هیاهوی رسانه یی با هلهله های میان تهی عوام که فقط بر اثر شدت اصوات به شوق می آمدند، طیف دیگری از فرصت طلبان را معرفی کرد که در محک تجربه، ناچیزتر به در شدند.  

به اصطلاح گفتمان رسانه یی، وسیله ی ابراز وجود افراد و اشخاصی را میسر کرد که بیشتر در گونه ی منفی باف، حتی به حد هتک حرمت، گاه مهمانان را به خشم آورده اند. اکثر رسانه های داخلی، به ویژه تلویزیون های خصوصی که با ورود به کار تجربی با غافلگیری مواجه می شوند، زیرا تهیه ی اخبار کوتاه چند دقیقه یی نیز مصارف گزاف دارد، از رهگذر راه اندازی بحث هایی که در هر شارت کد آن، یک اعلان تجارتی، توهم مردم را می شکند، جای خالی نشراتی را پُر کرده اند که نیازمند تولید داخلی بود. در این هرج و مرج گزافه و یاوه، جوانک هایی مشهور شدند که بر اثر استمرار کار، به ویژه در جایگاه پرسشگر از مهارتی بهره می برند که با طرح تکراری، اما همسان صد ها سوال، مخاطب خویش را به تنگنا بیاندازند. هرچند چنین امری در برابر افراد با تجربه و مسلط، سودی ندارد؛ زیرا در موارد بسیار تجربه کرده ایم که با تصحیح سوال و رجعت آن به پرسشگر، میزبان را متوجه کرده اند که درست نمی گوید.  

چنان چه آوردم، استمرار در یک موضوع خاص، حتی به عادتی منجر می شود که بر اثر آن، سهولت درگیری و توارد فشار شاید مهمانان ناآگاه و کم تجربه را خورده کرده باشد.  

کراهت نشرات مجازی یک پسرک وقیح که تازه مردم را متوجه کرده است با هیاهوی پیرامون او خبط کرده اند، به جایی رسیده که در قسم معمول ستمی گری، هرچند خوب متوجه شده است بازار کمایی روسپی گری سیاسی (طرد افغانیت)، پول های زیادی دارد، اما متوجه نیست که چنین رویکردی سلوک کسانی ست که چیزی برای گفتن ندارند. 

 در حالی که عملاً هیچ ستر و توانی در برابر هویت های قومی وجود ندارد، اما حساسیت های بالای دامن زدن به مسایل قومی و هویت ملی، زود باعث جلب توجه می شوند. مردم که بیشتر قربانی بحران زاده گان چهل سال اخیر اند، در اوج ناراحتی و شدت عذاب، به هر وسیله ی دست می اندازند. بنابراین، اگر مساله ای به اهمیت هویت ملی سوژه یی می شود، بدانید که جای درد اقتصادی نیز تاثیر وارد می کند.  

چند آزموده ی تلویزیون دولتی، حال مردم را زار نکرده بودند که یک جوانک مستعد سوال گری، از طریق شهرت کاذب تلویزیونی به شورای ملی رفت، اما این حضور، برخلاف تصور مردم که پنداشته بودند دماغ فعال او با طرح پرسش ها، ابتکار طرح های عملی نیز دارد، همه را مایوس می کند. به جز موارد ناچیز موضع گیری های عاطفی و دو- سه بار آویختن به پرده ی هویت قومی، در این شکاف، نمای زار افرادی به نظر آمد که همانند ماموران دولتی، انتسابی و انتخابی، هیچ مورد جالب و سودمندی که شباهت به جاذبه ی کار های تلویزیونی باشد، نمایش ندادند. 

پسرک وقیح که از معاش ناچیز دوصد دالری حالا در انتظار سود های کلان است،    نسخه ی نومیدکننده ی دیگری ست که با ماهیت پوپولیستی، حامیان اش را پشیمان می کند. در چند نوبت برنامه های تلویزیونی، اکت ها و ژست های زشت و وقیح او، مردم را به شدت عصبانی کردند. این ویدیو ها که در شبکه های اجتماعی نیز همرسانی شده اند، روایت دیگر شخصیت های به اصطلاح «سیلیبرتی» روی ستیژ است که در تحلیل اجتماعی آن، هرچه شرآشوب و دروغین باشد، جالب تر می نمایند. او در برابر پرسش های میزبان، به اندازه ای ناشیانه صحبت می کرد که باور نمی شد، کسی ست که در کسوت میزبان، سال ها سوال پیچ کرده است.  

انتخاب شعار های زهرآگین و بی شرمانه ی ضد هویت ملی، در نخست با این برداشت توام می شود که مجریان این کردار، بر اثر میانه ی تهی و نداشتن حرف، به میخ آخر کوبیده اند؛ زیرا در کشوری که درد مشترک، حقیقت تلخ اکثریت است و زشتی های روزگار به همه می رسد، نگرش مدام از منظر یک گروه یا اقلیت قومی، عمل شنیع، پست و غیر اخلاقی شمرده می شود.  

با سال ها تجربه در عرصه رسانه ها و مطبوعات افغانستان، از مردم می خواهم برای وقایه از عذاب پشیمانی، شخص مورد حمایت را در سطوح مختلف محک بزنند! یک پرسشگر یا مجری برنامه هایی را که همواره به جان مردم می افتد و از سرحد هتاکی می گذرد، امتحان کنید! من تجربه کرده ام اکثر کسانی که خوب می نویسند، گوینده ی خوب نیستند. نقاش خوب، بازیگر خوب نیست. به همین منوال، یک پرسشگر خوب، هرگز یک پاسگوی خوب نبوده است.  

یک نمونه ی رسانه های خصوصی با گذران وقت در ولسی جرگه، شاید اندکی تجربه یافته باشد، اما تجربه ی مکرر این نمونه ها، به معنی ضیاع زمان و سرمایه است. اگر شورای ملی را کورس آموزش های سیاسی فرض کنیم، تا زمان محصولات و فرآورده های موثر، باید از عملکرد شورای قانونگذار معذور باشد.  

سلف پسرک ناقلین بخارایی با درمانده گی در میان اعضای با تجربه، به چپ و راست می زد تا در محیط میزبان و مهمان نقشی ایفا کند، اما ظاهراً وراجی با تجربه ها، صدای ضعیف او را در فرصت هایی بلند می کرد که کاهش هیاهوی دیگران، سوژه می ساخت  نمونه هایی که چیزی برای گفتن ندارند از خجالت میانه ی تهی، گاه به عاطفه و گاه به میخ آخر بکوبند.  

من یقین دارم نمونه ی وقیح نو که در تحلیل آدمی زاد، انتساب به حیوانات، ما را به این آرامش می رساند که در جامعه ی افغانی، طرد حیوانی هویت ملی شماری به نفع ماست، از نقشی عاجز خواهد آمد که از همین حالا معلوم است با انتخاب رویکرد قومی سعی می کند در آخور خود شان دسته و گروه بسازد.  

انتظار مردم از بازیگری های میزبانانی که با جنون پرسشگری در موضع پاسخگو به عجز خواهند رسید، پیام واضح ما به مردمی ست که از پوپولیسم به وجد می آیند؛ یعنی نوع گرایشی که روی احساسات شناور است. 

آزمندی کار از بی کارانی که با جنون سوال گری، درد سر خلق می کنند، امید بی هوده است. انتخاب اشتباه، دیر یا زود مردمانی را متوجه خواهد کرد که حتی یک سوال ساده  از سوال گران مجنون نپرسیده بودند: 

اگر چیزی برای گفتن ندارند، بازی با کارت مخالفان هویت ملی در شواری ملی منسوب به کشور افغانستان و ملت افغان، امتیاز نبوغ شمرده نمی شود. با این شعار زنگ زده، افراد زیادی در گور خفته اند.      

شرح تصویر:  

پسرک وقیح در تلویزیون طلوع تذکر داد که از کارت قومی استفاده نمی کند. با ادبیات کلیشه یی، مانند صدایی که ثبت شده باشد، فقط چند شعار را نشخوار می کنند؛ اما حال و هوای دنیای مجازی آنان برعکس ظاهرسازی های ملموس است. چهره های پلید آنان را در شبکه های اجتماعی، بهتر بشناسید!