها را خلق و تصحیح می کند. ادای آدم ها در تمثیل هنری، بخشی از فرهنگ مدنی کنونی ست تا در نفس های آن، توحش انسان نیز اصلاح شود؛ اما در گذشته، کشورسازان، معماران و سیاستگرانی که برای خود پیرامون می ساختند(مرز ها) و برای مردم سایه(کشور) نیز هنرورانی بودند که در واقع، بقای ما در زمینه ی گام های تاریخی آنان، تضمین شده است.

مجموعه ی هنرور، به طیفی از کلیت بشری گفته می شود که اگر در کرامت انسانی و عزت نفس، ذاتاً یکی ست، اما با بروز عواطف و احساسات، گاه در عمل به خلق شگفتی هایی می پردازد که از زمان پیدایش تاریخ در هزاران سال قبل، نمونه های آن در سیاست، در اراده و بازوی بزرگان، معماری و مدنیتِ آن از پنجه ها و دستان سازنده گان، و از طبیعت آن، مکتب های عظیم فکری برخاسته اند که در فراسوی خیال، تجلی می یابند و در نوسان چهار فصل، در پیوند به سردی ها و گرمی ها، ادبیات می سازند، که تاثیر آن ها به قدری ست که وقتی مایه می گیرند، شگفتی تخلیق یک شهروند شهر های سرد، خنک خوش یک گرمازده ای می شود که آن را دورتر از او، در شهر های آفتاب زده می خواند.

یک طیف متفاوت بشری که گفتیم در کرامت و عزت نفس، در ذات یکی ست، اما با توان بروز اندیشه ها که عمل و آهنگ می شوند، در سمت و سوی زنده گی، به میزانی نقش دارد، که خواسته باشیم با مهندسی مولفه های اقتصادی و سیاسی، به امور مردم و مملکت برسیم.

چرا هنروران ویژه اند؟ سوالی ست که پاسخ آن در بازتاب افکاری یافت می شود که در اجتماع مردم، اگر نوستالژی باشد، دیرینه ای است که از بزرگی ها و سرفرازی ها می گوید، و اگر حال باشد، از اثراتی محظوظ می شویم که به خرد جمعی مبدل می شوند.

مردم ما بیداری ها و نگرانی های خویش را از حافظه ای دریافت می کنند که آنان را به حیاط کردار نیاکان بزرگ می کشاند و در استمرار حیات کنونی، مراقب اند آن چه در چپ و راست شان، به تحریک مصالح انسانی کمک می کرد، روایت مهر کدام آدم هاست که بیشتر اندیشیده اند و عمل کرده اند.

تفاوت های انسانی، زمانی آشکارتر می شوند که تخلیق انسانی، از صورت معمول می گذرد. ما در افغانستان عزیز، بیشتر مدیون آن هنرورانی استیم که در 5 سده ی اخیر، مدام مبارزه کرده اند و مهمترین بنا و هنر خویش(ملت و مملکت افغانستان) را به یادگار گذاشته اند

نام ما با نقر واضح در گوشه ای از زمین بزرگ، در 24 ساعت یک روز، با 365 روز یک سال و در گردش زمین در فضای لایتنهایی، معماری بزرگ و جاودانه ای ست که هنرورانی آفریده اند؛ و این، مهمتر از همه است.