نوشته ی محمد اسماعیل یون 

برگردان از پشتو به دری: مصطفی عمرزی 

سه دهه مي شود كه جامعه ي ما در هاله ی سياسیون بيمار، گيرمانده است. با گذشت زمان، به عمر اين بيماران افزوده می شود. این بیماران مانند سرطان كه وجود انسان را آهسته آهسته ناتوان مي سازد، همه را به نابودي مي كشانند. به هر اندازه ای که بيماري انساني و اجتماعي، فزون و رنگارنگ باشد، درمان و دوای آن ها نيز گوناگون اند؛ اما طبيب و حكيم هوشيار كسي است كه بيماري را در وقت اش تشخيص و براي درمان آن، دوای مناسب تجویز کند. هر دوایی براي هر بيماري ای موثر نيست. گاهی اگر دوایی برای بيماري ديگری به كار برود، به جای مفاد، آسيب می رساند و باعث عارضه ي جانبي می شود.  

در سه دهه ی اخیر افغانستان، یکی از عوامل بزرگ بحران ها، اين بود كه تجویز درست، صورت نمی گرفت. اين روند تاكنون ادامه دارد. در تمام مراحل قدرت تمام و نيمه تمام خلقيان، پرچميان، جمعيتی ها و طالبان، اوضاع به همين گونه جاري بودند و تاکنون نیز اکثراً چنين مانده اند. 

در كابينه ي خلقيان، تنها چهار يا پنج وزير، تحصیلات عالي داشتند. در زمامداري نيمه جان جمعيتي ها، حتي آشپزان به حيث ديپلوماتان نماينده گي هاي سياسي افغانستان، گماشته شده بودند.  

هنگام زمامداري طالبان، افزون بر پُست هاي حرفه یي وزارت صحت عامه، مديران و روسای ترافيك نیز از ملايان گماشته می شدند. پس از واژگوني طالبان، چریک های يك دره، همانند سيلاب بالای پُست هاي دولتي سرازير شدند. آنان تاكنون هم پُست هاي زياد دولتي را در دست دارند. تغییرات تنها در لباس و چهره هاي آنان، رونما شده اند، اما در ماهيت و اذهان آنان، هيچ تغييری به وجود نيآمده است. 

روزگار، بيماري ها و رنج هاي خود را بالای جامعه ي ما تحمیل كرد. متاسفانه تجویز درست از نزد همه غایب شده است؛ زیرا نسخه هاي سالم را به كار نبرده ایم. اگر به كار هم برده ایم، دوز كامل را تطبيق نکرده ایم.  

در حدود سي سال مي شود كه افغانستان در حد چند دسته، حلقه و حزب سياسي به گروگان رفته است. اگر تمام چهره هاي مطرح و تاثيرگذار اين سال ها را محاسبه كنيم، بيش از يك هزار و چند صد تن نمی شوند. این افراد با زورسالاران،‌ تفنگسالاران و ساير رهزنان، زنجير و  زولانه مي سازند. آنان سلامت تمام جامعه را محبوس کرده اند. 

از اشتباهات بزرگ سه دهه، اين نیز بود كه بازیگران سیاسی (منفی)، اکثراً در صحنه مانده اند؛ هرچند طالبان شمار زياد آنان را يكي پي ديگر، جاروب كردند،‌ ولي خود نیز از  بيماري هايی برخوردار بودند؛ مثل اين كه به جای ملریا، كولرا بيآيد.  

وقتی كولراي طالبان با ادويه پاشي امريكايی ها پايان يافت، ملریای گذشته، دوباره بازگشت. يك خصوصیت بیماری ملریا اين است كه اگر دوز كامل ادويه ي آن، به كار نرود، چند روز بعد، باز می گردد، اما به اندازه ای اذیت کننده می شود که شاید از پا بیافگند. 

پس از سقوط نظام طالبان، امریکایی ها، واكسين ضد پشه های ملریا را داشتند، ولي ما را براي ترحم آنان، رها كردند. اين پشه ها آن قدر خون مردم را مکیدند كه بسیار چاق شده اند. بنابراین، رنج مردم های را طولانی كرده اند. حالا تمام دنيا هم براي درمان آن ها در شگفت مانده است. 

امريكايی ها فكر مي كردند با احیای جنگ طالبان و جنگسالاران، از ادويه ی موثر، استفاده خواهند کرد تا بيماري طالباني را پايان ببخشند، ولي متوجه نبودند جنگسالاران، دوای تاريخ گذشته مي باشند. آنان عارضه ي جانبي دارند. اگر بيماري را مداوا كنند، صد تای دیگر را می آفرینند.  

در واقع طالبان، زاده ي اعمال جنگسالاران استند. اگر جنگسالاران در كابل و در ساير مناطق، بر سر هاي مردم میخ نكوبيده بودند و بالای مال، عزت و ناموس آنان تجاوز نكرده بودند، هرگز زمینه ی ظهور طالبان به ميان نمي آمد.  

در گذشته، طالبان به دوای تلخی مانند بودند كه هضم شان آسان نبود، ولي نسخه ی خوبي براي بيماري جنگسالاران به شمار مي رفتند. مردم، بر اثر نیاز، تحمل کردند و آنان را همانند ادويه ي تلخ سر کشیدند. 

حالا نیز تفنگسالاران قبلی با ظاهر نسبتاً آراسته، بالای جامعه حاكم شده اند. روش ها، قدرت و نيروي آنان تغيير يافته اند، اما ماهيت آنان عوض نشده است. بنابراین، طبيعي است كه بار ديگر زمينه ابراز وجود طالبان میسر خواهد شد؛ زيرا نيرو هاي خارجي، دهان جوال را با دزدان گرفته اند. به این دلیل، مردم ما به چه كسي عرض کنند؟ آيا بار ديگر ضرورت به دوای تلخ طالبانی، احساس نمی شود؟  

واقعيت اين است كه اگر جامعه ي جهاني و دولت افغانستان مي خواهند عدالت و صلح را تامين کنند، بايد استفاده از دوای تاريخ گذشته را کنار بگذارند. جنگسالاران، تنظيمسالاران و طالبان اند، بدیل های خوب همدیگر نیستند. 

اگر جامعه ي جهاني و حكومت افغانی مي خواهند بيماري طولاني و سياسي ما را درمان کنند، كم از كم از روش ها و تجربیات وزارت صحت عامه ي افغانستان بهره ببرند. به اساس قانون وزارت صحت عامه ي افغانستان، فروش و استفاده ي تمام ادويه جات تاريخ گذشته، ممنوع است.  

هیات های وزارت، هرازگاهی به دواخانه هاي كابل و ساير ولايات می روند و ادويه جات تاريخ گذشـته را گردآورده و مي سوزانند. آنان به فروشنده گان ادویه جات تاریخ گذشته، مجازات قانوني تجویز مي کنند.  

ماموران و داکتران وزارت صحت عامه ی افغانستان، آگاهي دارند که ادویه جات تاریخ گذشته به صحت انسان، آسيب مي رسانند. اگر بيماري را درمان كنند، ده های ديگر را به وجود مي آورند. 

متاسفانه مردم ما تاكنون نیز عاملان واقعي بيماري های سياسي جامعه را تشخيص نکرده اند. جامعه ي جهاني با وجود وفرت تجربه، پي هم اشتباه مي كند. آنان سياستگران منفی، زورسالاران و محتكران را بالای جامعه ي ما حاكم کرده و توانمند مي سازند؛ كساني كه زنده گی ما از دست آنان برباد و نابود شد. اگر جنگ طلبان، صآحبان اندک نبوغی نیز می بودند، درمان اختلافات را خود مي كردند.  

به عنوان آخرين نکته ی این مقاله، بار ديگر از حكومت افغانی و جامعه ي جهاني مي خواهم بيماران گذشته را به نام ادويه جات نو، در جامعه ی ما به كار نبرند. آنان همان ادويه جات تاريخ گذشته اند كه استعمال دوباره ی شان، صد ها عارضه ی جانبي دارد و بيماري مي آفريند.  

اگر جامعه ي جهاني و حكومت افغانی همانند ماموران وزارت صحت عامه، ادويه جات تاريخ گذشته را از دواخانه هاي شهر ها گردآورده نمي توانند و قادر به سوزاندن نيستند، كم از كم، تجویزات غلط نکنند. بگذارند بیماران در سیاست بمانند، ولي آنان را با امتيازات سیاسی و اقتصادي، تجهيز نكنند. بگذارند با كفايت و ظرفيت خود شان زنده گي و نيروي سياسي خويش را تضمین و وسعت ببخشند. 

به هر حال، اگر حكومت افغانی و جامعه ي جهاني، فقط نیت عدم استفاده از ادویه جات تاریخ گذشته را نیز بیابند، باز هم مردم ما، نماز هاي شكرانه را ادا خواهند كرد.