با آن چه در برابر ما صوتی و تصویری می شود، می توان پی برد که چرا 15 میلیون مسلمان اهل سنت ایران از حقوق مذهبی و انسانی خویش محروم اند. به نام آزادی های مختلف، ساخت و ساز اماکن شیعه که گویی سمبول های معماری ایرانی نیز اند، تمام شهر های ما را دربر می گیرد. میلیون ها دالر پول این تعمیرات از ایران می آیند. همه می دانند که استطاعت داخلی اقلیت تشیع به حدی نیست که چرخه ی شیعه گری در افغانستان را با آرایش کامل در برابر اکثریت اهل سنت بگردانند.  

شیعه گری، نماینده گی غیر رسمی ایران در کشور ماست. نگه داری افتراق مذهبی که سعی می شود با فاصله از جوش اجتماعی، منافع افراد و اشخاص را تامین کند، فرقه گرایی اسلامی را نیز متنوع می سازد.  

پیروان اکثر فرقه ها با سماجت از باور هایی حفاظت می کنند که اگر وارد حوزه ی تنقید شوند، در برابر توحید اسلامی یک سره نفی می شوند. به این اساس، عدول از اساسات فکری فرقه های مذهبی با توبیخ و مجازات شدید آن ها توام می باشد.  

سیر تاریخی ستیز فرق اسلامی نشان می دهد که سیاست، عنصر اساسی آن ها بوده است. برای جلوگیری از تعقل مصلح، با خط و مرز های مشخص، تاکید بدون چون چرا به پایه هایی فکری که باید لاجواب بمانند، توده هایی کثیری را در جناح های مختلف در برابر هم قرار می دهند. اکثر پیروان فرق اسلامی که از انتساب خانواده گی، هویت مذهبی می یابند، از درک محتویات، مفاهیم و اغراض سیاسی فرق اسلامی بی خبر اند. 

 گونه ای از اسلام سیاسی تاریخی نیز وجود دارد که از جعل حدیث متاثر است. برای ارعاب، استفاده و قناعت های بدون چون و چرا، به جعل حدیث رو آورده اند. این معضل به اندازه ای حاد می شود که علم حدیث به معنی شعبه ی اساسی تشخیص احادیث جعلی به میان می آید.  

اگر از ظواهر امر بگذریم، یافت دلایل ستیز فرق اسلامی به ماهیت نگرش ها و باور هایی برمی گردد که عمداً با نصاب درسی دنبال می شوند. سجل اسلامی ایران، این کشور را ظاهراً جزو جامعه ی مسلمانان جهان معرفی می کند، اما پی گیری نصاب آموزش مذهب اثنی عشری شیعه در مراکز مهم ایران، مبین این حقایق است که این گروه  مذهبی، چنانی که در تاریخ شکل گرفته است (در برابر سنت)، باوجود عقلانیت دینی یک قرن اخیر، اصل ستیز با اکثریت اهل سنت را ضامن بقای خویش می داند. 

 اصولاً شیعه با پایه های فکری آن در برابر سنت که به توحید اتکا می کند از رهگذر ارجاع به قبور، زیارات ها و افراد، می کوشد اتحاد فکری خویش را حفظ کند. با گسترش تشیع در افغانستان که گفته می شود در خلای کشتار های تیمور لنگ صورت گرفته است، علمای شیعه برای جلوگیری از استحاله ی اجتماعی، با باور های تکفیر سنت و توسل به افراد، قبور و زیارت ها، مردم را در جمود فکری نگه داشته اند تا نه فقط منافع حلقه های شان را حفظ کنند، بل عواملی شمرده شوند که با محوریت مراکز شیعیان، روی معادلات سیاسی نیز تاثیر  می گذارند. 

احزاب شیعه ی افغانستان، همواره از منافع ایران دفاع کرده اند. وارد شدن به حوزه ی باور های شیعه، برای اهل فهم دشوار نبود، اما همه گانی شدن ماهیت تنازع آنان، پرده از واقعیت هایی برمی دارد که چرا اهل سنت را بدتر از کافر می پندارند؟ در جامعه ی ما ثقلت شیعه ی سیاسی در کنار عامل فرهنگی فارس محسوس است، اما از بخت بد، اثرات منفی آن ها نادیده گرفته می شوند.  

حلقات وصل شیعه که در جغرافیای ما کمابیش در همه جا حضور دارند، از طرق حوزه ها، تکایا و مساجدی که همه ساله به شمار آن ها افزوده می شوند، نه فقط جلو تنقید   شیعه گری را گرفته اند، بل سعی می شود از این طریق، اقلیت شیعه را به درز های اجتماعی یا ستون پنجم بیگانه مبدل کنند. پس از گروهک ستمی، بدترین افغان ستیزان، از اقلیت اهل تشیع اند.  

تعجب ما از سلوک غیر اسلامی جانب ایران، رو به کاهش است. با آن چه مستند می شود، چهره ی کریه عداوتی نمایان می شود که اگر در باور یک شیعه، سنی، بدتر از کافر باشد، جغرافیای حیات آنان، چیزی جز زمینه ی تاراج نیست. با این ایده که در فرق اسلامی به اصل تبلیغ برمی گردد، افزون بر انبوه سازی شیعه، از منابع اهل سنت به نام بدتر از کافر، استفاده می کنند.  

اندرون رسانه یی تشیع، به ویژه در ایران، روایت های مختلف توهین مستقیم به اهل سنت را مستند کرده است. از آیت الله دانشمند (شخصی که به دهن گنده گی در برابر اهل سنت ایران شهرت دارد) تا الله یاری که از اقلیت اهل تشیع افغانستان است، از طریق رسانه های تصویری، به راحتی به بزرگان اهل سنت توهین می کنند.  

باور های تشیع مبنی بر کفر اهل سنت، اگر یک مساله ی مورد منازعه ی اهل سنت و تشیع باشد که در جانب اهل سنت نیز باور های تکفیر شیعه کم نیستند، اما در حوزه ی اقتدار شیعه، خیلی هولناک اند.  

اگر اهل سنت ایران، بدتر از کافر باشند، هیچ گاه به حقوق خویش نمی رسند. به این دلیل، مداخله ی ایرانی، صبغه ی دیگری نیز دارد که تکان دهنده است. عدوات آنان بر اساس باور های تکفیری صورت می گیرد. وقتی به بحران افغانستان دامن می زنند و از آن سود می جویند، به این دلیل، پابند هیچ اخلاقی نیستند، زیرا باور های مذهبی آنان تفهیم می کنند که بدتر از کافر، یعنی کسی که جان و اموالش مباح است. با همین دید مذهبی، فتوحات دینی و فرقه یی را توجیه کرده اند.  

زور شمشیر، هرگز جای اخلاقیات اسلامی را نگرفته است، اما استفاده ی سیاسی از آن، نمونه های تاریخی دارد. امویان، مسلمان غیر عرب را به نام موالی و عجم، تحقیر می کردند.  

رجوع به منابع رسانه یی تشیع، نمونه های زیادی را محرز می کند که با توسعه ی نفوذ مذهبی و سیاسی ایران که بیشتر پس از حمله ی امریکایی ها به افغانستان و عراق، به آسیای میانه در شرق و به سوریه در غرب رسید، با احاطه ی کامل روی اقلیت های تشیع که در منطقه ی جنوب، حوثی های یمن را نیز دارد، شیعه را من باب دعوای اصالت درآورده است. 

 ملای های شیعه، بی پرده سخن می گویند. یکی از آنان به نقل از ملایی که مقام       علامه گی نیز دارد (مجلسی) با ارجاع به کتاب «بحار الانوار» به صراحت می گوید که اهل سنت را ظاهراً به نام مسلمان می شناسند. به قول او، وقتی مهدی موعود ظهور می کند، اگر شیعه نشوند، همه کشته می شوند.  

خواننده گان این مقاله، روشنگری هایی بالا را در حد کشف مساله، اخذ نکنند. آن چه مهم است درک این تراژیدی می باشد که عداوت ایرانی، صبغه ی تفکیری دارد. در حالی که با تمام قوت اقلیت تشیع افغانستان را بسیج، منحرف و مجزا می سازند، ماهیت ستیز آنان با اکثریت اهل سنت افغانستان، بر اساس مقابله با کفر است. مصادره ی هویت، فرهنگ، ارزش ها و بالاخره منابع آبی ما را با مجوز جهاد بر ضد کفار انجام می دهند. این واقعیت هولناک، علنی شده است.  

ما اهل تشیع را بر اثر  فرهنگ تسامح و تساهل اهل سنت پذیرفته ایم، اما اگر در برابر اغراض آنان اغماض کنیم، خبط کرده ایم.  

لینک ویدیوی ملای شیعه: اهل سنت کافر اند! 

https://www.facebook.com/1394382447261298/videos/2022667371099466/ 

شرح تصاویر: 

توهین شیعیان سوری، عراقی و ایرانی به مقدسات اهل سنت!