وفرت نامزدان انتخابات شورای ملی، می تواند تحلیل های خیلی متفاوت داشته باشد. در این میان، صلاحیت ها و مصئونیت های ولسی جرگه (مجمع قانونگذار)، به اهداف مختلفی بسته می شوند که بسته گی به طرز تلقی و یافت آن ها از سوی نامزدان پیروز به شمار می روند.  

دور دیگر میراث گرایی که از زاده گان بحران به فرزندان آنان رسیده است، افزون بر این انبوه، افراد مختلفی را تشویق، تحریص و تحریک می کند. این که در هرج و مرج کنونی که تضمینی برای اجرایی شدن قوانین پاس شده وجود ندارد، به چه میزانی می توان به هیاهوی انتخاباتی، فرج گفت، با این نگرانی نیز توام می شود که با تداوم هرج و مرج، ابقای تصادفی، مثلاً عمر شورایی را طولانی کرد که کسانی همانند پدرام، کوفی، بهزاد، منصور و ده ها تن دیگر، به حد دو دور نیز سوء استفاده کردند. بدتر از همه، افراد معلوم الحالی به شورای ملی افغانستان، راه یافته اند که با وجاهت سیاسی و ملی کشور و ملت مخالفت می کنند. 

 در کمتر جایی، حتی در دیموکراسی های غربی، به افراد و اشخاصی فرصت می دهند که خلاف مصالح علیای مملکت و مردم موضوع بگیرند. این تجرید انحرافی که در افغانستان از شاخصه های افراد بدنام است، همواره همانند شبه جزایری عمل می کند که غایه ی آن ها، ساخت جا برای انحصار یک گروه کوچک و ساخت پُل برای وصل با بیگانه است. بیتی از یک شعر مبتذل (هرکجا مرز کشیدند، شما پل بزنید)، شعار این تجرید شناخته می شود، هرچند به معنی تکثر باشد؛ زیرا به منظور کلیت متجانس که غیر منطقی است، ساخته و پرداخته می شوند.    

به هر حال، صدای رسای افغانان وطن دوست و قوت استدلال آنان، جا را برای افراد و اشخاصی تنگ کرده است که متاسفانه در سالیان اخیر بر اثر شرایط، تحمیل شدند. 

 طی چند روزی که از آغاز کمپاین های انتخاباتی می گذرد، تنوع نامزدان به اندازه ای شهر را رنگین یا داغان کرده است که بدون محاسبه ی گذشته، محک انتخاباتی خیلی مشکل می شود.  

چهره های نو با تبارز جوانان، هرچند نوید بخش اند، اما کمبود تجربه ی سیاسی و شعار های بیمارگونه ای که از ورای تبلیغات انتخاباتی شماری به چشم می خورند، نگرانی تصادم را بیشتر می کند. این بُن مایه در کنار میراثخوران زاده ی بحران که اکثراً دنباله رو راستی ها و چپی های ناکام چهار دهه ی اخیر اند، در حالی به بی زاری منتهی می شود که ناگواری شرایط، عدم اعتماد و جنگ از جاذبه ی رسالت های ملی می کاهند.  

باوجود زنده گی در ناگریزی ها، اما پشت کردن، به معنی تغافل در موضوعاتی ست که می دانیم جای خالی مصلحان مملکت را با سیاهی لشکر هایی پُر خواهند کرد که  بیشتر در جناح چپی و راستی چهل سال اخیر دوسیه دارند. بنابراین حمایت از افراد متشخص، نجیب، آگاه و تحصیل کرده گانی که مصاب به گرایش های مذموم قومی و منطقه یی نباشند و مصالح علیای مردم و مملکت را بر هر چیزی ترجیح دهند، نوعی از سهم گیری خیرخواهانه خواهد بود.  

بگروند نامزدان شورای ملی افغانستان، افزون بر برنامه های انتخاباتی که از رویت فرهنگی آن ها نیز می توان به محک انتخاب رسید، در این «نقل» انتخاباتی، دو- سه جنبه ی هشدار و مراقبت دارد:  

افرادی که انتخاب می کنیم، به مجمع قانونگذاری افغانستان می روند. بنابراین محک ما در این انتخاب، روی این ذهنیت متمرکز باشد: شعار ها به چه میزانی منطقی اند!؟» 

با درک این نکته، نباید از حقایقی غافل بمانیم که کم نیستند کسانی که از نقش خویش در مجمع قانونگذار افغانستان واقف اند، اما در کشوری با شهرت افغانستان و ملت افغان، قانونگذاران نوع پدرامی، بهزادی، کوفی، مهدی و مهدوی، یکی بدتر از دیگر، بهتر است  نباشند.  

شرح تصویر: 

پوستر های انتخاباتی خواهر ما، فرشته امینی (یوسف زی). این خانم فعال افغان بر اثر وجاهت اجتماعی و تحصیلی و اعتبار مردم، همین اکنون نیز عضویت شورای ملی افغانستان را دارد.  

خانم امینی، نمونه ای از آن قشر افغانانی ست که در فرصت های سالیان اخیر، جدا از خطوط چپ و راست ناکام، به مردم خدمت کرده اند. بدون تایید یا رد، شخصیت و کارنامه ی خانم امینی را محکی برای انتخابی می دانم که عاری از گرایش های ناکام چپی و راستی است. 

 برای رهایی از شر و فساد، اجتناب از انتخاب افراد معلوم الحال با گسیل این صلاحیت (آرا) به هموطنان بی طرف و «افغان» دوست، یک اصل انتخابی سالم، عقلانی و منطقی شمرده می شود.