در فرصت دیگر، در مقاله ی «بعضی علایم ناخوش»، تبیین خواهم کرد که یک موج نو رسانه یی ضد پشتون ها در فضای مجازی، راه افتاده که با حمایت مالی و سیاسی، توام است.  

در این اواخر، چند رسانه ی دیگر مجوس به نام های «ایران ویر»، «ایران انترنشنل» «و اندیپندنت فارسی»، عرض وجود کرده اند که در تمام آن ها جا هایی مشخصی برای امور افغانستان، ترتیب داده شده اند. در مدت کمی که این رسانه ها ابراز وجود کردند، شاهد انواع بینش های ستمی گری فارس زده در آن ها شده ام که تقریباً اکثر افغان و پشتون ستیزان در آن ها چیزنویسی کرده اند. 

عموماً رویکرد مجوسی در منطقه، شامل کشور تاجکستان نیز می شود، اما آن چه در فعالیت های نو ضد ما باب کرده اند، کاملاً ضد افغانی اند. در این میان، رسانه ی «ایران انترنشنل» در کابل، دفتر باز کرده است و با استخدام شماری، سعی می کند به جریان مصادره ی هویت های قومی(فارسی زبان) دامن بزند.  

می دانیم که در یک دولت ضعیف و ائتلاف زده که در همه جای آن از طریق افراد تنظیمی، اعمال نفوذ می کنند، پی گیری جنایی فعالیت های مخرب رسانه یی را نیز به نام کار فرهنگی، توجیه می کنند، اما دستان ما آن قدر بسته نیستند تا نتوانیم با جلب توجه مردم، از طریق ابراز نارضایتی گسترده، فشار وارد نکنیم تا جلو آلوده گی های بیشتر را نگیرند. من کاملاً مشکوکم که رویکرد نو مجوسی ضد ما، با تحولات پشت پرده ای توام است که در عرصه سیاسی در جریان می باشند.  

وب سایت اندیپندنت فارسی: 

«فرشته حضرتی، همسر لطیف پدرام، نامزد انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، کمتر از شوهرش خبرساز و جنجال‌ برانگیز نیست. فرشته حضرتی، نویسنده و فعال سیاسی و اجتماعی در رشتهء پزشکی، تحصیل کرده است. او در درهء پنجشیر، زادگاه احمدشاه مسعود، فرمانده فقید ضد طالبان متولد و از هواداران او قلمداد می‌شود. خانم حضرتی از نویسندگان رُک و از منتقدان بی‌رحم سیاست در کشورش است. او سال‌ها در اروپا زندگی کرده و مدیریت «رادیو پیام زن» در سوئد را(برای مخاطبان افغان و فارسی‌زبان) بر عهدهء خود داشته است. در دوران مدیریت «رادیو پیام زن»، او هم تهیه کننده و هم‌گویندهء‌ برنامه‌های رادیویی بود. 

مقالات بسیاری از خانم حضرتی در وبلاگ‌ها و سامانه‌های اینترنتی از جمله وبلاگ شخصی خودش منتشر شده که نمایشگر دیدگاه‌های صریح او در پیوند با سیاست، اجتماع و فرهنگ است. به‌ویژه دو مقاله از نوشته‌های او در سال‌های پس از حملهء آمریکا به افغانستان، از جنجال برانگیزترین مقالاتی شد که واکنش‌های گسترده‌ای را در میان طرفداران و مخالفانش برانگیخت. 

خانم حضرتی در مقالات «تاریخ نگاری یا جعل اسطوره‌های تاریخی» و «فرهنگ قبیله، بستر تولید بحران!»، زمینه‌های اصلی بحران، ناامنی،‌ جنگ و خشونت در کشورش را فقر فرهنگی در فرهنگ پشتون افغانستان می‌داند. او می‌نویسد: ‌«افغانستان، جامعه‌ای متکثر و چند فرهنگی است که هنوز فرهنگ ملی درآن شکل نگرفته است.» 

تبصره: 

جالب نیست! در یک مجموعه ی اکثراً مسلمان، هم زبان، همسایه و خویش که گاه اصالت های آنان به نام فرهنگ نوروز، مصادره می شوند تا از منظر دیگر، فرهنگ ملی،  مجوسی وانمود شود، در بستری افغان ستیزی می کنند که ادعا می شود شخصیت هایی  چون مسعود، ملی اند! 

«فرهنگ پشتون مجموعه‌ای از آداب، رسوم، باورها، سنت‌ها و الگوهای رفتاری است که در یک جغرافیای مشخص و توسط یک تیرهء قومی مشخص به‌کار می‌رود. اما نظر به شواهد و مستندات تاریخی، این فرهنگ تا کنون نتوانسته است بستر تولید تمدن و پرورش تفکر و اندیشه‌های سهیم در افتخارات بشری قرار گیرد. رقابت‌های خونین دو خاندان سدوزایی و محمدزایی و ترویج اخلاق تهاجم و ویرانگری سبب شده است که خشونت، به عنوان یک رفتار اخلاقی، در لایه‌های متفاوت این فرهنگ نهادینه شود و زمینه‌های رشد و تولید اندیشه‌های انسانی مسدود گردد.» 

تبصره: 

در این جا، زیر فشار یک عنصر تاریخ ساز که منجر به تشکیل دولت مستقل افغانستان شد و این حادثه از زمینه ی تاریخی، فرهنگی و قومی پشتون ها از هند جدا شد، قرار دارند؛ یعنی به اصطلاح قبیله گرایان در افغانستان کشور ساختند و تمام مجموعه ی دولت سازی، عمرانی، انکشافی، فرهنگی و نو معاصر آن مدیون تباری ست که افزون بر آن، اگر فشار بیرونی نباشد، با قدرت تمام بر همه سیطره می کنند؛ هرچند فقر فرهنگی در کمین نشسته که اکثراً منشای دهقانی(مجوس/ فارس) دارد، در ایست های ارتجاع سقوی، همیشه مزاحم بوده است.  

گاه ادعای فوقیت قومی در افغانستان از این تحلیل باز می ماند که اگر سیطره ی پشتون ها در افغانستان مثال می شود، این در زمینه ی گسترده ی جغرافیایی، مردمی را آشکار می کند که با حضور پُر رنگ مدنی، سیاسی و فرهنگی از هند تا آمو و از کشمیر تا اصفهان تجربه دارند. در حالی که چنین آرایشی برای عنصر دهقان(مجوس/ فارس) وجود ندارد؛ زیرا در فقر گسترده ی فرهنگی، جز حیات دهقانی، منشه ی هیچ تحرک مهمی نیست که او را به قدرت برساند. ادعای تعالی فرهنگی آنان نیز با چند شاعر مداح در روزگاری که کل جمعیت باسواد شان، یک هزار نمی شد، با وضعیت کنونی زنده گی روستایی آنان وفق نمی دهد.  

«او می‌افزاید: ‌«به همین دلیل است که تولیدات خالص آن در فاصلهء یک صد سال اخیر، امیر عبدالرحمان و ملا عمر است.»  

تبصره: 

بلی، در این میان فقط بچه ی سقو، مسعود، ربانی، جمعیت، شورای نظار، ولگردان هشت ثور و اوباش پس از سقوط طالبان، زاده ی مریخ اند.  

«در پاسخ به این مقالهء خانم حضرتی، نویسنده‌ای به نام عمر در سال ۲۰۰۸ در کابل پرس نوشت: «‌در تمامی نوشته‌ها، فرشته حضرتی در پی آن است تا ثابت سازد که گویا جنوب و فرهنگ و سنت‌هایش خاستگاه تمامی زشتی‌ها و نابسامانی‌های افغانستان و مردمش است. فکر می‌کنم در جریان نوشتن «فرهنگ قبیله، بستر تولید بحران!»، خانم فرشته یا بیش از حد عامی شده است و یا هم ضد مردمی. در نوشته‌اش با بی شرمی تمام به ملیت و فرهنگ و رسوم پشتون توهین می‌کند و با سقوط در منجلاب عامی‌گری و جهالت «روشنفکرانه»، جنوب و پشتون‌ها را ریشهء تمام بحران افعانستان می‌‌داند.» 

تبصره: 

نویسنده ی مقاله پیرامون فرشته حضرتی با اقتباس از یک منتقد او، وانمود کرده است که تعادل را رعایت می کند، اما انتخاب واژه های کلیدی که به گونه ای تنقید آن زن بدنام را سمت می دهد، از نظر پنهان نیست. در واقع با اقتباس خاص از نوشته ی منتقد فرشته حضرتی، جغرافیا را مشخص کرده است. 

«آقای پدرام در بارهء ازدواج خود گفت:‌ «آشنایی من با خانم حضرتی از طریق مصاحبه‌هایی که با رادیو پیام زن داشتم، شروع شد. در جریان این مصاحبه‌ها متوجه شدم که نظریات مشترک در مسایل اجتماعی و سیاسی داریم و این آشنایی ما منجر به ازدواج شد. این نامزد انتخابات ریاست جمهوری ماه سپتامبر، می‌گوید:‌ «بانو حضرتی را به مثابهء یک بانوی مبارز و صاحب نگاه راهبردی نسبت به مسایل کشور می‌دانم. کتابی به نام «بازخوانی یک بحران» از ایشان سال‌ها قبل در کابل چاپ شد. او همچنین در بنیانگذاری شورای عالی همبستگی تاجیکان افغانستان، سهم فعالیت داشت. 

خانم حضرتی اینک نیز دوش به دوش آقای پدرام به فعالیت‌های سیاسی مشغول است و همراه با جمعی از همکارانش، صفحات فیسبوک آقای پدرام را مدیریت می‌کند.  

آقای پدرام در بارهء همسرش می‌گوید:‌ «خانم حضرتی همواره در پی رهیافت‌های جدی‌تر برای پیکارها و مبارزات انسانی و عدالت‌خواهانه بوده‌اند. بدون شک راهی که روانه‌ایم، راهی مشترک است و این مسیر را با ارادهء محکم و دوشادوش هم به نتیجه خواهیم رسانید. من از همسرم به خاطر همکاری‌های جدی و زحماتی که در راه مبارزه به خاطر عدالت‌خواهی به عهده گرفته است، از صمیم قلب سپاسگزار هستم.» 

آن چه را اقتباس کردم، یکی از ده ها نمونه ی نو جدید انتشارات مجوسی در افغانستان می دانم. بلی، متاسفانه در یک جامعه ای که به عمد در انحطاط نگه داشته می شود و در آن الگو های فقر فرهنگی(بچه ی سقا) و فرهنگ شعوبی(شاهنامه خوانی) تعالی قومی خوانده می شوند و ایست های تحجر آن همیشه از پایین به بالا(چنانی که در سقوی اول و دوم شد) صورت می گیرند، باید به تعبیر دیگر با نویسنده ی مغرضی همنوا شد که حامی یک زن بدنام است که پس از فرار از سویدن، در افغانستان در کسوت یک ناقل، در کشوری امیدوار رسیدن به ارگ می باشد که در همین کشور در دو ارتجاع سقوی، فقر فرهنگی هویت دهقانی آنان، هنوز از حاشیه ی شهر ها و روستا ها، زنده گی مدنی ما را تهدید می کند.  

مشاهده کردید که شوونیست منفور فارسی، آن قدر کور است که در به دنبال کلیت متجانس، حتی نمی داند در تاجکستان نیز یک دسته گی حاکمیت قومی، وجود ندارد. عقده های حقارت ضد پشتونی بیشتر به این بینش نیز برمی گردد که قبیله گرایان با500 سال حضور مداوم سیاسی و فرهنگی از هند تا آمو و از کشمیر تا اصفهان، حداقل300  سال سیطره ی خود را به مردمانی نیز قبولانده اند که پس از سامانیان در هزار سال گذشته، به هرچه غیر پشتون نیز بوده است، سلام کرده اند.  

افغانستان کنونی با تمام مجموعه ی میراث فرهنگی، عمرانی و انکشافی موثر معاصر آن، مدیون پشتون هاست. در این بستر، اگر دچار تردید تاریخی می شویم و رکود فرهنگی رونما می شود، بیش از همه فقر فرهنگی در حال کمین «دهقانی» ست که همیشه با این صورت در سیاست دخیل شده و ما را در پیرامونی دچار مشکل می سازد که نوع سازماندهی مدنی آن در کشور های همسایه، بیشتر با روسی، انگلیسی و در ایران با قدرت خرید نفت، تفکیک می شود.  

فکر کنید، برآمد قوم تاجک، بدون تاثیر حضور پشتون ها و روس ها، چه بوده است؟ پس از سقوط سامانیان که خود یک شانس تصادفی بود، تسلط مدام ترکان تا حضور شوروی، اگر جایی به نام حاکمیت مستقل دارد، سادات فراری آسیای میانه به افغانستان را هیچ کس فراموش نمی کند.  

تا جراحی شوروی در جغرافیای ترکستان، آخرین امیر کشوری که بعداً تاجکستان شد (مرحوم سید عالم خان) به گونه ای یک عرب استحاله شده است. تاجکستان، نماد فقر فرهنگی مردم آسیای میانه به شمار می رود. چهار میلیون مردم مهاجر این کشور که در هیچ چیزی موفقیت و دست آورد ندارند، با وابسته گی های مستقیم و غیر مستقیم سیاسی و غیر سیاسی به روسیه، ماحصل زحمات خود را به خانه می فرستند تا از این طریق، عواید ملی کشور شان تقویت شود. ما در آن جغرافیه، هیچگاهی دخیل نبوده ایم. اگر حضور روسیه را مثال می آورند، اوزبیکستان قدرتمند، خلاف آن را ثابت می سازد.  

رویکرد اغراض آمیز داخلی که بیشتر از خارج، به ویژه با استعانت از مجوس/ فارس تبارز می کند، نباید ما را غافل بسازد که در منطقه ی پیرامون ما، آن چه می گذارد، فقط تولید خالص قومی است.  

ناکامی های کشور هایی آسیای میانه که با هراس از تشتت قومی، هنوز کمونیسم را محکم گرفته اند و در جمهوری های اسلامی ایران و پاکستان، ناکامی روند ملت سازی، نیازی به تعریف ندارند، ما را در بستر حاکمیت پشتونی خیلی راحت می گذارند که روزی در تعالی ملت سازی حتی دیموکراسی داشتیم(دهه ی دیموکراسی)، اما متاسفانه جهالت های مذهبی نیز فرصت ساخته اند تا درگیر یک فقر فرهنگی وحشتناک، دیگران نیز در مقدرات مردم ما سهم گیرند.  

در کتاب «پندار ستمی» به زوایای و ابعاد مختلف افغان ستیزی، روشنی افگنده ام. آن چه در این مقاله مطمع نظر است، رشد روزافزون رسانه های مجوسی صددرصد ضد افغانی می باشد که در هرج و مرج و التهاب سیاسی، بیش از همه استفاده می کنند و بیش از همه از پیگرد و دقت ما در امان می مانند.  

ما در تمام مقاطع، فعالانه در برابر جریان های افغان ستیز با دلیل، سند و مدرک شتافته ایم، اما این کنش های عالی با دست تنگی های مالی، رسانه یی و فرهنگی، بسیار در برابر امواجی موثر نیستند که تا با آن ها مواجه می شوند، بر اثر حجم پایین، در میان آن گم می شوند.  

همه می دانند که ستمی گری در افغانستان، نه منطق دارد و نه محتوا، اما یک درز آشکار است که کشور های منطقه با کوبیدن به آن، فاصله ایجاد می کنند. افغان ستیزی توسط ستمی گری، هیچ وقت به چاق شدن اقلیت قومی تاجک، منجر نمی شود. روئیت تاریخی، اجتماعی و فرهنگی این اقلیت که در عرصه ی ادعا، از یک صد سال توطئه ی نشراتی فارسی ایران، استفاده می کند و در زمینه ی شناخت سیاسی در افغانستان، با فقر فرهنگی کامل، تاریخ دارد(دو ارتجاع سقوی) بیش از همه مردم ما را از مجریان آن، جدا ساخته است.  

طرح های پان ترکیسم و اسلام ستیزی به نام عربیسم در جامعه ای که هزاران عرب به نام فارسی زبان، مجبور شده بودند در تذکره ی خویش تاجک بنویسند، تیغ افغان ستیزی را کُند ساخته است.  

باز می گویم ما در تبارز تاریخی اقلیت ها در صد سال اخیر، شاهد هیچ نوع برتری فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نبوده ایم. یک گروهک منسوب به یک اقلیت قومی در بازی های استراتیژیک خارجی با فقر فرهنگی کامل از حاشیه ی روستا ها در کمین اند و جز با تکیه به خارجی، نمی توانند به تداوم حضوری بپردازند که باری در دو ارتجاع، زمینگر کردن تمام اقوام افغانستان در فقر فرهنگی «دهقانی» بود. چند به اصطلاح فرهنگی و باسواد این طبقه که مدیون مکتب ها و پوهنتون های افغانستان اند، در دایره ی فقر فرهنگی    زنده گی روستایی «دهقان»، کاملاً تفکیک می شوند.  

تبلیغات مجوسی جدید که به جهالت پیشه گی ستمی گری مجال می دهند، به کسی کمک نمی کنند. منتها چنانی که از رویکرد آن ها پیداست، آرایش قومی را در حالی افزایش می دهند که بقایای فرهنگ مجوس نیز بیش از همه محتاج ترحم ما اند که اگر به آن ها به نام پدیده ی فرهنگی ننگریم، به تدریج در انزوایی خورد می شوند که افغان ستیزان با ترتیب نمایشگاه های قومی، نادانسته از سیطره ی تصادفی آن ها می کاهند.  

قانون اساسی افغانستان، تضمین کرده است زبان های افغانی، رشد بیابند. اگر این پروسه تسریع شود، بدون شک عنصر عصبیت قومی مجوس، متاثر می شود. هراس از حذف و استحاله که حقوق قومی را مصادره می کند، نوبت هایی ست که مرحله به مرحله دنبال فارسیسم در منطقه است. بنا بر این، تشدید افغان ستیزی، ترک ستیزی و عرب ستیزی در افغانستان، مقطعه ی جدیدی نیز گشوده تا ستیز با ما، به مرگ فرهنگی عداوت پیشه گان مجوس، منجر شود.  

ما بر اثر عادت اجتماعی و فرهنگی، هنوز بربادری و صبوری پیشه کرده ایم، اما اولویت های ما نیاز های فرهنگی را نیز به میان می آورند. به این دلیل، هنوز مجموعه ای که سعی می شود از طریق آن به اعمال نفوذ اقدام کنند، کاملاً نفی نشده است. ترحم ما به فرهنگ های استقراضی، عمر آن ها را طویل می کند؛ اما هر جریانی که بخواهد با حذف ما، پی   نهادینه گی تک تازی مجوسی باشد، خودش را حذف می کند؛ زیرا روند رو به جلو تبارز و حقوق قومی در افغانستان، جدا از دری یا به اصطلاح فارسی،50 قوم و30 زبان زنده را با تمام هستی و دارایی در کنار حضور و سنگینی تاریخی و بشری پشتون ها رسمیت بخشیده است.   

از طریق لینک زیر، کتاب «پندار ستمی» را رایگان دانلود کنید! 

https://www.ketabton.com/book/12546