باور های مردم در تعیین و تشخص اجتماعی افراد، گاه بی ملاحظه از اثرات بنیادینی که می گذارند، حقوق مادی و معنوی خویش را هدر داده اند. در هرج و مرج سالیانی که به خصوص در کار های رسانه یی  و فرهنگی رونما شدند و بیشتر برای کسب سود و امتیاز، از فروش هیچ حرمت و ارزشی ابا نشد، چالش های بیرون شده از این منازعه، حتی کشور و هویت ملی را به حراج گذاشتند. 

مردم ما در تراژیدی ای که گذشت، با درک معضلات، اما به موقع و در مقاطع حساس، اجازه نداده اند با شان و حیثیت آنان در منتهای دنائت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و    رسانه یی، بازی کنند. این کنش، بیشتر در بازتاب افکار و اندیشه هایی تجلی یافته است که نویسنده گان وابسته به مردم، سعی کرده اند، افزون بر تبیین و توضیح، خواسته های ملت را به گونه ای سمت دهند که دیدیم رُخ اخطار آن ها، پایه های حکومت را لرزانده است، اما در عجب و رجبی که معمول شده است، آن چه از اراده ی ملت، حقوق ملی می شود، همه را دوره می زنند و به نفع کسانی مصادره می کنند که هیچ سهمی در آن ها ندارند.  

به یاد داریم که چه گونه دکتور غنی، بی هیچ خیال و تفکر، قانونی را توشیح کرد که در یک بازی ماهرانه ی دشمنان ما، نزدیک بود افغان ستیزی، بدون درج کلمه ی افغان، رسمی شود.  

شوک ناشی از این که شخصیت اول کشور، به نام متفکر، چرا با چنین ساده گی به چنین ساده لوحی یا خیانت تن داد؟ در نخستین واکنش ها به آن، در هیاهوی موافق و مخالف پارلمانی، به جایی نرسید، اما واکنش های به موقع نویسنده گان مردمی که متوجه شده بودند، چه فاجعه ای رونما شده، در رابطه ای که پیوسته با مملکت است، زود اذهان مردم را روشن کردند که اگر دیر بجنبند، زیان کرده اند. در همان زمان، با انتشار کتاب «افغانستان و بازار آزاد» که حاوی مقاله ی بنیادین «فاجعه ی تذکره ی بدون کلمه ی مقدس افغان» بود، به تحرکی کمک کردم که هنوز درمانده بود ارگ، تصمیم خویش را باز می گیرد؟  

منگنه ی کاری که انجام شده بود، دکتور غنی را خورد می کند، اما روشنگری هایی که از نمونه ی این قلم و نخبه گان بیدار افغان، زود فضای تمام کشور را فرا گرفتند، نه فقط رییس جمهور را نجات دادند، بل به وی فرصت می سازند تا کاملاً به اساس اراده و درکی که هیچ دخلی در آن ها نداشت، فرمان دهد، تذکره ی الکترونیک با هویت ملی ما مزین شود.  

در هرج و مرج سالیان اخیر، اتفاقات زیادی رونما شده اند که مردم امیدوار بودند کس یا کسانی که گویا به نماینده گی از آنان، در قدرت دولتی استند، متوجه مسایل مهم می باشند، اما مشاهده کردند رخوت ناشی از افراد سُست عنصر، هیچ کسی را در مسایل حساس، تشویق یا ترغیب نمی کند. بنابراین، واکنش های به موقع نخبه گان افغان که از پیوند با مردم، کسب مشروعیت می کنند، بسیاری از تعیینات اساسی را نهایی کرده اند.  

در واقع با قایل شدن به کیش شخصیت، بسیاری از امتیازات و حقوقی را هدر داده ایم که بایسته بودند باید به خود ما متعلق باشند. من به یاد دارم وقتی اراده ی ما پیروز شد، ادعای بعضی فرصت طلبان که گویا یک تنه موثر واقع شده اند، خشم مردم را برانگخیتند. تبادل تبریکی های خصوصی، این حقیقت را نیز تبیین کرد که انجام اهداف بزرگ، فقط از حلقه ای حاصل می شود که مردم از اتحاد به دست می آورند. به این دلیل، حتی خوب ترین روشنگری ها، اگر از حمایت زنجیره یی مردم، افراد و اشخاص و در یک زمینه ی فرهنگی بی بهره بمانند، به همان اندازه کوچک می شوند که حد یک نگارش را مشخص می کنند.  

من افتخار می کنم که در بسا از مسایل، همواره و در خط مقدم دفاع از افغانستان، افغانیت و هویت ملی و تباری قرار گرفته ام. تخلیق نوشته های بنیادین، همواره از لطف هموطنان بهره مند بوده اند، اما چنانی که آوردم، اگر در زمینه ای که گام به گام، از ارسال به یک رسانه شروع می شوند و با حمایت اهل رسانه به مردم می رسند و مردم لطف می کنند با تایید آن ها، بسیج می شوند، بی بهره می ماندند، هیچ کاره می ماندم. منطق این حقیقت، منعطف به حقایق زیادی ست که تبیین می کنند، به همان اندازه ای که حقوق مادی و معنوی من محفوظ می باشند، بیش از این، حق همکاران رسانه یی که در پخش آن ها کمک کرده اند و مهمتر از همه، حمایت مردم، همه را شامل حقوقی می کند که در یک       زنجیره ی ملی، اتحاد را به وجود می آورند.  

سوگمندانه، بار ها حقوق خویش را در پای کسانی ریخته ایم که هیچ حقی در آن ها ندارند. به گونه ی مثال، امتیاز افتخار درج هویت ملی در تذکره را به آقای غنی بخشیدیم. در حالی که او با توشیح تذکره ی بدون هویت ملی، سطح تفکرش را ثابت کرده بود. می خواهم بگویم چرا با ضیاع حقوق خویش، حاتم بخشی کنیم تا افراد و اشخاصی «بابا» و «بابه» شوند که برای انحصار قدرت، نه به صلح باور دارند و نه به حقوق مردم.